فرزند کویر؛ بخش ششم

دكتر اقبال برای همه كاركنان وقت داشت

يکشنبه نوزدهم اسفند ماه 1403دكتر اقبال برای همه كاركنان وقت داشت

«فرزند کویر و نیم قرن خدمت در صنعت نفت» خاطرات تاریخ شفاهی مهندس سید کاظم وزیری هامانه، حاوی اطلاعات ارزشمندی از شیوه اداره شرکت نفت پیش از انقلاب و خاطراتی کلیدی از بعد از انقلاب است. این ششمین شماره از داستان «فرزند کویر» است، که در آن مهندس هامانه از شیوه مدیریت دکتر اقبال و هوشنگ انصاری می‌گوید.

دکتر اقبال برای همه کارکنان وقت داشت

منوچهر اقبال که سابقه طولانی‌ترین مدیرعاملی شرکت ملی نفت ایران را در کارنامه خود دارد، از سال 1342 عهده‌دار این سمت شد و تا زمان مرگش در آذر 56 در این سمت ماند. کارکنان وقت شرکت نفت، از دوران اقبال به نیکی یاد می‌کنند و یکی از دلایل موفقیت او را، طولانی بودن دوران مدیریت او می‌دانند. وزیری هامانه نیز خاطره خوشی از این دوران دارد و درباره شیوه مدیریت دکتر اقبال می‌گوید:

دکتر اقبال ساعت شش صبح در شرکت حضور می‌یافت و تا ساعت هشت، برای ملاقات کارکنانی که تقاضای ملاقات داشتند وقت می‌گذاشت و همه می‌توانستند به طور مستقیم نزد او بروند و اگر مشکل یا شکایت داشتند، مطرح کنند. این یکی از مواردی بود که همه کارکنان شرکت نفت، از آن به عنوان خاطره خوش یاد می‌کنند. به همین دلیل دکتر اقبال در بین کارکنان از محبوبیت بسیار بالایی برخوردار بود. او معتقد بود که پرسنل نفت باید طراز اول و تحصیلکرده باشند، حتی بعضی از افراد را به کشورهای خارجی می‌فرستاد و هزینه تحصیل آنها را فراهم می‌کرد تا علم و فن بیاموزند. توصیه می‌کرد که شاگردهای خوب دانشگاه‌ها را وارد نفت کنند. این بود که گل سرسبد نیروهای انسانی با علاقه به شرکت نفت می‌آمدند. همه ساله هیئتی به خارج اعزام می‌شدند تا دانشجویان ایرانی را که در شرف فارغ التحصیلی بودند ارزیابی کنند و بهترین‌های آنها را استخدام نمایند، حتی هزینه مراجعت به ایران و هزینه منزل آنها را نیز پرداخت می‌کردند. همین‌طور محل خدمت آنها مشخص بود و به محض ورود به آن محل معرفی و بلافاصله مشغول به کار می‌شدند.

سیاست‌های کلی در زمان دکتر اقبال بر این نکته متمرکز بود که به کارکنان توجه شود و انواع ضوابط را هم در این زمینه پیش‌بینی کرده بودند. مکان‌هایی که برای استراحت و تفریح مجموعه نفت فراهم شده بود، در اختیار سایر مؤسسات و سازمان‌ها نبود. وی به امور رفاهی و معیشتی کارکنان رسیدگی می‌کرد. هیچ‌کس هم جرأت نمی‌کرد به امکانات رفاهی کارکنان نفت اعتراض کند و این برای همه، به صورت امری عادی درآمده بود. من از شرکت‌های نفت بسیاری از کشورها بازدید کرده‌ام و می‌دانم که تقریباً در همه جای دنیا به همین شکل است. فکر می‌کنم مقررات و ضوابط همه این شرکت‌ها با یک فلسفه نوشته شده است. به دلیل اینکه این کشورها با پول نفت اداره می‌شوند، تلاش می‌کنند که پرسنل متخصص، متعهد، مجرب و راضی داشته باشند.

پیش از انقلاب به غیر از شخص دکتر اقبال که به همه کارکنان نوبت می‌داد تا نزد وی بروند، بقیه مدیران این‌گونه نبودند. اکثر کسانی که پیش دکتر اقبال می‌رفتند، برای دریافت یک وام اضطراری بود که به نام وام «دکتر اقبال» معروف شده بود. اگر هم فردی می‌خواست ازدواج کند و پول نداشت به او کمک می‌کرد. این روحیه مخصوص دکتر اقبال بود و سایر مدیران چنین روحیه‌ای نداشتند و نمی‌خواستند ارتباط نزدیکی با کارکنان برقرار نمایند. ما مدیران را فقط در راهروی رستوران و زمان ناهار می‌دیدیم؛ گرچه ناهارخوری آنها از کارکنان جدا بود چون شرکت نفت در ساختمان مرکزی، برای مدیران ناهارخوری جداگانه‌ای داشت که با رستوران کارکنان راهروی مشترک داشت. تلویزیون رستوران هم دائماً دکتر اقبال را نشان می‌داد.

به غیر از دکتر اقبال با سایر مدیران به طور مستقیم ارتباط وجود نداشت. شرکت نفت پیش از انقلاب به مدیران ارشد و همسرانشان ماشین هدیه می‌داد. بعد از انقلاب که من مدیر امور اداری شدم، به رغم اینکه یکی از مدیریت‌های با نفوذ بود، تا روزی که مدیر بودم با اتوبوس از خانه به اداره و از اداره به خانه می‌رفتم. اگر هم جلسه‌ای بود، سوار یکی از پیکان‌های اداره می‌شدم. در واقع در سال‌های اولیه پس از انقلاب تفاوت‌های ماهوی زیادی در زمینه ایجاد ارتباط بین کارکنان و مدیران ایجاد شد، از جمله اینکه دسترسی به مدیران خیلی راحت‌تر شد.

در دوره مدیریت دکتر اقبال نشریه «یادداشت روز» در چهار صفحه توسط روابط عمومی منتشر می‌شد و هر روز روی میز کارکنان قرار می‌گرفت. عکس دکتر اقبال در صفحه اول یادداشت روز می‌آمد و بیشتر مطالب هم مربوط به فعالیت‌های مدیر عامل بود. صفحات داخلی آن به خبرهای روز اختصاص داشت و گاهی که حجم اخبار بیشتر بود، یک صفحه هم به‌طور جداگانه داخل نشریه گذاشته می‌شد. بعد از انقلاب اسم «یادداشت روز» به «مشعل» تغییر کرد، البته با تغییرات بسیاری روبه‌رو شد. این نشریه مدتی با صفحات بیشتر منتشر می‌شد و بعد این صفحات کمتر شد و زمانی که من مسئولیت وزارت نفت را بر عهده داشتم، مشعل به کتابچه‌ای رنگی و زیبا تبدیل شده بود که البته مورد انتقاد قرار گرفتم که چرا برای این کار هزینه می‌کنم. پس از مدتی کار آن به تعطیلی کشیده شد ولی دوباره منتشر گردید.

مجموعه نفت اصلا سیاسی نبود

پس از درگذشت دکتر اقبال در آذر 1356، هوشنگ انصاری به عنوان مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران انتخاب شد که از اعضای فعال حزب رستاخیز بود. وزیری هامانه درباره دوران مدیریت انصاری می‎‌گوید:

گفته می‌شد که او بهایی بود ولی با حساب و کتاب برای این مسئولیت انتخاب شده بود تا بتواند جلوی اتفاقات احتمالی ناشی از حال و هوای آستانه انقلاب را بگیرد. نفت در آن زمان از حساسیت خاصی برخوردار بود و اگر کارکنان آن اعتصاب می‌کردند، کشور فلج می‌شد. در دوران مدیرعاملی آقای انصاری، کارکنان بهایی شرکت نفت خیلی خوشحال بودند و از او تشکر می‌کردند ولی سایر کارکنان، از آمدن وی خوشحال نبودند. بعد هم ابزارهای نظارتی و کنترل داخل شرکت نفت را افزایش داد و سعی می‌کرد از فعالیت‌های انقلابی مثل برگزاری راهپیمایی و اعتصاب جلوگیری کند.

حزب رستاخیز که تشکیل شد، برگه عضویت در این حزب را بین همه کارمندان شرکت نفت پخش کردند. شاه گفته بود هرکس عضو حزب رستاخیز نشود، باید از ایران برود. پس علی‌الظاهر همه سازمان‌ها مجبور بودند برگه عضویت را بین کارکنان پخش کنند ولی فقط در حد همین برگه بود و کسی پیگیر آن نشد، در واقع فعالیت خاصی در نفت در این زمینه وجود نداشت. مجموعه نفت اصلا سیاسی نبود، بعد از انقلاب هم که پرونده‌ها مورد بررسی قرار گرفتند، اصلا این برگه عضویت داخل پرونده‌های پرسنلی کارکنان شرکت نفت نبود.

آقای انصاری رئیس یکی از شاخه‌های حزب رستاخیز بود ولی کارمندان را به انجام فعالیت در این حزب تشویق نمی‌کرد. وی تا نزدیکی پیروزی انقلاب، مدیرعاملی شرکت نفت را بر عهده داشت. پس از وی برای مدت کوتاهی، آقای انتظام دوباره مسئولیت نفت را بر عهده گرفت. پس از آن هم شورای انقلاب، حسن نزیه را برای این مسئولیت انتخاب کرد.