آنتوان کتابچی خان در گذر زمان

چهارشنبه بیست و ششم شهریور ماه 1399آنتوان کتابچی خان در گذر زمان

آنتوان کتابچی در تاریخ ایران چهره شناخته شده‌ای است او در سال 1843 در قسطنطنیه در یک خانواده کاتولیک ارمنی اصالتاً گرجی به دنیا آمد.

 

مسلم عباسی


در مركز اسناد صنعت نفت ايران عكسی وجود دارد كه جزو اسناد دیداری شنیداری این مرکز به شمار می آيد و در گذشته از یک شرکت زیر مجموعه "بی‌پی" تحت عنوان "بی‌پی آموکو" * به وزارت نفت ایران هدیه شده است.
 این عکس در اندازه 45*60 سانتی متر چاپ و قاب شده و برچسبی در پشت آن نصب شده است که مشخصات افراد داخل عکس، و نیز نام شرکت و اطلاعات آدرس و شماره تماس آن به همراه جمله ای که به منزله حق کپی رایت عکس است در آن آمده است. این عکس جزو عکس های دیده نشده یا کمتر دیده شده از "آنتوان کتابچی خان "و" ادوارد کته"  است. به طوری که در جستجوی اینترنتی یافت نشده و اصل نگاتیو آن نزد شرکت بی‌پی نگهداری می شود. این عکس بهانه‌ای برای مطالعه زندگی و فعالیت‌های "آنتوان کتابچی خان "  شد که در چند بازه زمانی با همکاری "ادوارد کته " در گرفتن امتیازهایی از ایران نقش داشته است. مقاله درباره "کتابچی خان " است اما در بازه‌های زمانی که با "ادوارد کته"  برخورد داشته نیز به اجمال اشاره‌هایی شده است.

 

20200908_094511+

 

20200908_094529+

 

آغاز فعالیت های تجاری
آنتوان کتابچی در تاریخ ایران چهره شناخته شده‌ای است او در سال 1843 در قسطنطنیه در یک خانواده کاتولیک ارمنی اصالتاً گرجی به دنیا آمد. در 14 سالگی، برای تکمیل تحصیلات به لیورنو ایتالیا رفت. در آنجا ایتالیایی و فرانسوی را آموخت که علاوه بر ترکی و ارمنی به راحتی صحبت می‌کرد. در سال 1870 با فیلومنه آلتونیان، زنی کاتولیک ارمنی که پدر و مادرش از منطقه تازه‌جلفا در اصفهان بودند، ازدواج کرد. سه پسرش؛ "وینسنت"، "پل" و "ادوارد" حاصل این ازدواج در قسطنطنیه متولد شدند. کتابچی در حکومت عثمانی به طیف وسیعی از فعالیت‌های تجاری پرداخت از تجارت پارچه گرفته تا اسلحه و تولید اره مکانیکی در بلغارستان، در سال 1876، در پی ناآرامی های جدی در امپراتوری عثمانی کارخانه اره مکانیکی او و شریکش سرکیسیان توسط شورشیان بلغاری سوزانده و غارت شد. در اکتبر 1877 ، وی مجبور شد به اروپا عزیمت کند تا در مورد بدهی‌های خود با تأمین کنندگان و بستانکاران آلمانی، بلژیکی و فرانسوی مذاکره کند.

عزیمت به ایران
در پاریس، با شخصیت‌های برجسته ایران ملاقات کرد که مشغول آماده سازی ورود ناصرالدین شاه برای نمایشگاه جهانی 1878 به فرانسه بودند. از آن جمله می توان به نظرآقا یمین السلطنه، وزیر مختار ایران در پاریس، نریمان خان، دستیار شاه و میرزا حسین خان مشیرالدوله، نخست وزیر شاه اشاره کرد. کتابچی در دسامبر 1878با آنتوان آلئون، مدیر سابق بانک شاهنشاهی عثمانی در قسطنطنیه که به تازگی در نرماندی بازنشسته شده بود، امتیاز راه آهن رشت به تهران را از شاه گرفت. در ژوئیه 1879 ، در وین به نریمان خان پیوست كه سال گذشته به عنوان وزیر مختار ایران در اتریش منصوب شده بود. با کمک نریمان خان، كتابچی آماده عزیمت به ایران برای احداث راه آهن شد و در آگوست 1879 به همراه خانواده و مهندس اتریشی شرزر و دو دستیارش اروپا را ترك كرد. دو ماه بعد وارد تهران شد. مهندسان نقشه برداری از خط راه آهن را آغاز کردند، اما این پروژه با مخالفت روس‌ها و انگلیس روبرو شد و تحت فشار هر دو قدرت، شاه امتیاز را در مارس 1880 لغو کرد.

دریافت نشان شیرو خورشید
كتابچی تصمیم می‌گیرد در تهران بماند و پس از مذاكرات بسیار، در سال 1881 به عنوان مدیر كل گمرکات مشغول به کار می‌شود. در این سال درآمد خالص گمرک برای خزانه داری 550،000 تومان (در آن زمان حدود 5،500،000 فرانک) بود. در سال 1882 این درآمد به 730،000 تومان، سپس 780،000 تومان در 1883 و 825،000 تومان در 1884 رسید. هنگامی که کتابچی در سال 1893 سمت خود را به عنوان مدیرکل گمرک ترک کرد، درآمد خالص 911،650 تومان بود. این نتایج خوب باعث شد کتابچی مفتخر به دریافت نشان شیر و خورشید شود. وی در سال 1887 اجاره گمرکات استان تهران را به دست آورد. همچنین در این سال اگرچه هیچ مقام نظامی نداشت به پاس خدماتش درجه ژنرال افتخاری و عنوان خان را از شاه دریافت کرد. امین السلطان در حضور کتابچی از شاه خواست که به او این پاداش را بدهد: "اعلیحضرت، آقای کتابچی، نوكر وفادار شاهنشاه كه با دانش و توانایی عالی اداری خود توانسته است گمرکات را به خوبی و عالمانه سازماندهی کند تا نه تنها درآمد قابل توجهی افزایش یابد، بلکه نظم کاملی در همه جا حکم فرما باشد... من نمی توانم به بزرگواری عالیقدر اعلیحضرت توصیه کنم که با اعطای لقب خان ایشان را مفتخر کنند."

 

كتابچي خان

                                                                      كتابچی خانخان


رویتر و دریافت خسارت از ایران
در سال 1872 ، "بارون پل جولیوس رویتر" ، یک شهروند انگلیس، امتیازی استثنایی از ناصرالدین شاه به دست آورد که به او نه تنها به مدت هفتاد سال در ساخت خطوط راه آهن و تراموا انحصار مطلق داد، بلکه به مدت بیست و پنج سال، بهره برداری از کلیه معادن فلزات و مواد معدنی غیر گرانبها، انحصار جنگلهای دولتی، انحصار در ساخت سیستم‌های آبیاری، گزینه اولویت ایجاد بانک ملی و کلیه شرکتهای آینده مربوط به کارهای عمومی از هر نوع از جمله جاده ها و تلگراف عطا شده بود. این امتیاز که باعث حیرت اقتصاد جهانی شد، مورد حمایت دولت انگلیس قرار نگرفت. همچنین اعتراض شدید روس‌ها و مردم ایران را که چنین دخالت خارجی را قبول نمی‌کردند، برانگیخت و باعث شد که شاه به بهانه‌های واهی امتیاز را لغو کند (همانطور که بعداً برای امتیاز راه آهن آلئون این کار را کرد.) رویتر که مبالغ هنگفتی را برای گرفتن امتیاز و شروع کار در خط راه آهن از رشت به تهران پرداخت کرده بود، خسارت دریافت نکرد و مرتباً از ایران طلب جبران خسارت می کرد.

اعطای امتیاز بانك
در دسامبر سال 1888، جورج رویتر، پسر دوم بارون پل جولیوس رویتر، به همراه دستیار پدرش، ادوارد کوته، فرانسوی، که در جریان امتیاز 1872 رویتر بود، وارد تهران شد. این دو نفر مجدداً برای بانک، معدن و راه آهن درخواست امتیاز كردند. کوته که از سال 1878 کتابچی را در پاریس می شناخت و هنگام مذاکرات با مشکلاتی روبرو شده بود، برای کمک به وی مراجعه کرد. کتابچی با دانستن اینکه درخواست امتیاز راه آهن به طور حتم مخالفت روسیه را افزایش می دهد، رویتر و کوته را متقاعد کرد که درخواست خود را به بانک و معادن محدود کنند. کتابچی سند امتیاز را بازنویسی کرد و امین السلطان را برای دادن امتیاز به بانک و معادن متقاعد کرد، با این استدلال که این بانک سرمایه بزرگی برای کشور خواهد بود و خسارت بارون جولیوس رویتر برای پنج میلیون فرانکی که در سال 1872 هزینه‌ کرده جبران می کند. در نتیجه ایران را در برابر ادعاهای آینده مصون می کند. اعطای امتیاز بانک به رویتر در 30 ژانویه 1889 امضا شد. بانک شاهنشاهی یا بانک شاهی انحصار نشر اسکناس را به خود اختصاص داد. این بانک تا سال 1925 به عنوان یک بانک دولتی باقی ماند.

آغاز انحصارتولید و فروش توتون و تنباكو در ایران
در ژوئیه 1886، کتابچی در سفر به مازندران شاه را همراهی می کرد. در این سفر، امین السلطان قصد شرکت رژی برای تأسیس اداره دخانیات و درانحصار گرفتن حق تولید و فروش توتون و تنباکو در ایران را به او اطلاع داد. کتابچی این پروژه‌ را در تاریخ 30 آگوست در دیداری خصوصی به ناصرالدین شاه ارائه داد كه وی از آن استقبال کرد و از او خواست كه درباره آن تحقیق کند. کتابچی در طرح تحقیقی خود بازرگانان توتون و تنباكو كه به دو دسته (شهری و روستایی) و سه طبقه تقسیم کرد(تنباكو، توتون پیپ و سیگار) که از این پس باید از دولت مجوز ویژه داشته باشند، حق ثبت اختراع و پرداخت مالیاتی متناسب با گردش مالی آنها صورت می گیرد و در صورت نقض قانون - عدم پرداخت حق ثبت اختراع یا مالیات - جریمه می شوند. در 12 نوامبر 1886، كتابچی نامه ای از امین السلطان دریافت كرد كه به وی اختیارات كامل برای راه اندازی شرکت دخانیات و اداره آن با شرایط مالی بسیار سودمند را می داد. از ماه دسامبر، این اقدامات توسط بازرگانان دخانیات اعمال و در تهران پذیرفته شد. با این حال، در اواخر ژانویه 1887، اعتراضات در استان‌ها علیه توتون و تنباکو رژی برپا شد و حوادثی درگرفت. شاه، از ترس گسترش نارضایتی، تصمیم گرفت که توتون و تنباکو رژی را به طور کامل لغو کند و خود را از منبع درآمد سالانه که کتابچی حدود دو میلیون فرانک تخمین زده بود ، محروم کند.

سفر به اروپا
در آوریل 1889، ناصرالدین شاه سومین سفر خود را به اروپا انجام داد. كتابچی از امین السلطان اجازه گرفت تا همراه کاروان سلطنتی باشد. وی نفر هفدهم در لیست رسمی بزرگان شاه بود و به هنگام دیدار شاه با ملکه ویکتوریا، اتاق شماره 17 کاخ باکینگهام را اشغال کرد. در این سفر که پنج ماه به طول انجامید كتابچی به دربارهای اروپایی که شاه به آنها سفر کرده بود پذیرفته شد در آنتورپ نشان "لئوپولد "گرفت و در وین نشان "فرانسیس جوزف"  دریافت کرد. وی با افراد زیادی روابط صمیمانه ایجاد کرده بود. از جمله سرگرد "جرالد اف. تالبوت " در لندن احتمالاً در آنجا بود که این دو نفر برای اولین بار در مورد امکان دستیابی سرگرد به امتیاز توتون و تنباکو در ایران بحث کردند. همچنین این احتمال وجود دارد که "سر هنری دراموند ولف"، وزیر مختار انگلیس در تهران و منشی وی "سیدنی ج.ا. چرچیل " که در زمان دیدار شاه در لندن بود، توسط کتابچی از پروژه مطلع شده باشند كه می خواست پس از آغاز مذاكرات توسط وی در تهران، از حمایت آنها اطمینان یابد. چشم انداز مالی کتابچی در صورت موفقیت این طرح بسیار سودمند بود.

ارتباط با تالبوت
شاه در 24 اکتبر 1889 به تهران بازگشت. وی تحت تاثیر سفر خود به اروپا تمایل به مدرنیزاسیون کشور را ابراز کرد. افراد زیادی خواستار امتیاز بودند. کتابچی به "ولف" و "چرچیل" توضیح داد كه چگونه می‌توانند در پروژه‌هایی كه به نمایندگی "تالبوت"  دارند پیروز شوند و آنها را ترغیب كرد كه برای ارائه درخواست خود به پادشاه و" امین السلطان"  به تهران بیایند. اندکی پس از ورود "تالبوت " به تهران، توسط دوستش "گرگوروویچ" ، اولین رکاب لشکر روسی در تهران، از کتابچی خواسته شد تا به دو بانکدار روسی، "رافالوویچ "و" پولیاکیف " کمک کند تا امتیاز راه آهن در ایران را بدست آورند. شایعات حاکی از این بود که کتابچی منافع "تالبوت " را به روس ها ترجیح  داد. "سر هنری"  به کتابچی هشدار داد و اشاره کرد که "تالبوت" ناراضی است. کتابچی که صداقتش زیر سوال رفته بود، نامه هایی را كه در آن قول داده بودند مبالغ توافق شده را به وی بپردازند، به "تالبوت"  پس داد، این کار موفقیت آمیز بود. "تالبوت "شخصاً آمد تا نامه ها را به کتابچی برگرداند و ابراز کرد كه هرگز به او شک نكرده و كاملاً به او اعتماد دارد.

اعطای امتیاز توتون و تنباكو به تالبوت
امین السلطان و شاه تمایلی به دادن امتیاز تلبوت نداشتند. امین السلطان هنوز شکست تلخ دخانیات سال 1886 رژی را به یاد داشت. او می ترسید که اگر یک انگلیسی در تجارت توتون و تنباکو در ایران باشد، مشکلات جدیدی رخ دهد. پس از بحث های طولانی و سخت، کتابچی با حمایت و مساعدت "سر هنری "و" سیدنی چرچیل" ، امین السلطان را متقاعد كرد كه شرکت رژی فقط می توانند برای شاه سودمند باشد. اما شاه هنوز قانع نشده بود. کتابچی تهدید کرد در صورت عدم انعقاد قرارداد با "تالبوت"  به لندن باز خواهد گشت. ناصرالدین شاه که تحت فشار قرار گرفته بود سرانجام، برای تصمیم گیری به استخاره متوسل شد. و با فال نیک در 21 مارس 1890، امتیاز انحصاری توتون و تنباکو را به تالبوت اعطا کرد. اندکی بعد، تالبوت تهران را ترک کرد و از کتابچی با این اصطلاحات تشکر کرد: " دوست خوبم، هزار بار از تو به خاطر همه مهربانی و حسن نیتت تشکر می کنم ارادتمند شما جرالد اف تالبوت."

نهضت تنباكو
درنتیجه این قرارداد، دلیل ترس امین السلطان، مشخص شد. این امتیاز؛ اعطای انحصار تولید، فروش و صادرات توتون و تنباکو به مدت پنجاه سال به تالبوت؛ خشم تولیدکنندگان و بازرگانان توتون را برانگیخت. ورود دهها کارمند انگلیسی شرکت دخانیات به ایران موجب نارضایتی مردم شد. معترضین به روحانیونی كه از آرمان خود حمایت می كردند متوسل شدند و از بهار 1891 در سراسر كشور قیامی علیه حکومت و شاه به راه افتاد. قیام تنباکو تا آنجا پیش رفت كه فتوایی علیه استفاده از دخانیات صادر شد، فتوائی كه تقریباً همه طبقات اجتماعی کشور آن را پیروی کردند. در 4 ژانویه 1892، شورشهای خونین باعث کشته شدن هفت تظاهرکننده در تهران شد. شاه قرارداد رژِی را در 26 ژانویه لغو کرد. اکثر مورخان بر این عقیده اند که این اعتراضات نهضت تنباکو که با مشارکت مردم، روحانیون، بازرگانان و بخشی از طبقه حاکم سازمان یافته بود مقدمه خیزش عظیم ملت ایران بود که دوازده سال بعد در1905منجر به انقلاب مشروطه شد.

حل اختلاف بین ایران و ایتالیا
در جریان قیام تنباکو در بهار 1891، کتابچی در اروپا بود. وی در 21 مه 1890 برای یک سفر هفده ماهه با دو دلیل اصلی تهران را ترک کرد:
اول خانواده خود را در لوزان سوئیس ساکن کرد.
دوم اینکه، کتابچی وقت زیادی را در لندن گذراند تا تمام جزئیات مربوط به راه اندازی ساز و کار دخانیات را با تالبوت تسویه کند.
سرانجام ، وی از طرف امین السلطان مأموریت یافت تا اختلاف بین ایران و ایتالیا را حل کند. در سال 1883 گمرکات ایران کالاهای یک تاجر ایتالیایی به نام "کونسونو " را مصادره کرد. وی که عادت به کلاهبرداری از ایران داشت، به دولت ایتالیا شکایت کرد و آنها تهدیدی کردند که در صورت عدم پرداخت دو و نیم میلیون فرانک خسارت به وی، ایران با یک بحران دیپلماتیک مواجه خواهد شد. ایران به توصیه کتابچی تصمیم گرفت كه به داوری بین المللی متوسل شود و از "سر ویلیام آرتور وایت " سفیر انگلیس در قسطنطنیه خواسته شد كه اختلاف را حل كند. کتابچی، با اسنادی که در دست داشت، سه ماه را در قسطنطنیه گذراند تا از حقوق ایرانی دفاع کند. سرانجام در 21 ژوئن 1891 داوری به نفع ایران انجام شد.

وقوع تب همه گیر آنفلوآنزا
کتابچی در 10 اكتبر 1891 به تهران بازگشت و با احتمال ورشكستگی شرکت رژی روبرو شد. "رابرت جان کندی" ، کاردار انگلیس در تهران، از طریق امین السلطان از کتابچی خواست که مدیریت شرکت رژی را به عهده بگیرد. وی با علم به اینکه وضعیت ناامیدکننده است از این کار امتناع كرد.
اندکی پس از اعتراضات خونین 4 ژانویه 1892، کتابچی به تب همه گیر آنفلوآنزا که تهران را فرا گرفته بود مبتلا شد. شاه و بسیاری از بزرگان که به این بیماری مبتلا شدند، تحت درمان دکتر "تام فرانسیس اودلینگ" ، از نمایندگان انگلیس، قرار گرفتند. کتابچی درست پس از لغو امتیاز تنباکو توسط شاه بهبود یافت.
ترك ایران
کتابچی كه از این وضعیت ناامید شده بود و ثروت كافی برای زندگی آسان در اروپا اندوخته بود و قصد داشت به خانواده اش در سوئیس بپیوندد، از امین السلطان خواست كه با استعفایش موافقت كند . وی پذیرفت و هنگامی که سال مالی را به پایان برد(سال بعد در نوروز مصادف با 21 مارس 1893)، کتابچی ایران را ترک کرد تا در بهار 1893 به خانواده خود در لوزان بپیوندد.

پاریس و نمایشگاه جهانی 1900
پس از چند ماه اقامت در لوزان ، کتابچی در اواخر سال 1893 به همراه خانواده اش به پاریس نقل مکان كرد. در همین حال، وی از امین السلطان خواستار انتصاب به عنوان دیپلمات در اروپا شد. وی مقام مشاور کنسول در بروکسل را به دست آورد، سفیر ایران در آن زمان میرزا جواد خان سعدالدوله بود. کتابچی این سمت را تا سال 1898 حفظ كرد.
در سال 1899، کتابچی توسط مظفرالدین شاه (كه پس از ترورپدرش ناصرالدین شاه در سال 1896 جانشین او شده بود) در نمایشگاه جهانی 1900 به عنوان سر بازرس ایران منصوب شد. كتابچی می خواست تصویر بدی را كه غرفه ایرانی به مناسبت نمایشگاه جهانی 1889 برپا داشت، از بین ببرد. وی از معمار فرانسوی فیلیپ مریات خواست كه غرفه ای با الهام از مدرسه مادر شاه (مدرسه قرآنی مادر شاه) در اصفهان بسازد  اشیا و محصولات ایرانی متعددی به نمایش گذاشته شد و نمایش‌های شرقی در غرفه برگزار شد که با اقبال عمومی روبرو شد و مطبوعات مورد تحسین قرار دادند.
کتابچی، با شکوه فراوان، در 30 ژوئیه 1900از مظفرالدین شاه در غرفه ایران استقبال کرد. وی سخنرانی ای به زبان فارسی برای شاه خواند. سه روز بعد، در حالی که شاه در حال رفتن به سمت سورس بود، کالسکه اش توسط یک تروریست مورد حمله قرار گرفت که با یک تیربار به آن نزدیک می شد. مهاجم قبل از اینکه بتواند شلیک کند، دستگیر شد. شاه در ملاقاتهای خود تأخیر داشت و کتابچی مجبور شد كه به برگزاركنندگان غرفه های مربوطه اعلام کند كه پادشاه پادشاهان از آنها بازدید نخواهند كرد. قبل از عزیمت از پاریس ، شاه خود به كتابچی حمایل بزرگ شیر و خورشید را اعطا كرد.

امتیاز نفت دارسی
در سال 1898، کتابچی گزارشی در مورد ذخایر احتمالی نفت در ایران دریافت کرد. این گزارش کار مهندس عمران، زمین شناس و باستان شناس فرانسوی "ژاک دو مورگان "بود که طی یک مأموریت علمی در سال 1891 در جنوب غربی ایران، به وجود نفت اشاره کرد و به احتمال وجود میدان‌های نفتی در کند شیرین و قصر شیرین اشاره کرده بود. وی مشاهدات خود را در سالنامه معادن منتشر کرده بود. یکی از همکاران وی، "جورج لمپر " که با خواهرزاده" ادوارد کوته " ازدواج کرده بود وقتی دانست که "کوته"  در مذاکره چندین امتیاز با ایران نقش داشته است، گزارش را به وی داد. "کوته"، از علاقه کتابچی به نفت اطلاع داشت، پس از تکمیل گزارش، آن را به او سپرد.
در سالهای 1899 و 1900 ، با در دست داشتن گزارش "دومورگان "و "لمپر"، تلاش‌های کتابچی برای یافتن سرمایه گذار در نفت ایران بی نتیجه ماند. وی با چندین سرمایه دار سطح بالا برای گرفتن امتیاز نفت ایران مذاکره کرد. به شرکت "رویال پترولیوم "مراجعه کرد. مدیر شرکت، "هنری دیتردینگ " که با توصیه "کالوست گولبنکیان " راضی به دیدار کتابچی شده بود، عملیات را رد کرد، زیرا آن را ریسک بزرگی برای سرمایه شرکت دانست.
در همان زمان، کتابچی از دوستش "سر هنری دراموند ولف " خواست كه به دنبال سرمایه گذاران در بریتانیا باشد، او از طریق برادرزاده اش" لرد اورفورد"  ، با "ویلیام ناكس دارسی"  ارتباط برقرار کرد، "دارسی " یک بریتانیایی بود كه ثروتش را از سرمایه گذاری در معادن طلا در استرالیا به دست آورده بود. "دارسی"  به نفت ایران علاقه داشت و" ولف "او را در فوریه 1901 به کتابچی معرفی كرد. این دو نفر توافق نامه ای را امضا كردند. "دارسی " سرمایه لازم برای عملیات را تأمین می کند در حالی که کتابچی مذاکرات با ایران را بر عهده می گیرد. کتابچی 7٪ سهام امتیاز به علاوه 10٪ سهام ، کوته 3٪ سهام و ولف 10٪ سود را در اختیار خواهد داشت.

ارتباط با دارسی
کتابچی در 14 مارس 1901 با پول كافی برای دادن رشوه های لازم راهی ایران شد. پس از مذاکرات بسیار، امتیاز نفت در تاریخ 28 مه 1901 توسط مظفرالدین شاه به دارسی اعطا شد. و کتابچی از طرف دولت ایران به عنوان کمیسر شاه منصوب شد تا منافع ایران را تحت نظر داشته باشد. كتابچی با استفاده از نفوذ خود دربار، دولت و مراجع دینی ایران را راضی کرد تا امتیاز نفت سرنوشت ده سال قبل امتیاز دخانیات را نداشته باشد. قبل از بازگشت به اروپا، او" دارسی"  را برای استخدام سه پسر بزرگش ترغیب کرد: "پل" در تهران به عنوان رابط با دولت ایران، "وینسنت"  در لندن به عنوان رابط دارسی و" ادوارد"  در ایران، در قصر شیرین، به عنوان دستیار مهندس "جورج برنارد رینولدز" ، که مسئول جستجوی نفت برای دارسی بود.

بازگشت به اروپا و مرگ
با بازگشت به اروپا، کتابچی به سازماندهی عملیات امتیاز نفت ادامه داد. در آگوست 1902، وی به جمع مظفرالدین شاه پیوست که دومین سفر خود را به اروپا انجام داد.
در اواخر این سال ، سلامتی کتابچی رو به وخامت نهاد و در طی اقامت در ایتالیا، از نارسایی تنفسی رنج می برد، وی در 20 دسامبر سال 1902 ، درست قبل از شصتمین سالگرد تولد خود و بدون دیدن شکوفایی صنعت نفت در ایران، در لیورنو درگذشت. مراسم خاکسپاری وی در لیورنو برگزار شد و بعداً در قبرستان "مونپارناس " در پاریس به خاک سپرده شد." دارسی"  به "وینسنت کتابچی"  نوشت: "من یک دوست مهربان و صمیمی و یک همکار ارزشمند و توانمند خود را از دست داده ام."

 
 پی نوشت :
* در سال ۱۹۹۸ در پی خریداری آموکو، توسط بی‌پی، دو شرکت، با هم ادغام شدند و کمپانی جدید، "بی‌پی-آموکو" نام گرفت. این نام، در سال ۲۰۰۲ بار دیگر، به بی‌پی تغییر یافت. دفتر مرکزی آموکو در ساختمان آموکو، در شیکاگو، ایلی‌نوی که در حال حاضر "ایون سنتر" نام دارد، قرار داشت.


آخرین اسناد