کار بِتُون دادُم، پيل هم بِدُم؟!

يکشنبه بیست و هفتم اسفند ماه 1396کار بِتُون دادُم، پيل هم بِدُم؟!

با شروع به کار کنسرسیوم نفت، به موجب قرارداد منعقده، امور مربوط به اکتشاف، استخراج، تولید، پالایش و فروش نفت، به شرکت های عامل نفت ایران (کنسرسیوم) واگذار شد و امور خدماتی و جانبی از قبیل حراست اماکن غیرصنعتی، احداث ساختمان، جاده سازی، ایجاد و نگهداری فضای سبز، ارائه خدمات شهری و سایر امور غیرصنعتی را شرکت ملی نفت انجام مي داد.

به همین خاطر در مناطق نفتخیز جنوب و آبادان، مدیریت های جداگانه ای نیز تشکیل شد. شرکت ملی نفت مناطق نفتخیز (عملیات غیرصنعتی) برای انجام امور مربوطه، تعدادی پیمانکار گرفت و بعضی افراد با نفوذ، با گرفتن کارت صلاحیت در امور پیمانکاری، در مناقصه ها شرکت مي كردند و بخشی از کار را برعهده می گرفتند. پیمانکاران مزبور با دریافت وجوه قراردادها، راسا نسبت به استخدام کارگر، تهیه تجهیزات، پرداخت حقوق و مسایل کارگری اقدام می كردند.

از جمله اين پيمانكاران يكي از خوانين بختياري بود که نظافت و نگهداری بخشی از خیابان های منطقه مسجدسلیمان را برعهده گرفته و با گماشتن مباشری در منطقه، انجام تعهدات را پیش می برد. به اين ترتيب كساني كه خود يا اطرافيان شان بي كار بودند، به خان مراجعه كرده و درخواست كار مي كردند.  

خان نيز با نوشتن يادداشتي به مباشر، نزدیکان و آشنایان را به وي حواله مي داد. مباشر نیز در صورت مراجعه افراد جوياي کار، با دادن جارو و یا بیل، محلی را برای انجام کار به آنها نشان می داد. به اين ترتيب خان عده ای از هم طایفه ای ها و آشنایانش را به خدمت گمارده بود.

اما با گذشت چند ماه كارگران متوجه شدند كه از حقوق خبري نيست. به همين دليل چند باری به مباشر مراجعه كرده و بابت عدم دریافت حقوق و مزد شان به گله و شكايت پرداختند. اما مباشر با گفتن اين كه "خان هنوز پولی به من نداده که حقوق شما را بدهم" آنها را از سر خود باز می كرد.

بالاخره پس از مدت ها کارگران قرار گذاشتند که در هنگام سفر خان به مسجدسلیمان، مستقیما با وی صحبت کنند. لذا در موعد مقرر، عده ای از آنها در مقابل محل اقامت خان جمع شده و خاضعانه درخواست كردند كه مزد و مزایای عقب افتاده به آنها پرداخت شود.

اما خان كه گويا انتظار چنين اعتراضي را نداشت، در حالي كه به نظر مي رسيد از درخواست كارگران خشمگين و رنجيده خاطر شده، در پاسخ گفت: «کار بِتُون دادُم، پيل هم بِدُم؟!!»*