قیرشوها

شنبه سیزدهم تير ماه 1394قیرشوها

در ایامی که هنوز خبری از ملی شدن نفت در ایران نبود و انگلیسی ها در آبادان یکه تاز میدان بودند، اتفاقاتی افتاد که هر کدام برای خود داستانی داشت…
ماجرا به 50 سال پیش بر می گردد. قیرشوها در واقع نام یک صنف است.
مثل کفاش ها، نانواها،...
"قیرشو" کسی بود که قیر می شست! خیلی ساده!!!
این ماجرا توسط شخصی به نام عبدالزهرا که در واقع آشپز انگلیسی ها بود برایم نقل شد. وی حدود 25 سال آشپز انگلیسی ها بود. عبد الزهرا در سال 1369 در خرمشهر به دیار باقی شتافت.

***

قیر

قیرشوها آدم هایی بودند که قیر می شستند. این ها بعدها تبدیل به یک صنف شدند.
اول اجازه بدهید به 50، 60 سال پیش سری بزنیم و بعد داستان قیرشوها را بازگو کنیم:
همان طور که می دانید انگلیسی ها به دنبال نفت سیاه و سایر فراورده های روغنی اعلاء آمده بودند!
البته آن زمان جنگ متفقین هم در حال وقوع بود ولی صرف نظر از مسایل سیاسی و نظامی موجود، کار و مشاغل زیادی ایجاد شده بود. کشتی های بزرگ و کوچک در کنار اسکله ها پهلو می گرفتند و غذا و مهمات خالی می کردند.
تعداد قابل توجهی از مردم بومی شهر به عنوان کولی (kooli) در بنادر سرگرم کار بودند. کولی ها افرادی بودند که روی دوش خود "بار" می گذاشتند و از کشتی به بندر حمل می کردند.
در عرض چند ماه، ساختمان های پیش ساخته بالا رفت و چادرهای عجیب و غریب توسط هندیان که به همراه انگلیسی ها آمده بودند، برافراشته شد.
انگلیسی ها در بدو ورود، جهت کسب محبوبیت و مقبولیت، در عوض بشکه های نفت، به کودکان و حتی بزرگسالان، شکلات، کاکائو و بیسکویت های ساخت لندن هدیه می دادند!
عبدالزهرا که آشپز خصوصی یکی از همین آقایان بود هر 2 هفته یکبار جعبه بزرگی از این تنقلات را دریافت می کرد و از آن جایی که آدم دست و دلبازی بود تمام آن را در همان روز میان اقوام و خویشاوندان قسمت می کرد.

***

مدتی بعد، انگلیسی ها نیروی انسانی کم آوردند و با جارچیانی که در اختیار داشتند از مردم بومی شهر دعوت به همکاری کردند.
کارگرانی که با انگلیسی ها کار می کردند، وضع نسبتا خوبی داشتند و البته این دست و دل بازی های ظاهری در ازای ثروتی که انگلیسی ها از این سرزمین به غارت می بردند، ناچیز بود.
به همین دلیل به محض استخدام یک بومی، خانواده نامبرده، موظف به دادن شیرینی و دعوت از اهالی دور و نزدیک جهت شرکت در یک ولیمه رسمی بودند.
اما رابطه میان کارفرمایان خارجی و کارگران بومی همیشه هم به خوبی پیش نمی رفت! در ابتدا کارگران هر وقت کارشان تمام می شد به خانه می رفتند. هر 2 هفته یکبار هم حقوق خود را از کارفرمای مربوطه دریافت می کردند. مدتی بعد انگلیسی ها متوجه شدند که تعدادی از کالاهای حساس مثل قطعات موتور، تسمه های گران قیمت...از انبار کم می شود. پس از این ماجرا آن ها اعلام کردند که تکرار این قبیل اتفاقات منجر به اخراج کارگران خواهد شد.

مرد نفتي

آن زمان شناسنامه یا کد ملی و نظیر این ها نبود. کارگر اخراجی پس از افتادن آب ها از آسیاب، با اسم و مشخصات دیگری به کار باز می گشت. در آن جا بیشتر افراد دو یا سه اسم داشتند. یک اسم رسمی، یک اسم خانگی و بعضأ یک اسم مستعار که مخصوص دوستان و رفقای نزدیک آن ها بود. بر همین اساس انگلیسی ها تصمیم گرفتند که با این ماجرا برخورد جدی داشته باشند.
پس از کمی کش و قوس سرانجام انگلیسی ها جهت تنبیه کارگران خاطی، ابتکار جدیدی به خرج دادند و اعلام کردند که علاوه بر اخراج از کار و محرومیت از مواهب ویژه، سارقین را در قیر مایع فرو برده و سپس رها خواهند کرد!
قیر در هوای گرم خرمشهر همیشه مایع و آماده بود! به خصوص برای این جور کارها!!
انگلیسی ها به محض اثبات سرقت، کارگر خاطی را تا چانه در قیر مایع فرو می کردند و بعد از یکی دوبار تکرار این عمل رهایش می کردند. کارگر بیچاره از انگشت تا گردن در قیر غوطه ور می شد.
این فرد پس از خلاص شدن از بشکه قیر به سرعت خود را به خانه می رساند و افراد خانواده با نفت و لیف به جانش می افتادند و معمولأ حدود 8 ساعت این کار ادامه داشت. (کاش می شد با غارتگران نفت مجانی هم رفتار مشابهی کرد!)

***

حالا بشنوید از آن سوی ماجرا!
همه کارگران مثل آن اولی رودار نبودند که با سینه سپر کرده و گردن افراشته به خانه خود برگردند و به همه اعلام کنند که مرتکب سرقت از چپاولگران شده اند. این کار ساده ای نبود.
یک روز جلوی درب ورودی انبار انگلیسی ها سر و کله مردی پیدا شد که با یک پریموس، یک پیت نفت، چند قواره لنگ، یک آفتابه، یک وان بزرگ و چند بسته صابون بساط پهن کرده بود. به محض اینکه "قیری" از انبار انگلیسی ها بیرون انداخته می شد، او را به سوی خود فرا می خواند، ابتدا وسیله ای شبیه پاراوان را نصب می کرد و سپس به شستن و تمیز کردن قربانی می پرداخت. مردم نام این فرد را قیرشو گذاشتند.
یک هفته طول نکشید که تعداد قیرشوها 2 برابر شد. قیرشوها عملیات تطهیر را جلوی درب ورودی و روبروی چشمان انگلیسی ها انجام می دادند. کارگران خاطی به فراست دریافته بودند که خطر چندانی آن ها را تهدید نمی کند. چون چند قدم جلوتر قیرشوها در خدمتشان بودند. از طرف دیگر نیازی نبود با آن وضعیت به خانه خود بروند و از این رو آبرو و حیثیت خودشان را جلوی در و همسایه، حراج کنند. این بود که خود را دربست در اختیار قیرشوها می گذاشتند.

بر اثر مراجعه کارگران اخراجی (قیری) تعداد قیرشوها تا پایان همان ماه به 3 نفر رسید. آن ها برای هر شستشو 5 ریال می گرفتند.
در ماه دوم قیرشوی چهارمی به این جمع اضافه شد. وی برای تبلیغ و ایجاد رقابت دست به ابتکار جالبی زده بود. قطعه مقوایی را به دیوار کنار نصب کرده بود که روی آن با خط درشت نوشته بود: "با همان 5 ریال پودر هم می زنیم!!!"
بر اساس قانون عرضه و تقاضا قیرشوها تا پایان ماه دوم به 5 نفر رسیدند و اتفاقأ وضع کار مناسبی هم داشتند. یکی از این قیرشوها دوست صمیمی عبدالزهرا بود.
انگلیسی ها با دیدن این بساط، رفته رفته بشکه های قیر را جمع کردند و از فرو کردن کارگران اخراجی در قیر مایع منصرف شدند!

احمد کعبی فلاحیه