سپاه دانشِ كنسرسيوم!

يکشنبه بیست و چهارم تير ماه 1397سپاه دانشِ كنسرسيوم!

سید نعمت اله امام

پس از كودتاي 28 مرداد 1332، دولت ايران برای بهره‌برداری از منابع نفتی، قراردادي را با کنسرسیومی از شرکت‌های بین‌المللی بست كه به قرارداد كنسرسيوم معروف شد.در اوایل شروع به کار کنسرسیوم، پرسنل شاغل نفت حدود 30 هزار نفر تخمین زده می شد. اين در شرايطي بود كه به دلیل سه سال بي نظمي و بیکاری ناشی از توقف عملیات نفت، بسياري از پرسنل به كم كاري عادت کرده و علاوه بر آن تعداد نيروهاي غيرمتخصص و ناكارآمد نيز زياد بود.

كنسرسيوم نيز كه در پي سود بيشتر بود، بلافاصله تصميم به تعديل نيرو گرفت و با مطالعه وضع موجود و در نظر گرفتن برنامه های توسعه عملیات در آینده، حدود 50 درصد از افراد شاغل را مازاد تشخيص داد. البته بي كار كردن اين تعداد نيروي كار مي توانست تبعات ناخوشايندي بويژه در بخش هاي جنوبي و مناطق نفتخيز كشور داشته باشد.

از اين رو كنسرسيوم در صدد جلب موافقت دولت وقت (علی امینی) برآمد و هماهنگي هاي لازم را براي اين كه شكايت هاي احتمالي كارمندان و كارگران بي كار شده به دستگاه هاي دولتي راه به جايي نبرد، انجام داد. اين بود كه چندي بعد كنسرسيوم اعلام كرد كه كارگران مازاد و بی سواد را با پرداخت معادل دو ماه حقوق به ازاي هر سال سابقه كاري، در طرحی به نام TOC (Termination of Contract) بازخرید مي كند. از سوي ديگر در همان زمان نسبت به جذب افراد مستعد و تحصیل کرده نیز اقدام شد.

کنسرسیوم اين انجام اين تغييرات و سازماندهی و تعیین مشاغل مورد نیاز کارمندی، از شرکت انگليسي «هِی گروپ» استفاده كرد و نسبت به ارزشیابی سمت ها اقدام نمود. ولی مشاغل کارگری به صورت قبل باقی ماندند تا این که اندكي بعد شرکت «جی کوب» آمریکایی برای سازماندهی و تعیین سمت های کارگری کارگاه ها، به کار گرفته شد.

آمبولانس بيمارستان مسجد سليمان

اما يكي از نتايج و ره آوردهاي اين طرح و بررسي مجدد سمت های مورد نیاز بر اساس استانداردهای جديد و به قول تدوين كنندگانش استانداردهاي تعيين شده بر اساس معيارهاي بين المللي، كوچك شدن بعضی از سازمان ها و بلاسمت شدن عده زیادی از کارگران کارگاه ها و ادارات بود. در همان دوران، ناحیه های هفتکل، نفت سفید، لالی و امبل منحل و راهبری آنها به مسجدسلیمان سپرده شد.

اما نكته جالب اين بود كه با افزايش تعداد كارمندان و كارگران مازاد و بلاسمت، در هر منطقه، اداره ای تحت عنوان GWS (General Work Service) تشکیل و افراد بلاسمت هر منطقه، ابواب جمعی آن اداره شدند. اين كارگران ممكن بود به صورت موقت برحسب تقاضای ادارات در اختیار سازمان ها قرار بگيرند. البته GWS يك سمت سازماني رسمي هم داشت كه رئيس اين اداره بود.

براي مثال بخش GWS  گچساران، حدود 150 نفر بلاسمت داشت و طبعا فردي هم به عنوان سرپرست اين اداره تعيين شده بود. جالب اين که ايشان علاقه ای به کاهش افراد نداشت و چنانچه یکی از آنها برای جذب دائم به اداره ای معرفی شده و یا فوت می شد، می پرسید: جانشین او چه می شود؟! همين طور زماني كه فرد دیگری بلاسمت می شد، سرپرست مربوطه خوشحال شده و می گفت: به جای فلانی که از اینجا رفت...

اما مسجدسلیمان بیشترین آمار افراد بلاسمت را داشت، حدود 1400 تا 1500 نفر، روزانه در محل کارگاه مرکزی که گنجایش زیادی داشت، حضور یافته و چنانچه ادارات ديگر به نيروي كار آنها نياز داشتند، به آنجا اعزام می شدند.

سرپرست اين تشكيلات که نگارنده او را از نزدیک می شناخت، کارمندی باتجربه، مهربان و خوشنام به نام «دانش» بود- روحش شاد. ايشان رئیس عملياتي ناحيه لالي بود كه پس از انحلال اين واحد، بلاسمت و با انتقال به مسجدسلیمان، سرپرست تشکیلات GWS شده بود.  

از سوي ديگر اين اتفاقات همزمان شده بود با تشكيل سپاه دانش در دولت که فارغ التحصیلان دبیرستانی را براي درس دادن به روستاها و نقاط دورافتاده اعزام مي كرد. همين مسئله باعث شد كه عده اي به كنايه تشکیلات GWS مسجد سليمان را كه زير نظر دانش اداره مي شد "سپاه دانش" بنامند! آن هم در شرايطي كه غالب اعضاي اين تشكيلات افراد مسن یا بیسوادي بودند كه در آستانه بازنشستگی قرار داشتند.