باشگاه چشمه علي و فيلم هندي!

چهارشنبه دهم بهمن ماه 1397باشگاه چشمه علي و فيلم هندي!

باشگاه چشمه علي و فيلم هندي!

سید نعمت اله امام


نمايش فيلم هاي سينمايي در باشگاه هاي كاركنان صنعت نفت از ديرباز امري مرسوم بوده است. اين روزها نيز همزمان با فرارسيدن روزهاي دهه فجر و بهار سينماي ايران، فيلم هاي جشنواره فجر در مجموعه فرهنگي- ورزشي شماره يك نفت به روي پرده مي رود. به اين بهانه مطلب "روزي روزگاري" را به خاطره اي از يك پيشكسوت نفتي در مورد نمايش فيلم در باشگاه كارگري مسجد سليمان در سال هاي دور اختصاص داده ايم. با هم مي خوانيم:


در دهه هاي نخست آغاز صنعت نفت در ايران و در شرايطي كه صنعت نفت توسط انگليسي ها اداره مي شد، اختلاف طبقاتی در نفت بسیار زیاد بود. در آن زمان كاركنان صنعت نفت به دو دسته كارگري و كارمندي تقسيم مي شدند و هر كدام امكانات و وسائل رفاهي ويژه خود را داشتند.

باشگاه های کارگری با امکانات اندک و نشان دادن فیلم های ایرانی و هندی كه عموما سطح كيفي چندان بالايي نداشت، به سرگرم كردن كارگران و خانواده های شان مي پرداختند. اين فيلم ها معمولا پر از صحنه هاي زد و خورد و به اصطلاح اكشن بود كه تماشاگران را به هيجان مي آورد. البته ناگفته نماند امکانات ورزشی هم برای آنان فراهم بود، چنانچه در مسابقات ورزشی، اکثرا مدال آوری از میان کارگران بودند.

از طرف ديگر، باشگاه های کارمندی لوکس، با تجهیزات گران قیمت بود و بیشتر برای صرف شام اعضا، برنامه های هنری و یا تشریفاتی مورد استفاده قرار می گرفت. فیلم های سینمایی نیز كه در اين باشگاه ها نمايش داده مي شد، از فیلم های هالیوودی روز بود كه به زبان اصلي، هفته ای دو شب به روي پرده مي رفت.

در دوران شرکت سابق نفت ایران و انگلیس، همچنين کارکنان هندی زیادی در نفت مشغول بودند که پس از ملی شدن نفت با این که به آنها گفته شد در صورت تمایل می توانند به کار ادامه دهند، به جزء عده ای معدود، بقیه به همراه انگلیسی ها ایران را ترک کردند.


* در باشگاه هاي كارگري عمدتا فيلم هاي فارسي و هندي نشان داده مي شد كه پر از زد و خورد و صحنه هاي هيجان انگيز بود و در باشگاه هاي كارمندي هفته اي دو روز فيلم هاي روز هالوود با زيان اصلي به نمايش در مي آمد.


محل اقامت هندي هاي مجرد در مسجدسلیمان، دو هاستل بود؛ يكي به نام هاستل هندی ها در کوی شرکتی میدان که بعدها پانسیون فردوسی نامگذاری شد و ديگري هاستل سبزآباد كه در بالای دره مالکریم قرار داشت. هندی های متاهل نیز منازل سازمانی داشتند و باشگاه آنها باشگاه کریکت بود.

باشگاه های کارمندی در مسجدسلیمان، شامل باشگاه ایران، باشگاه مرکزی (Central Hall) و باشگاه گلف بیبیان مي شد و باشگاه هاي کارگران عبارت بودند از: باشگاه چشمه علی، باشگاه کارون و باشگاه نفتون.

باشگاه ها بوسیله اعضاي هیات امنا که برای یک سال انتخاب می شدند، اداره مي شد. معمولا برای باشگاه های کارمندی یکی از مدیران ارشد، رئیسه هیات امناء (هیات مدیره) مي شد. برای باشگاه های کارگری اعضاء هیات مدیره از کارگران عضو انتخاب مي شدند، ولی رئیس هیات مدیره معمولا از یکی از روسای امور اداری برگزیده می شد.

در دوران کودکی که در مسجدسلیمان بودم، برادر بزرگم كه رئیس کارگزینی کارگران (Labour Office) و رئیس هیات مدیره باشگاه های کارگری بود، گاهی هنگام اجرای برنامه های خاص و یا فیلم های سینمایی، در باشگاه ها حضور
می یافت. این کار او براي دلیل حفظ نظم بود يا شايد هم براي اين كه كارگران به لحاظ حرمت روسای امور اداری یا ترس از ايشان، برخي مسائل را رعايت كنند!

به هر حال يادم هست كه يك شب قرار بود فیلم هندی معروفي در باشگاه چشمه علی نمایش داده شود و انتظار مي رفت كه استقبال از آن زياد باشد و در نتيجه سالن شلوغ شود. طبعا آن شب برادر من هم عازم باشگاه بود و قرار شد من و برادر دیگرم را هم همراه خودش به باشگاه چشمه علی ببرد.

خلاصه سرشب، یک استیشن، شبیه ون هاي امروزی كه به آن تراک (Truck) مي گفتند به در خانه آمد. پس از سوار شدن به تراك كه ظاهر زمخت و پرصدایی نیز داشت، به سوي باشگاه حركت كرديم، اما سر راه به هاستل هندی ها رفتیم و دو نفر کارمند حسابداری به نام هاي «پِرورا» و «نیورا» را که یکی بلیط فروش و دیگری کنترلچي بود، سوار كرديم.

در بین راه یکی از کارمندان هندی که با برادر بزرگم به زبان انگلیسی صحبت می کرد، ناگهان با اشاره به من و برادرم گفت: «بَچُون کیلی کُوب، یک فیلم کیلی کُوب برای شان نشان داد!»

وقتي به باشگاه رسیدیم، جمعیت زیادی از کارگران و خانواده های آنان حاضر بودند. تماشاگران پس از خریدن بلیط به سالن روباز سینما هجوم آوردند. صندلی ها پُر شده و عده زیادی نیز سرپا ایستادند. فيلم شروع شد، اما به علت ازدحام و سروصدا، شنیدن صدای فیلم به سختي امكان پذير بود.

جالب تر اینکه در هنگام نمایش صحنه های هیجان انگیز و اکشن، مثلا جنگ تن به تن قهرمان فيلم با بدها كه يك تنه همه را می زد و فراری میداد، همه کف مي زدند و سوت می کشیدند.

دیدن این صحنه ها از تماشای خود فیلم جالب تر و دیدنی تر بود. کسانی که زیاد احساساتی می شدند از جای خود بلند شده و هنرپیشه فیلم را تشویق مي كردند و برایش سوت می کشیدند. همين مسئله با اعتراض تعدادي ديگر از تماشاگران رو به رو مي شد که پشت سر اين عده بودند و فریاد می زدند بشین، بشین...

به هرحال در چنين شرايطي من و برادر ديگرم زیاد دوام نیاورديم و ترجيح داديم به محوطه باز و فضای سبز باشگاه برويم. تا اين كه پس از پایان فیلم به همراه برادر بزرگترمان و با همان خودرویی که آمده بودیم، به خانه برگشتیم!