خواب آشفته نفت

دوشنبه یازدهم شهریور ماه 1398خواب آشفته نفت

 

*معصومه رودباري

حلقه اول‌ کتاب‌«خواب‌ آشفته نفت» تحلیل‌ دقیق و مستند از ماجرای ملی شدن نفت را تا کودتای 28 مرداد 1332‌ در بر می‌گیرد و حلقه‌ دوم‌ آن قضایا را با همان شیوه محققانه و مستند تا سقوط زاهدی دنبال می‌کند. کتاب اول خواب آشفته نفت‌ به‌ ماجرای‌ نهضت ملی شدن صنعت نفت‌ و دوران‌ زمامداری‌ دکتر مصدق اختصاص داشت و کتاب دوم، داستان را در دوران زمام‌داری سپهبد فضل اللّه زاهدی پی می‌گیرد. این دوران کمابیش بیست‌ ماهه‌ که‌ با کودتای 28 مرداد 1332 آغاز شد و با‌ برکناری‌ زاهدی در 16 فروردین‌ماه سال 1334 به سرآمد یکی از پر ماجراترین و نیز سرنوشت سازترین، دوران‌های تاریخ اخیر ایران‌ است‌. پایه‌های‌ سیاستی که اجرای آن در بیست و پنج سال آینده ایران‌ ادامه یافت در همین دوران کار گذاشته شد. ایران رسما به بلوک غرب پیوست و در طول مدت یک‌ ربع‌ قرن‌ به عنوان یکی از مهم‌ترین حلقه‌های زنجیره دفاعی غرب در برابر‌ اتحاد‌ جماهیر شوروی عمل کرد و حفاظت امنیت ذخایر نفتی خاورمیانه و آبراه حیاتی خلیج فارس را بر عهده‌ گرفت‌ و به‌ تعهدات خود وفادار ماند. حساب‌های غرب در این زمینه مستلزم استقرار حکومتی‌ در‌ ایران‌ بود که بتواند نظم و امنیت را در کشور برقرار دارد و در برابر کمونیسم و تحریکات‌ اتحاد‌ شوروی‌ قاطعیت نشان دهد و در صورت تهاجمی از سوی شوروی پشت به غرب نکند و تردید‌ و دودلی‌ به خود راه ندهد. استقرار چنین حکومتی بر محور مقام ثابت سلطنت آسان‌تر‌ و عملی‌تر‌ می‌نمود‌ و در این‌جا بود که مصلحت شخص شاه با مصلحت کشورهای غرب گره می‌خورد. چه‌ مصلحت‌ شاه نیز مقتضی مبارزه با کمونیسم و جلوگیری از اشاعه افکار انقلابی بود که‌ اساسا‌ سلطنت‌ را نهادی ارتجاعی و سدّ راه پیشرفت و ترقی می‌دانستند و در شخص شاه به چشم میراث‌خوار جباران‌ خون‌خوار‌ و سفاک و ظالم پیشه می‌نگریستند. مصلحت غرب در تقویت شاه بود و تقویت‌ شاه‌ مستلزم‌ تقویت ارتش بود و تقویت ارتش با تجهیز و تسلیح آن به سلاح‌های پیشرفته زیر نظر کارشناسان‌ امریکایی‌ میسر‌ بود و این همه مستلزم هزینه‌های گزاف بود که تأمین آن جز از‌ طریق‌ درآمد نفت میسر نبود.
مطالب کتاب در سه بخش تنظیم یافته است. بخش اول به‌ گزارش‌ تمهیداتی می‌پردازد که در زمینه سیاست‌گذاری‌های آینده پس از چانه زدن‌های بسیار‌ میان‌ شاه و سفیر امریکا به انجام رسید. در‌ این‌ بخش‌ از کتاب روشن می‌شود که شاه چگونه‌ با‌ هوشیاری تمام از ماجرای کودتا برای تثبیت موقعیت خویش بهره جست و آمریکا و بریتانیا‌ را‌ که پیش‌تر در وی به‌ چشم‌ موجودی بی‌اراده‌ و سست‌ عنصر‌ نگاه می‌کردند بر آن داشت که‌ شخصیتی‌ جدید در وی کشف کنند و از آن پس او را به عنوان‌ تنها‌ بازیگر مؤثر و بی‌بدیل در صحنه سیاست‌ ایران بشناسند. شاه خود‌ در‌ تنظیم طرح کودتا دستی نداشت‌. دیگران‌ این طرح را ریخته و زاهدی را برای رهبری دولتی که می‌بایستی جانشین دولت‌ مصدق‌ شود برگزیده بودند. برای شخص‌ شاه‌ نیز‌ در آن ماجرا‌ نقشی‌ سمبولیک، و نه فعال، در‌ نظر‌ گرفته شده بود. شاه نقش خود را با تردید و دودلی بر عهده گرفت، آنچه‌ را‌ هم که طراحان کودتا برای زاهدی‌ خواسته‌ بودند از‌ سر‌ ناچاری‌ پذیرفت و چون کودتا در‌ مرحله اول شکست خورد و به بی‌آبرویی و فرار او از کشور انجامید خود را از آن‌ بابت‌ طلبکار می‌دانست.آن ماجرا هرچه بود‌ به‌ سر‌ آمده‌ بود‌ و از این پس‌ غرب‌ می‌بایستی مخاطب خود را در ایران در شخص او و تنها در شخص او بجوید و برای هیچ‌ کس‌ جز‌ او حساب باز نکند. قوای مسلح کشور‌ می‌بایستی‌ مطلقا‌ در‌ دست‌ او‌ باشند و دولت و مجلس به مثابه دو کارافزار مناسب و سر به فرمان در راه اجرای مقاصد و نیات او عمل کنند. تفاهم بر سر این اصول در ملاقات شاه‌ و ایزنهاور در پایان سال 1333 صورت نهایی پیدا کرد و با برکناری سپهبد زاهدی در آغاز سال 1334 مسجّل گشت و خیال شاه راحت شد. در بیست و پنج سال آینده گاهی علامت‌هایی از‌ سوی‌ واشنگتن به ظهور می‌رسید که حکایت از کوشش‌هایی برای بازنگری در این سیاست و تعدیل آن می‌کرد ولی آن کوشش‌ها هیچ گاه به ثمر نرسید و شاه در تمام مدت بیست‌ و پنج‌ سال به عنوان حکم فرمای مطلق العنان و فعّال مایشا بود.
در بخش دوم کتاب به گزارش ، جریان‌ محاکمه‌ مصدق پرداخته‌ شده که بزرگ‌ترین محاکمه‌ تاریخ‌ سیاسی ایران است. دکتر مصدق فردای معرکه پر هول و هراس 28 مرداد خود را در اختیار فرمانداری نظامی تهران گذاشت. تقریبا یک ماه بعد‌ از‌ کودتا پرونده او از‌ سوی‌ فرمانداری نظامی به دادرسی ارتش فرستاده شد و بازپرسی از او عملا از تاریخ 26 شهریور سال 1332 آغاز شد و قرار بازداشت موقت او از سوی بازپرس صادر شد. دادگاه اتهامات مصدق را محدود به رویدادهایی کرد که در فاصله زمانی یک‌ ساعت‌ بعد‌ از نیمه شب 25 مرداد تا آخر روز‌ 28‌ مرداد اتفاق افتاده بود و چنین استدلال کردند که مصدق در آن ساعت پس از رؤیت فرمان عزل خود سمت‌ نخست‌وزیری‌ را‌ از دست داده و در موقعیت فردی عادی قرار گرفته که‌ امور دولت را به صورتی غیر قانونی در اختیار داشته است. مصدق در این سه روز مرتکب خیانت‌ گشته‌ و به‌ منظور «به هم زدن اساس حکومت و ترتیب وراثت تخت و تاج» مردم‌ را‌ به مسلح شدن بر ضد وراثت سلطنت تحریض کرده است. و چنین بود خط اصلی ادعانامه‌ای که‌ از‌ سوی‌ دادستان ارتش علیه مصدق صادر شد. ماده 317 قانون دادرسی و کیفر ارتش‌ ، مجازات‌ کسی‌ را که به این اعمال دست زده باشد اعدام معین کرده بود. دادستان هم‌ تقاضای‌ اعدام‌ او را داشت. دادرسان ارتش با این که مدافعات مصدق را «مؤثر» و دارای «ارزش‌ قضایی‌» ندانستند و اعمال و افعال او را «از ساعت یک روز 25 الی 28 مرداد‌ منفردا‌ و مجتمعا‌ به‌طور واضح و روشن منطبق با ماده 317 قانون دادرسی و کیفر ارتش» تلقی کردند اما‌ مجازاتی‌ بیش از سه سال حبس مجرّد برای او در نظر نگرفتند. محاکمه دکتر‌ مصدق‌ در‌ دادگاه بدوی در تاریخ 17 آبان سال 1332 شروع شد و با رأی دادگاه تجدیدنظر در‌ 22‌ اردیبهشت 1333 به پایان رسید و مدت بازداشت وی از تاریخ 29 مرداد‌ 1332‌ تا‌ تاریخ صدور حکم هم جزو مدت سه سال حبس او به حساب آمد.
در‌ بخش سوم کتاب به ماجرای قرارداد کنسرسیوم نفت پرداخته شده که اصلی‌ترین و مفصل‌ترین بخش‌های این کتاب است. این قرارداد به یک اعتبار‌ علت‌ وجودی‌ کودتایی بود که در 28 مرداد 1332 انجام‌ شد‌ و آن مفصل‌ترین و پیچیده‌ترین قرارداد نفتی بود که تا آن روز امضا شده بود و شاید هنوز هم از این حیث‌ بی‌همتا‌ باشد‌. قرارداد،پیچیده و مغلق و ناهموار بود و درک معنای سر راست احکام‌ پر طول و تفصیل آن‌که با شقوق و فروع و تبصره‌ها همراه بود به آسانی میسّر نمی‌شد.
خواب‌ آشفته‌ نفت است که دامن‌گیر کشورهای خاورمیانه شده ؛ خوابی که با کابوس درگیری‌ها‌ و مصیبت‌ها‌ همراه است. این تجربه دردناک‌ طبعا‌ ما‌ را بر آن‌ می‌دارد‌ که از خود بپرسیم‌ آیا‌ نمی‌شود که از نفت چشم بپوشیم و عطای آن را به لقایش ببخشیم؟ بحث اقتصاد بدون نفت‌ حاصل‌ این تجربه است. این بحث‌ نخست‌ در اواخر‌ دوران‌ زمامداری‌ دکتر مصدق مطرح شد‌ و هم اکنون نیز در ذهن بسیاری کشش و مقبولیتی دارد. سیاست اقتصاد بدون نفت ضرورتی بود‌ که‌ بر دکتر مصدق تحمیل شد اما‌ او‌ تا‌ آخرین‌ روزهای‌ زمامداری همچنان برای‌ شکستن‌ بن‌بست و راه‌اندازی مجدد صنعت نفت ایران می‌کوشید. این که یک کشور نفت‌خیز پس از سال‌ها که‌ به‌ درآمد‌ نفت عادت کرده است راه خود را‌ تغییر‌ دهد‌ و سیاست‌ اقتصاد‌ بدون‌ نفت اتخاذ کند گفتنش آسان است و عملی کردنش فوق العاده دشوار. از طرف دیگر گیرم که چنین کشوری بتواند از درآمد نفت چشم بپوشد آیا ‌ ‌جهان صنعتی‌ هم می‌تواند از مصرف نفت صرف‌نظر کند؟