سرزمین پارس/ خاطرات یک زمین شناس

شنبه بیست و سوم مرداد ماه 1395سرزمین پارس/ خاطرات یک زمین شناس

مؤلف کتاب"سرزمين پارس" یک زمین شناس سوئیسی و فارغ التحصيل دکترای زمین شناسی از دانشگاه زوریخ است. وی برای مدتی نزدیک به 30 سال مأموریت مي يابد که به ایران بیاید و مسئولیت­ هایی را در ارتباط با رشته تحصیلی خود بپذیرد. زمان حضور او در ایران مصادف است با حکومت پهلوی دوم، از زمان دكتر محمد مصدق تا وقوع انقلاب اسلامي و طبعاً بسياري از اتفاقات کوچک و بزرگ سیاسی و اجتماعی ایران را به عینه دیده و تجربه کرده است.

اشتوكلين در مورد نخستين برخورد خود و همكارش با تشكيلات شركت تازه تاسيس نفت ايران در سال 1331 در صفحه 24 كتاب چنين مي نويسد: "اول فوريه به طور رسمي اولين روز كاري ما بود. من و "هايم" را با يك ماشين ليموزين دولتي به شركت نفت ايران بردند كه به تازگي تاسيس شده و تشكيلات آن هنوز به طور موقت در ساختمان طرح هفت ساله قرار داشت. اين بنا ساختماني شبيه به سربازخانه زمان رضا شاه بود كه در خيابان استخر، در منطقه اي كه محل تشكيلات دولتي در آن قرار داشت، واقع بود... شركت نفت ايران در ابتدا تعداد كمي كارمند داشت و در مجموع داراي سه اتاق كار بود... اتاق ما داراي چهار ميز تحرير از مد افتاده، چند صندلي درب و داغون و صندلي هاي دسته دار چرمي با رويه هاي پاره همين طور يك چراغ نفتي با لوله بود. غير از يك دستگاه تلفن از مد افتاده وسيله ديگري حتي لوازم التحرير هم براي استفاده در دسترس نبود.. اين آغاز فعاليت شركت ملي نفت ايران بود كه 23 سال بعد (1973)  با سياستِ بهاي نفت خود اقتصاد دنيا را به لرزه درآورد."

اشتوكلين با اشاره به ماموريت خود و گروهش در سرزمين پهناور ايران، كه بايد به غير از حوزه نفتي در دست انگليسي ها، همه جا را براي احتمال وجود نفت، بررسي مي كردند، مي گويد: "مدير شركت، آقاي مستوفي، ما را با همكاران مان، دو زمين شناس خوش روي ايراني آشنا كرد و سپس به ما نقشه بزرگي از ايران با مقياس يك ميليونيم كه نصف ديوار را پوشانده بود، نشان داد. او نقاط روي نقشه كه قبلا مورد كاوش قرار گرفته بود را با آبرنگ علامت گذاشته بود. نواري با رنگ هاي سبز، نارنجي و زرد در امتداد خليج فارس توجه آدم را جلب مي كرد و مشخص كننده دوره هاي سوم زمين شناسي و اشكال گچي از منطقه تحت امتياز انگليسي ها بود كه تقريبا ده درصد از وسعت كشور را دربرمي گرفت. نود درصد باقي، صرف نظر از چند لكه رنگي در نزديكي شهرهاي بزرگ هنوز سفيد بود. مستوفي با تبسم و ژستي دعوت كننده به زبان انگليسي به من و هايم گفت: "حالا با شما است كه اين نقشه را پر كنيد." اشتوكلين در ادامه مي افزايد: "چه چشم اندازي براي ما زمين شناسان سوييسي، در سرزميني كه وسعت آن چهل برابر بزرگتر از كشور خودمان بود!"

سرزمين پارس (1)

اشتوكلين به واسطه نوع شغل و فعالیت اش كه پژوهش و اکتشاف، بويژه در زمينه نفت بود، به مناطق بسیاری از ایران سفر کرده و تجربیات فراوانی از این دست آموخته بود. از آنجا كه حطيه ماموريت اشتوكلين و همكارانش بررسي هاي زمين شناسانه و انجام اكتشافات در حوزه هايي غير از مناطق نفتخيز جنوب و حوزه هايي بوده كه پيشتر توسط انگليسي ها مورد كاوش قرار گرفته بود، او به نقاط دوردستي در كشور، از جمله كويرهاي ايران سفر مي كند؛ منطقي كه تا قبل از آن يا پاي هيچ بشري به آنها نرسيده يا معدود افرادي از آنها گذر كرده اند، از اين رو خاطرات وي در اين بخش ها نيز خواندني است. او همچنين توصيفات دقيقي از شهرهاي حاشيه كوير و جاده ها در آن زمان ارائه مي دهد.

زندگی اشتوکلین غالباً در بیابان ها و کویرهای ایران گذشت! او در یادداشت های خود این مشاهدات را بارها تکرار کرده است: «ما از کویرهایی گذشتیم که شاید کمتر کسی از آنها گذشته باشد. کویرهایی که واقعاً بِکر بودند و آدم احساس می­ کرد که گویا هیچ جنبنده­ ای پا بر آن نگذاشته است و این احساس عجیب و یگانه ای به انسان می بخشید. احساسی وصف ناشدنی».

همان طور که اشاره شد این کتاب نوعی سفرنامه است؛ سفرنامه ای که نزدیک به سه دهه به طول انجاميده. او نحوه رفتار خود را با همه همکاران حتی راننده شخصی اش، توضیح می دهد: "من مناسبات خود را با همه توضیح داده ام. از آن جهت که بدانم با دیگران چگونه زیسته ام. شاید برای دیگران (ایرانی ها) فعالیت در کشف میادين نفتی، مهم­ترین کار من باشد ولی از نظر خودم، آشنایی با ایرانیان و بویژه فرهنگِ آنها برایم مهمتر از چیزهایی است که دیگران آنها را مهم به شمار می آورند."

يادداشت هاي اشتوكلين از فوران و سپس مهار چاه شماره پنج البرز در قم، به عنوان يك شاهد دست اول از نكات جالب كتاب است: "همان طور كه قبلا به آن اشاره شد، IOC (شركت نفت ايران) در برنامه اكتشافي خود از همان ابتدا بيشترين اولويت را به منطقه قم در غرب محدوده كوير بزرگ داده و تاقديس البرز، ساختاري به طول 50 كيلومتر در شمال شهر قم كه از جاده اصلي تهران- قم به راحتي در دسترس است، به عنوان محل مورد نظر براي اولين حفاري هاي اكتشافي انتخاب شد.. (ص 99)

"اولين حفاري ها اجازه پيش بيني هاي زمين شناسي خوشبينانه اي را داده و آثار كوچكي از نفت و گاز نيز نشان مي دادند، ولي توليدي مفيد در پي نداشتند... ولي در صبح زود 26 ماه دسامبر سال 1956 در حفاري البرز 5، پس از آن كه مته حفاري براي اولين بار با قدرت و شدت تمام در لايه نمك نفوذ كرده و از آن گذشته بود، يك فوران نفت اتفاق افتاد كه فوق العاده جنجالي بود. با مشاهده اولين آثار گذر از لايه نمك، مسوول حفاري تمامي موتورها، پمپ ها و جريان برق را از كار انداخته و دريچه هاي (سوپاپ هاي) ايمني لوله را بست. ولي نفتي كه با فشاري غيرقابل تصور از اعماق به بالا صعود مي كرد، سوپاپ ها را به راحتي به هوا پرتاب كرده و به صورت فواره اي عظيم به ارتفاع 100 متر همراه با صداي كر كننده اي از لوله حفاري به هوا شليك شد. هنوز هوا تاريك بود كه اين اتفاق افتاد. كارگرها سراسيمه از اطراف دستگاه حفاري فرار كرده و آژير  خطر را كشيدند." (ص 100)

در پايان اين بخش چنين مي خوانيم: "دو سال بعد، در سال 1958، در اولين حفاري در ساختار سراجه كه در مجاورت اين محل قرار داشت، يك منبع مهم گاز طبيعي كشف شد. اين موفقيتي بزرگ براي شركت ما، شركت نفت ايران بود. به زودي پس از آن اين شركت به صورت جديد "شركت ملي نفت ايران" (NIOC) درآمد، گسترش يافته و كنترل تمامي صنعت نفت ايران را در دست گرفت و خود تبديل به دولتي در دولت شد و به يكي از عوامل قدرت در سياست نفتي خاورميانه مبدل شد." (ص 101)

اهميت كتاب از اين جنبه است که می توان آن را نوعی سفرنامه هم به حساب آورد. خاطرات مؤلف، هر چند غالباً علمی و در زمینه اکتشافات (بویژه نفت) است، ولی به عنوان فردی که در جامعه ایرانی پیش از انقلاب، زیسته و خاطراتی در این زمینه دارد، دارای اهمیت به سزایی است. این خاطرات یا بهتر بگوییم دست نوشته­ ها، گاهی به تحلیل وقایع و اتفاقاتی منجر می شود که جامعه ایرانی عملاً با آن درگیر بود و به گفته خود مؤلف، از جمله عواملی است که منجر به سقوط شاه و پیروزی انقلاب شد.

با آنکه مقامات، او را از حضور درخیابان ها و تجمعات مردمی، نهی کرده بودند با این حال، وی در هر فرصت پیش آمده، برای ثبت اتفاقات سیاسی، مطالبی را به یادداشت های خود افزوده است. این مطالب، صرفا به نقل اتفاقات، محدود نمی شود. در بسیاری از صفحات کتاب، وی به تعبیر و تفسیر مسایل جاری نیز پرداخته و حتی گاهی پیش بینی های شخصی خود را در مورد انقلاب و آینده آن، مي آورد.

آخرین بخش کتاب، خداحافظ سرزمین پارس نام دارد. قابل حدس است که باید حاوی حس نوستالوژیک عمیق برای مؤلف باشد. چون مؤلف با تأمل و تأنی در آن سخن می­گوید. همانطور که گفته شد از نظر مؤلف، آشنایی با ایرانیان، از اکتشافات علمی او، مهمتر بوده است. وی در فصل آخر تلویحاً همین حس را مجدداً بروز می دهد. او از شب های طولانی که با یک فانوس در جمع دوستان و نزدیکان در وسط کویر چادر می­زنند با حسرت یاد کرده است. او در متن کتاب بارها ایران را وطن دوم خود دانسته است و به همچو حسی، بارها اشاره نموده است. حتی در جایی از ايران با عنوان «سرزمین کودکی فرزندان خود» یاد می کند! آنجایی که می گوید: تقدیم به «سرزمین کودکی فرزندانم!»... چون بچه هایش در ایران بزرگ شدند و در تمامی خاطرات وی، مشترکند!

جامعه علمی ایران، اشتوکلین را پدر دانش زمین شناسی ایران می داند. او در این مدت دانشجویان و متخصصین زیادی را پرورش داد. اشتوكلين يك بار هم بعد از انقلاب اسلامي، يعني سال ها پس از بازگشت از ماموريت ايران، به همراه گروهي از پژوهشگران، از سوی سازمان ملل، عازم ایران شد و پیشنهاداتی را به مسئولان علمی كشور ارائه داد. او علاوه بر کشف میادین نفتی، وارد عرصه اکتشاف میادین گازی هم شد و از این رهگذر، خدمات ارزنده و شایانی به جامعه علمی ایران كرد.

يوان اشتوکلین سرانجام پس از سال ها فعاليت، قبل از وقوع انقلاب اسلامي، به کشورش بازگشت و در فروردین 1387 در خانه ­اش در سوئیس، زندگي را بدرود گفت.

احمد کعبی فلاحیه