سقوط امپراتوری انگلیس و دولت دکترمصدق

جمعه هفدهم دي ماه 1395سقوط امپراتوری انگلیس و دولت دکترمصدق

كتاب "سقوط امپراتوری انگلیس و دولت دکترمصدق" اگر چه نام بريان ليپينگ را به عنوان نويسنده بر خود دارد، اما نسخه منتشر شده در زبان فارسي در واقع حاصل ترجمه و تاليف همزمان وی است. مترجم کتاب، محمود عنایت كه کتاب های متعددی راجع به مسایل سیاسی ایران و رویدادهای نفتی آن دارد، علاوه بر ترجمه متن اصلي، مطالبي را در فصل پاياني به آن افزوده كه به غناي اثر كمك شاياني نموده و آن را همچون ديگر كتاب هاي وي به اثري مفيد و قابل استناد در زمينه تاريخ معاصر ايران تبديل كرده است.

بد نیست در ابتدا یک تقسیم بندی مختصر درباره فصول کتاب "سقوط امپراتوری انگلیس و دولت دکترمصدق" داشته باشیم. کتاب کلا 180صفحه است که 60 صفحه نخست، متن اصلی کتاب و چهل صفحه بعدی آلبوم عکس های سیاسی از رجال ایرانی و انگلیسی در آن زمان است. آلبوم عکس ها از کیفیت نسبتا خوبی برخوردار است و تقریبا هفتاد عکس کوچک و بزرگ را دربر می گیرد. فصل پایانی کتاب، هشتاد صفحه است و توضیحات بسیار ارزنده ای رادر مورد متن اصلي شامل مي شود. به عبارتي مي توان گفت فصل آخر مطالب و اطلاعات بسیار خوبی را پیرامون فصل نخستِ کتاب ارائه مي دهد.

این افزوده ها برخاسته از تجربیات مترجم است که صلاح دانسته به اصل مطالب اضافه شود. ضمنا افزوده های مذکور، توسط پانویس های عددی به مخاطب، ارجاع داده شده اند.

متن اصلی کتاب، در واقع ترجمه یک فیلم تلویزیونی یا سریال گزارش مانند از شبکه «آی. تی. وی» است که حاصل گفتگوی بلند این شبکه انگلیسی با «بریان لـپینگ» نویسنده کتاب است.

مترجم مقدمه کوچکی نیز فراهم آورده که در بخشي از آن چنین مي گويد: «تاریخ مان را همیشه دیگران نوشته اند. تاریخی که خود برای خود نوشته ایم نوعی تاریخ سفارشی بوده که برای ما دیکته شده و در اختیارمان گذاشته شده است!»

مترجم گلايه می کند که چرا ما برای مطالعه تاریخ بومی خود، باید از دست تاریخ نویسان خارجی کپی کنیم؟ و باز به حرف سابق خود برمی گردد که ظاهرا چاره دیگری نبوده و حکایتِ آش خاله است!که گاهی با کشک است و گاهی بدون آن!

وزارتخانه ای به نام «وزارت مستعمرات»

وقتی حجم یا اهمیت موضوعی به شدت بالا می رود، مسولان محترم مجبور می شوند آن را به شکل جدی سامان دهند و به اصطلاح مدیریت کنند. بریتانیا پیش از افول امپراتوری قدرتمنداش، به قدری مستعمره در چنته خود فراهم آورده بود که ناچار شد برای سامان دادن به وضعیت آنها، وزارتخانه ای به این نام برایشان تدارک ببیند! پذیرش چنين نهاد دولتی از سوی مردم بریتانیا، آن هم در قالب یک کابینه رسمی، شاید به نظر آسان می آمد ولی از نظر دیگران (مثلا دولت یا مردم استعمارشده) اصلا چنین نبود!

نويسنده كتاب با اشاره به چنين موضوعي مي افزايد: "تاسیس همچو وزارتخانه ای برای آدم های خارج از بریتانیا بسیار عجیب به نظر می رسيد." و در ادامه يادآور مي شود: « ایران هیچگاه رسما جزو امپراتوری انگلیس نبوده است. مسولان این وزارتخانه هرگز به این سرزمین پای نگذاشته اند ولی نیروهای مسلح بریتانیا و همچنین سربازان هندی تا مدتها، چه پیش از جنگ جهانی اول و دوم، و چه بعد از آن از منافع انگلیس در ایران به خوبی حراست کرده اند... ولی این حراست، هیچ گاه از ایران، چهره یک مستعمره را تداعی نکرده است».

به نظر نويسنده مستعمرات دیگر بریتانیا وضعیتی داشته اند که خود بریتانیا ناچار به مداخله مستقیم بوده مانند هندوستان! ولی در ایران هیچ گونه مداخله نظامی به آن صورتی که در سایر مستعمرات رایج بود، اتفاق نیفتاد. این ویژگی را دقیقا نمی توان یک امر سلبی یا ایجابی دانست. گاهی تفکیک این دو وضعیت بسیار مشکل به نظر می رسد. شاید در مورد ایران یک مدیریت حساب شده کافی بوده تا بریتانیا به مقاصد اقتصادی خود نایل آید و دیگر نیازی به دخالت مستقیم نظامی نباشد! ولی در مورد کودتا، ماجرا تفاوت بسیاری یافت! همه دیگر فهمیده بودند که ایران مستعمره انگلیس است. این تضادی بود که سیاستمداران شتابزده بریتانیا نتوانستند آنرا به اصطلاح جمع کنند تا لااقل توجیهی جهت بی طرفی سیاست آنها باشد!

ارزش خواندن کتاب یادشده دقیقا به همین نکته برمی گردد که انگلیس تا کنون نیز عملیات کودتا را ناشی از نوعی مراقبت از منافع ملي خود می داند و حاضر نیست این اقدام را ناشی از دخالت در امور ایران از جانب خود تلقی کند. شاید آمریکا ( در این اواخر البته) با رونمایی از اسناد خاک خورده CIA، تلویحاً این تهمت را پذیرفته باشد ولی بریتانیا همچنان بر موضع اصلی خود پافشاری كرده است.

بريتانيا و سياست توسل به خشونت

کتاب در عين حال سقوط مصدق را به نوعی، سقوط بریتانیا نیز می داند. چون بریتانیا نتوانست با مدیریتی که تا آن زمان پیش گرفته بود به پیشروی خود ادامه دهد. بریتانیا در وافع ناچار شد سیاست مسالمت آمیزش را با ایران و ايرانی تغییر دهد و عملا روش جدیدی موسوم به ابراز خشونت را در پیش بگیرد. نويسنده مي پرسد: "اگر راه اندازی کودتا علیه ایران خشونت نبود پس چه بود؟" مولف کتاب، این وضعیت را به قول حافظ نوعی «نقاب ز رُخ در کشیدن» می داند!

با تمام اینها مولف، دلایل خوبی برای اثبات برداشت های خود از این ماجرا ارایه می دهد با این حال مخاطب را تشویق به مراجعه به انبوه اسنادی می سازد که در گوشه و کنار دنیا پراکنده اند. شاید در حال حاضر کودتا دیگر مساله مهمی همانند قبل نباشد ولی خواهی نخواهی نسل حاضر همچنان به دنبال این پرسش است که کودتا می تواند باز در شرایط مشابه تکرار شود یا نه؟

و بالاخره موارد زير را مي توان از ديگر نكات قوت كتاب برشمرد: پانویس های غنی و سودمند جهت توضیح هرچه بهتر مطالب كه گاه مقدار اين پانويس ها از نظر كمي و كيفي از متن اصلي پيشي مي گيرد، ترجمه نسبتا روان و سلیس كتاب و بالاخره افزودن آلبوم عکس های مربوط به اتفاقات مندرجه در کتاب... اینها در مجموع چیزی را به دست مخاطب می دهد که آن را قابل ارجاع تلقی می کند. و نکته ای که می توان در جمله ای کوتاه خلاصه کرد: آنچه انگلیس انجام داد، صرفا دفاع از منافع ملي نبود، بلکه دخالتی آشکار در امور مملكتي ديگر به حساب مي آمد!

احمد کعبی فلاحیه