به مناسبت سالگرد كودتاي 28 مرداد 1332

پنج شنبه بیست و ششم مرداد ماه 1396به مناسبت سالگرد كودتاي 28 مرداد 1332

کودتای سیاه


مجلس شورای ملی، در تاریخ پنجم تیرماه 1329 کمیسیونی را به نام کمیسیون مخصوص نفت برای تهیه و اجرای طرحی جهت استیفای حقوق ملت ایران و مطالعه در لایحه الحاقی گس – گلشائیان انتخاب كرد.  اين کمیسیون پس از درخواست پرونده های مربوطه از وزارت دارايی و مطالعه آنها در 25 جلسه، در تاریخ 22 اسفند 1329 گزارش ملی شدن صنعت نفت را به مجلس شورای ملی تقدیم كرد.

مجلس شورای ملی نيز تصمیم کمیسیون نفت را تايید كرد. متن قانون مربوط به ملی شدن صنعت نفت به قرار زير است:

"بنام سعادت ملت ایران و به منظور تامین صلح جهانی، امضا کنندگان ذیل پیشنهاد می نمائیم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود، یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار گیرد."

در اينجا اشاره به گزیده ای از بیانات مرحوم اللهیار صالح سفیر کبیر ایران در آمریکا، در شورای امنیت سازمان ملل در سال 1951 خالی از لطف نیست:

"شرکت نفت انگلیس و ایران در سال 1950 از فروش نفت ایران در حدود 200 میلیون لیره بدست آورده است. از این مبلغ فقط 16 میلیون لیره به عنوان حق الامتیاز و سود سهام و مالیات عاید ایران شده است. سود شرکت فقط در آن سال پس از کسر سهمی که به ایران پرداخته به بیش از 114 میلیون لیره بالغ شده است یعنی معادل مبلغی که شرکت در طول نیم قرن به ایران پرداخته است."

و بر این اساس اغلب ایرانیان این واقعیت را نقل می کردند که حق السهم ایران کمتر از مالیات هائی است که شرکت نفت به دولت انگلیس می پردازد! به عنوان مثال در سال 1948 ایران در مقابل 28 میلیون لیره مالیات که شرکت به دولت انگلیس پرداخته بود، 9 میلیون لیره حق السهم، دریافت کرد.

قيام مردم ، ملي شدن نفت

چنان که بعدها آنتونی ایدن وزیر خارجه بریتانیا در یادداشت هایش فاش كرد که احساسات ایرانیان را درک می کرده است: "من احساسات ایــرانیان را درک می کردم، زیرا این موضوع به نظر آنها حــیله آمیز می رسید که دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان به عنوان سهامدار عمده شرکت نفت انگلیس و ایران، مبالغ هنگفتی به عنوان مالیات دریافت کند و از پرداخت سود سهام بیشتری به دولت ایران خودداری ورزد."

و به این صورت پروژه براندازی کلید خورد تا جایی که چرچیل هم از روزهای پیش از جنگ اول جهانی در سیاست عالیه نفت ایران درگیر شده بود. او بود که موجب تبدیل سوخت ناوگان سلطنتی بریتانیا از زغال سنگ به نفت شد و نقش عمده ای در خرید بيشتر سهام "شرکت  نفت انگلیس و ایران " برای دولت انگلیس ایفا کرد. او آن زمان حساب کرده بود که صرفه جويی در پولی که بابت نفت پرداخت می شود سالانه به 40 میليون لیره می رسد.

بنابراین، چرچیل دلائل کافی در اختیار داشت که در اوائل سال 1950 دوباره به سرنوشت ایران علاقه مند شود. او پس از آن که ایدن بیمار شد، در غیاب او شخصا امور وزارت خارجه را به عهده گرفت و همان طور که وودهاوس اشاره می کند، چرچیل جریان را وارونه كردد: چرچیل از عملیات نمایشی، هیجان انگیز خوشش می آمد و برای دیپلمات های کم دل و جرات، احترام زیادی قائل نبود. این چرچیل بود که دستور آغاز "عملیات چکمه" را صادر کرد. "عملیات چکمه" نام انگلیسی و "عملیات آجاکس" نام آمریکایی نقشه براندازی دولت مصدق بود.

نامزد جانشینی مصدق، فضل الله زاهدی بود. از آنجا که زاهدی در زمان جنگ جهانی دوم با تهدید اسلحه انگلیسی ها ربوده شده و به عنوان طرفدار نازی ها زندانی شده بود، این موضوع اکنون امتیازی برای زاهدی به شمار می رفت، چون شائبه طرفداری انگلیس را از او دور می نمود.

بدین صورت فعالیت های ضد مصدق در قبرس شروع و اداره می شد و برادران رشیدیان نیز از طریق رادیو با آنجا تماس داشتند. در این وقت خوش شانسی دیگری نیز با مرگ استالین برای انگلیسی ها پدید آمد و در عمل روس ها از رصد وقایع ایران مدت کوتاهی غافل شدند.

اما نوه تئودور روزولت چنين مي گويد: من با نام مستعار جیمز لاکریچ به همگی معرفی شدم و تنها سه ایرانی از هویت اصلی من در ارتباط با عملیات "بدامن" اطلاع داشتند که عبارت بودند از شاه و زاهدی و مصطفی ویسی.

به هر حال در آن شرايط ملاقات با شاه ضروری شده بود و زمان آن فرارسیده بود که انجام شود. دوستان ماشینی را تدارک دیدند که به محل آمد و راننده در را باز کرد و در صندلی عقب نشستم. یک پتو روی صندلی بود و موقعی که به دروازه قصر شاه رسیدیم به زیر صندلی رفتم و آن پتو را روی خود کشیدم، ولی دیگر بیش از این لازم نبود احتیاط کرد، گارد اجازه داد ماشین داخل شود، بین راه ماشین ایستاد، هیکل لاغری از پله های قصر پائین آمد و پهلوی من روی صندلی عقب نشست، من پتو را کنار کشیدم تا جای کافی برای او باشد، به اندازه کافی نور بود که بتوانیم همدیگر را ببینیم خیلی برایم مشکل نبود قیافه های سلطنتی را بشناسیم و از اینکه شاه هم مرا فوراً شناخت چندان تعجب نکردم، بعد از یک نگاه سریع شاه دستش را به طرف من دراز کرد و گفت "شب بخیر آقای روزولت، من نمی توانم بگویم انتظار داشتم شما را ببینم ولی خیلی از این ملاقات خوشبختم."

فرار شاه 28 مرداد

گفتم: "شب به خیر اعلیحضرت، مدت زیادی از موقعی که همدیگر را ملاقات کردیم گذشته است من خوشحالم که مرا شناختید، این موضوع تقدیم استوار نامه ام را آسانتر می سازد، اعلیحضرت خندید و گفت این کار واقعاً لازم نیست نام شما و حضور شما تنها برای من کافی است."

البته هنوز با دو نفر دیگر آشنا نشده و منتظرشان بودم که آن دو شخص زاهدی و دوست جوان تحسین برانگیزش مصطفی ویسی بود و  تاجائی که متوجه شده بودم شاه زاهدی را برای جانشینی مصدق انتخاب کرده بود، ولی مســئله مهمی که باید روشن می کردم این بود که من در آنجا از طرف رئیس جمهوري آمریکا آیزنهاور و نخست وزیر انگلیس چرچیل حضور یافته بودم.

مطلب بالا چکیده ای است از ملاقات و گفته های کرمیت روزولت، مجری کودتا به همراه دلالان استعمار در جهت عملی نمودن کودتای سیاه 28 مرداد 1332.

آن چنان که بر اساس اسناد محرمانه انتشار یافته سیا در ژوئن سال 2000 می خوانیم بعد از ظهر 19 خرداد 32 تمام کسانی که قرار بود به نوعی در بحث براندازی دولت وقت ایران شرکت کنند، بی درنگ وارد بیروت شدند، کرمیت روزولت رئیس خاور نزدیک و آفریقا و رئیس پروژه در طول عملیات از لندن با هواپیما وارد شد، کارول (معاون آینده اطلاعات خارجی در تهران) از قبرس آمد، راجر گویران رئیس ایستگاه اطلاعات سفارت آمریکا در ایران از تهران با اتومبیل به دمشق و از آنجا به بیروت وارد شد و ویبر مشاور مخفی خاور نزدیک و آفریقا با هواپیما از قاهره آمد.

صبح 20 خرداد گفتگوها آغاز شد و به مدت چــهار روز ادامه يافت. هدف کلی جلسات مشخص نمودن این نکته بود که چگونه می توان ساختار اصلی کودتا را به حداکثر رساند و اثربخشی مثبتی را رقم زد. بايد علیه برخی از قوی ترین عناصر حامی مصدق نظیر رهبران ایل قشقایی، اقدامات جدی صورت مي پذیرفت.

کارول اواخر تیرماه عازم تهران شد، گروه ویبر مخابرات و مراسلات ارشادی را به تهران فرستاد و هدف همه آنها شکل دادن به شالوده عملیات روانی بر طبق طرح بود. ضمنا تعداد قابل ملاحظه ای از مقالات ضد مصدقی توسط گروه تهیه و نوشته شده و در همان حال به گروه هنری سیا برای تهیه تعداد زیادی از کاریکاتورها، اعلامیه های چاپی و پوسترهای بزرگ ضد مصدقی سفارش داده شد.

پس از جلسات مکرر تصمیم بر افزایش فشار بر شاه گرفته شد و در عین حال ایجاد اطمینان از طرف شاه در دستور کار قرار گرفت، چنانچه در آن مقطع زمانی به برقراری تماس با اشرف اختصاص يافت که در آن هنگام در پاریس به سر می برد.

نقشه این بود که در 19 تیر 32 با او در پاریس ملاقات کرده و او را الزام به رفتن به تهران نمایند تا شاه را ببیند و خبر حمایت دولت هاي غربی را شخصا" به گوش شاه برساند.

سرانجام اشرف در 3 مرداد با یک پرواز تجاری به عنوان یک مسافرعادی وارد تهران شد و همان طور که انتظار می رفت بازگشت غیر مجاز او توفانی در کشور به پا کرد و هم شاه و هم مصدق بر آشفتند، به طوری که شاه از ملاقات با او خودداری کرد، اما نامه ای با وساطت سلیمان بهبودی (مامور سرویس اطلاعات مخفی در کاخ شاه) از سوي رئیس دربار شاه که در طول این دوره به شیوه ای مرموز و حیله گرانه خود را وفادار و فداکار نشان داده بود، به دست شاه رسید و او اشرف را پذیرفت. پس از یک مشاجره لفظی و بعد از رساندن پیام مورد نظر از طرف اشرف به شاه، اشرف چند روز بعد تهران را به مقصد اروپا ترک کرد. در نامه اشرف این نکته متذکر شده بود که ژنرال شوارتسکوف آمریکایی در ماموریتی به دیدن شاه خواهد آمد و شاه هم از شنیدن چنین مسئله ای خرسند شد که دوست و رفیق قدیمی خود را در این برهه از زمان ملاقات می نماید.

تهیه کنندگان پیش نویس طرح عملیاتی آژاکس از این رو شوارتسکوف را انتخاب كرده بودند که او در دوره 1942 تا 1948 به هنگام ریاست ماموریت نظامی آمریکا در ژاندارمری ایران از دوستی و احترام شاه برخوردار بود.

شوارتسکوف بعد از ملاقات با جان والر رئیس شعبه چهارم خاور نزدیک و آفریقا در 5 تیر 32 و نیز پس از دریافت گزارش توجیهی در اداره مرکزی سیا در 28 تیر ماموریت خود را با شور و شوق شروع کرد، اوگفت که به خاطر گفتن حقایق ناخوشایندی که دیگران از شاه کتمان می کردند نزد او شهرت دارد و مطمئن است که می تواند همکاری لازم شاه را کسب مند.

عملا ماموریت شوارزکوف این بود که موافقت و تایید شاه را برای سه نامه ای که به طور کامل در طرح عملیات آژاکس آمده است حاصل نمايد، که عبارت بودند از:

فرمانی در مورد تعیین زاهدی به عنوان رئیس ستاد.
نامه ای حاکی از ایمان و اعتقاد شاه به زاهدی، تا اینکه زاهدی بتواند با استفاده از آن نامه،  افسران ارتش را به نام حمایت از شاه برای اين طرح ساماندهی کند.
و فرمانی خطاب به همه مقامات ارتش، برای حمایت از رئیس ستاد قانونی او.

چنين احساس می شد كه واداشتن شاه به امضای چنین بیانيه اي آسانتر از صدور فرمانی برای برکناری مصدق بود كه تنها بايد از طریق مجلس صورت مي پذیرفت.

اما مخالفت مصدق با حضور در مجلس هفدهم و برگزاری رفراندم جهت انحلال مجلس، بهانه ای به دست مطبوعات مخالف مصدق داد تا اینکه بتوانند بی پروا به دولت و شخص مصدق حمله نمایند و با به کمک های مالی سیا و سرویس های اطلاعاتی مخفی به اهداف خود نزدیک و نزدیکتر شوند.

حكم انتصاب زاهدي توسط شاه

همچنان كه جلسات کودتاگران با شاه در تهران ادامه داشت، در 11 مرداد اسدالله رشیدیان جزئیات گزارش ویژه مربوط به شیوه اجرای عملیات را به شاه ارائه داد و اعلام نمود که شاه با عزل مصدق و انتصاب زاهدی موافقت کرده است.

در پی آن و برگزاری جلسات بعدی، شاه از روزولت خواست که از رئیس جمهوري آمریکا بخواهد که به منظور برکناری مصدق و مصلحت آن برای شخص شاه، تضمینی ارائه نماید که آیزنهاور نیز در سخنرانی خود در کنوانسیون فرمانداران سیاتل در 13 مرداد به یک باره از متن سخنرانی خود خارج و صریحا" اعلام كرد که ایالات متحده به کناری نمی نشیند تا شاهد سقوط ایران به پشت پرده آهنین باشد که در عمل حمایت و ضمانت اجرای فرامین کودتا را به شاه اعلام كردو او با خیالی آسوده تر در پی کسب مجدد قدرت تلاش کرد.

چنانچه در 16 مرداد رشیدیان بار دیگر با شاه ملاقاتی داشت که شاه قبول کرد افسران برگزیده ارتش را برای مشارکت در اين اقدام مورد تشویق شفاهی قرار دهد و سپس خاطر نشان کرد که در زمان موعود به رامسر خواهد رفت تا اجازه دهد ارتش بدون اطلاع رسمی او دست به اقدام بزند و گفت چنانچه اقدام ارتش با موفقیت همراه شود، او زاهدی را به عنوان نخست وزیر قانونی تعیین خواهد كرد.

در 19 مرداد، سرهنگ حسن اخوی شاه را ملاقات كرد و نام آن دسته از افسران ارتش را که پس از دریافت فرمان از شاه آماده دست زدن به اقدامات لازم بــودند، به اطلاع او رساند، شاه بار دیگر گفـــت درحالی که طرح را تائــید می کند ولی هیچ ورقه ای را امضاء نمی نماید و کتبا" فرامین را ابلاغ نمی نماید، سرهنگ اخوی به این تصمیم معترض شد و شاه بار دیگر به دنبال رشیدیان فرستاد تا این نکته را با او به شور بگذارد.

رشیدیان حامل پیامی از روزولت بود که اگر شاه در عرض چند روز دست به این اقدام نزند، وی با بیزاری تمام ایران را ترک خواهد کرد که در پایان این ملاقات شاه اعلام داشت که کلیه اوراق را امضا می کند، همچنین زاهدی را ملاقات مي كند و پس از آن عازم رامسر خواهد شد.

چنانکه روز بعد زاهدی را به حضور پذیرفت و تهران را به مقصد رامسر ترک كرد، اما اوراق مربوطه از طرف رشیدیان ها برای امضاء آماده نبودند و به این خاطر شاه وعده امضاي اوراق را پس از تهیه و تایید کودتاگران در رامسر به رشیدیان اطلاع داد.

به هر حال پس از بحث میان روزولت و رشیدیان، تصمیم بر صدور دو فرمان گرفته شد که یکی برکناری مصدق و دیگری تعیین زاهدی به عنوان نخست وزیر بود. همه اسناد توسط رشیدیان و بهبودی تهیه و در شامگاه 21 مرداد توسط سرهنگ نصیری – فرمانده گارد شاهنشاهی برای امضاء به رامسر برده شد. پس از انجام کار، نصیری در شامگاه 22 مرداد ماه با فرمان های امضاء شده به تهران بازگشت و آنها را تحویل زاهدی داد.

با اعلام فرمان برکناری مصدق از نخست وزیری در روز 25 مرداد ماه 1332، عملاً شکست کودتای اول رقم خورد و نصیری به عنوان حامل فرمان، بازداشت شد. و پس از آن شاه فوراً رامسر را به مقصد بغداد ترک کرد.

و اما سرویس اطلاعاتی بریتانیا در نیکوزیا هرگز ناامید نشد و همچنان ایستادگی كرد. اين در حالي بود که در ساعت 7:30 صبح روز 27 مرداد و پس از حوادث پیش آمده و شکست کودتای اول و احساس ناامنی فراوان در شاه، او و ثریا با یک پرواز عادی بازرگانی خطوط هوائی بریتانیا (BOAC) بغداد را به مقصد رم ترک نمودند.

سرانجام در طی سه روز ملتهب از 25 تا 28 مرداد ماه، تظاهرات خیابانی گروه ها و احزاب مختلف کم و بیش ادامه داشت. مردم مجسمه های رضا شاه و محمدرضا را سرنگون کردند، تصاویر و عکس های شاه و افراد خاندان سلطنتی را از ادارات و مغازه ها پائين کشیدند و حتی سرگرم تعویض نام خیابان ها نیز بودند، در صورتی که سرلشگر زاهدی و وابستگان به دربار و کلیه جیره خواران آمریکا و انگلیس با هدایت و رهبری هندرسن سفیر کبیر آمریکا و کرومیت روزولت فرمانده عملیات به کمک مستشاران نظامی آمریکائی خود در ایران فعالانه برای انجام کودتای دوم می کوشیدن و نقشه در سر می پروراندند.

كودتا شعبان بي مخ

آ از بعدازظهر 27 مرداد ماه هنگامی که فرمانداری نظامی پايان تظاهرات مردم را اعلام می داشت، محمود مسگر یکی از گردانندگان شهرنو و رمضان یخی که مشهور خاص و عام بود با عده ای از یاران خود به خیابان های لاله زار و نادری ریخته و به کمک و همراهی جمعی از درجه داران ارتش که لباس شخصی به تن داشتند به تظاهرات شاه پرستانه و شاه پسندانه پرداختند. این تظاهرات صبح روز 28 مرداد نیز به طور پراکنده و به سرکردگی شعبان بی مخ (جعفری)، طیب حاج رضايي و ... و به همراهی دسته های اراذل و اوباش و مزدور بيگانه با چوب و چماق ادامه يافت و آنها به تخریب اموال عمومی و ايجاد رعب و وحشت در مردم پرداختند. اين افراد با در دست داشتن عکس هائی از شاه و خانواده سلطنتی به محض رسیدن به میدان بهارستان، به غارت ادارات و روزنامه های دولتی و ضددرباری پرداختند، آن چنان که مغازه داران و بازاریان را وادار به تعطیلی مغازه هایشان کردند و رانندگان ماشین ها را وادار به روشن کردن چراغ و بوق زدن و نصب تصاویری از شاه روی شیشه های ماشین ها كردند تا شادی صوری ایجاد كنند.

به اين صورت واحدهای نظامی کودتا به همراه اراذل و اوباش اجیر شده و خائنین وطن فروش نقاط حساس و استراتژیک شهر من جمله اداره تبلیغات و رادیو را به تصرف خود درآوردند و خانه نخست وزیر، دکتر محمد مصدق را نیز محاصره نمودند تا سرانجام ساعت 5/3 بعدازظهر 28 مرداد سرلشگر زاهدی، سقوط دولت دکتر مصدق و انتصاب خود را به مقام نخست وزیری از رادیو تهران اعلام كرد و اين نقطه آغازي براي حکومت دیکتاتوری بود.

اندرو تولي (Andrew Tully) مفسر آمریکايی در سال 1974 چنين نقل مي كند: "احمقانه است که بعضی ها نوشته اند مصدق را ایرانی ها برانداختند، این عملیات از اول تا آخر یک یورش آمریکايی بود."

روزنامه ايونينگ پست در 6 نوامبر سال 1954 نوشت "یکی دیگر از موفقیت های سیا، کودتای نظامی سال 1953 ایران است. با این کودتا نخست وزیر دیکتاتور پیر ایران دکتر مصدق ساقط شد و محمدرضا شاه دوست آمریکا مجدداً به قدرت رسید."

روزنامه نيويورك تايمز نیز در 21 می 1961 نوشت: "در ساقط کردن حکومت دکتر مصدق سیا نقش اصلی را بازی می کرد."

سرانجام انگلیسی ها و آمریکايی ها خبر سرنگونی دکتر مصدق را پس از عملياتي كه طراحی و برنامه ریزی دقیق آن ماه ها به طول انجاميد، با آسودگی خیال دریافت کردند. چنان که دالس وزیر امور خارجه آمریکا به همکارانش گفت: "اکنون فرصت معجزه آسای دیگری در اختیار داریم."

و بالاخره محمدرضا پهلوی پس از پیروزی کودتا به روزولت گفت:"من تاج و تخت خود را به خدا، مردم کشورم، ارتشم و شخص شما مدیون هستم."

امير مكي  

منابع:

 1- مصدق و نفت،  نوشته جیم بیل و ویلیام راجر لوئیس

2- همه مردان شاه، كينزر، (All the shah's men)

3- کودتا، یرواند آبراهامیان، ترجمه هوشنگ مهدوی

4- کودتا در کودتا،  نوشته کرمیت روزولت، ترجمه دکتر علی اسلامی

5- نفت ایران، الول ساتن،  ترجمه دکتر رضا رئیس توسی

6- خاطرات آنتونی ایدن،  ترجمه کاوه دهقان

7- اسناد منتشرشده سازمان سیا در سال هاي 2000 و 2007 میلادی

8- مکاتبات چرچیل و روزولت، ترجمه ذبیح الله منصوری.