بازنشسته و پيشكسوت نفتي در مسجد سليمان:

"چاه شماره يك" بدون همكاري اقوام محلي به نفت نمي رسيد

دوشنبه بیست و نهم خرداد ماه 1396

چند روز قبل از كشف نفت، نامه اي از كنسولگري انگليس در بندر عباس آمد كه كار را تعطيل كنيد، چون به نفت نمي رسيد، اما رينولدز با جلب همكاري اقوام محلي كار را ادامه داد و نفت از چاه شماره يك فوران كرد.

مراد برنا، بازنشسته صنعت نفت در شهر مسجد سليمان، كه پدر و پدربزرگش نيز حفار نفت بوده اند، در سن 84 از خاطرات و شنيده هايش مي گويد: هر دو پدربزرگ من در نفت كار مي كردند و از آنها شنيدم كه اندكي پيش از آن كه چاه شماره يك مسجد سليمان به نفت برسد، تلگرافي از كنسولگري انگليس در بندر عباس براي رينولدز آمد به اين مضمون كه چاه به نفت نمي رسد و بهتر است كارگرها را مرخص كند و به كار خاتمه دهد.

photo_2017-06-19_11-06-03

برنا مي افزايد: در اين تلگراف دستور داده شده بود كه پول كارگرها را بدهند و آنها را مرخص كنند. دستگاه ها و ماشين ها را هم ببرند درخزينه تا از آنجا سوار كشتي كنند و از طريق دريا بفرستند به انگلستان. اما رينولدز اين كار را نكرد، او ده روز كارگران را مرخص كرد و گفت بعد از اين ده روز به شما خبر مي دهم. بعد شروع كرد با رايزني با خان بختياري و خان شوشتري تا رضايت آنها را براي همكاري جلب كند.

20170225_141709

به گفته اين بازنشسته و پيشكسوت نفتي، رينولدز به آنها گفت وقتي دريل مي زنيم، گل چرب بيرون مي آيد و به اصطلاح چاه به بود خورده است و با وعده هايي توانست نظر آنها را براي همكاري جلب كند.

برنا مي افزايد: ايل هاي بختياري و شوشتري پول دادند و كارگرها را آوردند و رينولدز هم پيشنهاداتي به آنها داد، هر چند بعدها انگليسي ها زير بار آنها نرفتند، البته محلي ها ارزش نفت را به خوبي نمي دانستند و مدتي طول كشيد تا فهميدند اين ماده بد بو چقدر براي كل كشور ارزش دارد.

photo_2017-06-19_11-05-43

برنا كه تعدادي عكس قديمي و اسناد قديمي از دوران كاري خود را هم به موزه نفت اهدا كرده است، مي گويد: من در سال 1327 و در حالي كه فقط 15 سال داشتم به نفت وارد شدم و 46 سال در نفت خدمت كردم وآخرين سمت من هم سرپرست راديو و بي سيم در واحد مخابرات بود.

او به ياد مي آورد زماني را كه با مورس كار مي كرد و شركت نفت از اين طريق با كنسولگري انگليس در ايران و يا مستقيما با انگلستان تماس مي گرفت.

photo_2017-06-19_11-05-47

برنا كه در سال 1359 از كارگري به كارمندي ارتقاء يافته است، همچنين از تفاوت ها و اختلافات ميان كارگران و كارمندان در سال هاي دور كاري در شركت نفت مي گويد: مثلا يادم هست كه آن زمان يخچال نبود و در "مين آفيس" يك كارخانه يخ وجود داشت. اما اوايل فقط كارمندان يخ دريافت مي كردند و كارگران سهميه نداشتند، بعدها هر روز به ما پنج كيلو يخ مي دادند.

photo_2017-06-19_11-06-26

او همچنين از اتوبوس هايي با صندلي هاي چوبي ياد مي كند كه به "كارگري" معروف بودند و براي جابجايي كارگران از آنها استفاده مي شد.