گفت و گو با تنها بازمانده از نسل اول خلبانان ایرانی

سه شنبه دوازدهم آبان ماه 1394 گفت و گو با تنها بازمانده از نسل اول خلبانان ایرانی

انگلیسی ها می گفتند جنگ را می بریم، چون روی موج نفت نشسته ایم!

فرآورده 2

تقی فرآورده بدون شک قدیمی ترین بازمانده از نسل اولیه خلبانان ایرانی است. او در آستانه صد سالگی از حافظه خوبی برخوردار است و وقایع گذشته را با دقت بازگویی می کند. با او در مورد خاطراتش در زمان حمله متفقین در جنگ جهانی دوم به ایران به گفت و گو نشستیم:

* در زمان حمله متفقین به ایران شما چند سال داشتید و در چه بخشی مشغول به کار بودید؟

من 25 سال داشتم و در دفتر هواپیمایی قشون و نیروی هوایی آن زمان خلبان بودم. یادم می آید که فروغی نخست وزیر بود. متفقین ظرف یک شبانه روز کشور را اشغال کردند. روس ها از شمال و انگلیسی ها از جنوب و البته انگلیسی ها در همه جای کشور بودند.

* چرا ارتش ایران در آن زمان مقاومت نکرد و تسلیم شد؟

- از بالا دستور دادند اسلحه ها را زمین بگذاریم و مقاومت نکنیم. البته مقاومت های پراکنده ای شد، اما تاثیری نداشت. اگر هم می شد، کاری از پیش نمی رفت. آنها می خواستند به هر قیمتی شده ایران را اشغال کنند. ایران پل پیروزی بود. چرچیل با نسخت وزیرهای سایر کشورهای درگیر در جنگ با آلمان در عرشه یک کشی نظامی در اقیانوس اطلس دیدار کرده بود. گفته بودند چطور می توانیم به روسیه کمک کنیم و نتیجه گرفته بودند که بهترین راه از طریق ایران است.

* آیا شما هم در ارتش از اهمیت ایران برای متفقین آگاهی داشتید؟

- بله، می گفتند سیاستمداران انگلیس و از جمله لرد کروزن، گفته اند ما جنگ را می بریم چون روی موج نفت نشسته ایم. آن موقع هم نفت هنوز ملی نشده بود و نفت ما دست انگلیسی ها بود. از طرفی چون دولت وقت ایران با آلمان ها روابط خوبی داشت، متفقین به دولت ایران اطمینان نداشتند. چون می دانید مثلا راه آهن ما را آلمانی ها ساخته بودند. برای همین هم کشور را اشغال کردند.

فرآورده 3

* اما شما در نیروی هوایی نماندید و آن را ترک کردید...

بله دلیلش همان جنگ و حوادث شهریور 1320 بود. وقتی نیروهای متفقین آمدند، فرودگاه ها یکی پس از دیگری اشغال شد. حتی یادم هست که طیاره های خوب ما را بردند و آنهایی را که قابل پرواز نبود باقی گذاشتند! به نیروهای ارتشی هم گفتند هر کس می خواهد برود. من هم وقتی شرایط را این گونه دیدم از نیروی هوایی خارج شدم.

* اصلا چطور شد سراغ خلبانی رفتید؟

- وقتی از دبیرستان فارغ التحصیل شدم، شنیدم که برای خلبانی استخدام می کنند. رفتم ثبت نام کردم و از بین صد نفر داوطلب 6 نفر پس از معاینه های مفصل قوای جسمی و عقلانی انتخاب شدند که یکی من بودم. اسفند 1312 به عنوان خلبان وارد قوای هوایی آن زمان شدم و به فرودگاه مهرآباد رفتم. مهرآباد در آن زمان بیابانی بود و تنها چند ساختمان فرودگاه و یک سالن نهارخوری داشت.

فرآورده 4

دو سال در آنجا خلبانی کردم و  و بعد رفتم قلعه مرغی. در آنجا دوره 6 ماهه معلمی دیدم و شدم معلم خلبانی. با طیاره های جنگی مثل تايگرموس، پگاسوس و اویلاکس پرواز می کردیم. تا زمان جنگ آنجا بودم و بعد بیرون آمدم.

* پس از آن چه کردید؟

- به استخدام بانک ملی درآمدم و پس از 32 سال خدمت در اول انقلاب بازنشسته شدم.

* آیا یادتان هست سوخت هواپیماها در آن زمان از کجا تامین می شد؟

- برای تهیه سوخت طیاره ها، ارکان حرب به شرکت نفت نامه می نوشت و تقاضای سوخت می کرد. آنها هم بنزین، نفت و روغن را در حلب های 18 لیتری به ما تحویل می دادند.  روی هر حلب هم مشخصاتی نوشته شده بود که نشان می داد داخل ظرف چیست؟ این مشخصات معمولا شامل یک حرف انگلیسی و یک عد سه رقمی بود. مثلا A130 بنزین یک نوع خاصی از هواپیما بود و ..

حلب ها را روی کولمان می گذاشتیم و روی بال هواپیما می رفتیم و بنزین را در باک آن خالی ی کردیم. یادم هست هواپیمای تایگرموس سه حلب 18 لیتری بنزین می گرفت. یک محفظه در بالا و یکی هم در پایین بال داشت. موقع پرواز اول سوخت محفظه بالایی مصرف می شد و بعد نوبت محفظه پایینی می رسید.

* با این مقدار سوخت چه مسافتی را می توانستید طی کنید؟

- خیلی کم. مثلا در میانه راه تهران و مشهد ایستگاهی وجود داشت که اگر هواپیمایی می خواست از تهران به مشهد برود، باید در آنجا سوخت گیری می کرد. البته طیاره های آن زمان کارهای پستی و سایر کارهای ضروری دولت را هم انجام می داد و فقط نقش نظامی نداشت.

* آیا توصیه ای برای جوانان امروز دارید؟

بله می خواهم بگویم که دنیا همیشه این طوری که امروز می بینند، نبوده و زندگی با امکانات آن زمان با زندگی امروز خیلی فرق می کرده، پس باید از این امکانات حداکثر بهره برداری را انجام دهند و هیچ وقت امیدشان را از دست ندهند.

گفت و گو از عباس آذرخش