گفت و گو با مهندس محمد جواد معصومی، رئیس پیشین مجتمع تقطیر و تصفیه پالایشگاه تهران

سه شنبه دوازدهم آبان ماه 1394 گفت و گو با مهندس محمد جواد معصومی، رئیس پیشین مجتمع تقطیر و تصفیه پالایشگاه تهران

کاش موزه نفت زودتر تشکیل می شد!

مهندس محمد جواد معصومی در سال 1384 با سمت رئیس مجتمع تقطیر و تصفیه پالایشگاه تهران، به افتخار بازنشستگی نایل آمده است. او به مدت 38 سال در صنایع پالایشی کشور خدمت کرده و خاطرات بسیاری از دوران انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی در صنعت نفت دارد. شبکه اطلاع رسانی موزه ها و اسناد صنعت نفت گفت و گویی با وی انجام داده که ذیلا از نظرتان می گذرد.

* آقای معصومی، عمده دوران خدمت شما در صنعت پالایش بوده است، ممکن است به طور خلاصه به این سوابق اشاره کنید؟

من از سال 1346 وارد صنعت نفت شدم و در سال 1350 برای بازسازی پالایشگاه کرمانشاه عازم این شهر شدم. نفت این پالایشگاه از میدان نفتی "نفت شاه" که یک میدان مشترک بین ایران و عراق بود، تامین می شد. البته در آن زمان عراقی ها بیشتر از ما تولید می کردند و هدف این بود که با افزایش ظرفیت پالایشگاه کرمانشاه، نفت بیشتری از این میدان برداشت شود.

* به غیر از پالایشگاه آبادان آیا در راه اندازی پالایشگاه های دیگر هم مشارکت داشتید؟

بله در راه اندازی پالایشگاه های اصفهان، تبریز و شیراز نیز مشارکت داشتم. سال 1354 به تهران منتقل شدم و در پالایشگاه تهران در بخش های مختلف با دستگاه های تقطیر، تفکیک، غلظت شکن و کراکینگ کار کردم. آن زمان ظرفیت پالایشگاه تهران 85 هزار بشکه در روز بود و ما گاز مایع و پایه های روغن را برای محصولات اسو، بهران و پارس موتور تهیه می کردیم.

* به هنگام وقوع انقلاب هم در پالایشگاه تهران بودید؟

بله. در واقع در سال 1357 بود که پالایشگاه تهران به اعتصاب سراسری پیوست و با پالایشگاه های آبادان، اصفهان، شیراز و تبریز همراه شد. پیوستن پالایشگاه تهران به اعتصاب خیلی اهمیت داشت و بالاخره با پیروزی انقلاب کارکنان به سر کار برگشتند.

* از روزهای پس از پیروزی چه خاطراتی دارید؟

یادم می آید که آن زمان هیاتی با حضور مهندس بازرگان، آیت ا.. هاشمی، مهندس صباغیان و ... ابتدا به جنوب کشور و مناطق نفتخیز رفتند و سپس به پالایشگاه تهران آمدند تا دستور از سرگیری فعالیت ها را در صنعت نفت ابلاغ کنند. به هر حال فعالیت ها مجددا از سر گرفته شد.

* در شروع مجدد فعالیت ها چه مشکلاتی داشتید؟

مشکلات زیادی وجود داشت، اما در آن شرایط با علاقه ای که همه کارکنان به کشور داشتند، پالایشگاه راه اندازی شد. یادم می آید موقع راه اندازی تیوپ یکی از کوره ها در درجه حرارت 750 درجه ترکید و باعث شهادت یکی از همکاران شد.

* آیا این مشکلات به سبب رفتن کارشناسان خارجی بود؟

خیر، کارشناسان خارجی از سال 1348 از پالایشگاه رفته بودند، اما خوب آن زمان دیگر شرایط خاص خود را داشت. یواش یواش بچه ها کارها را پیش بردند و کارها داشت عادی می شد  که شهریور 1359 جنگ تحمیلی شروع شد.

* ... و پالایشگاه تهران یکی از اهداف حملات دشمن بود؟

بله، همین طور است. دورتا دور واحدهای عملیاتی را به فاصله حدودا سه متر تا ارتفاع 5 الی 6 متر بشکه چیده بودیم. وضع هر روز سخت تر می شد. در سال 1361 حملات سختی به پالایشگاه شد، که یکی از این حملات سنگین هم در سال 1365 اتفاق افتاد. در تمام این مدت در اثر حملات گاه و بی گاه و انفجار مخزن ها، پالایشگاه چند روزی تعطیل می شد.

اما یکی از مهم ترین خاطرات من مربوط به روزهای موشک باران و جنگ شهرها در سال 1367 است. یک روز صبح که به سر کار آمدم دیدم پالایشگاه به شدت بمباران شده و بخش های مختلفی خسارت دیده است. این در شرایطی بود که تهران زیر موشک باران هم قرار داشت و خیلی ها از تهران رفته بودند. آن روز هر طور که بود، به جمع آوری و تخلیه دستگاه ها و تجهیزات آسیب دیده مشغول تا ساعت 6 بعد از ظهر که کار را به شیفت بعدی سپردیم.

خانه ما سر چهارراه پل رومی بود و در راه که برمی گشتیم هم موشک باران ادامه داشت. از قضا آن شب سر کوچه ما موشک خورد. در اثر موج انفجار در و پنجره ها را از جا کنده شد. فردای آن روز خانواده را فرستادم شمال، نزد برادر خانمم. گفتند تو هم با ما بیا، گفتم من نمی توانم و باید در پالایشگاه بمانیم. به پالایشگاه زنگ زدم و آن روز را مرخصی گرفتم تا خانه را مرتب کنم. بچه های پالایشگاه که از وضعیت من خبر دارد شدند، همان روز برای کمک آمدند و به هر ترتیبی بود خانه را مرتب کردیم. درها را که شکسته بود تعمیر کردیم یا در جدید گذاشتیم تا بشود قفل کرد. چون شیشه پیدا نمی شد و شیشه های بسیاری شکسته شده بود، جلوی پنجره ها پتویی را به دیوار میخ کردیم تا شب سرما داخل نشود و روز بعد به سر کارم برگشتم.

* شما تا سال 1384 در صنعت نفت بودید، وضعیت پالایشگاه ها در بعد از جنگ چه تغییراتی کرد؟

بعد از جنگ مهم ترین دغدغه ما مسئله بهینه سازی و افزایش ظرفیت بود. به نحوه که ظرفیت پالایشگاه تهران تا سال 1368 از 85 هزار بشکه در روز به 250 هزار بشکه افزایش یافت. در این طرح ها شرکت های ژاپنی و چینی مشارکت داشتند. یادم می آید یک بار که برای بازدید از پالایشگاه های ژاپن به این کشور رفته بودیم، در پالایشگاه هیروشیما به ما گفته شد که این نخستین پالایشگاهی بود که پس از جنگ جهانی دوم با ظرفیت 45 هزار بشکه در روز اندازی شد و نفت آن هم از ایران تامین شد. این در حالی بود که دولت مصدق بر سر کار بود و انگلیسی ها و آمریکایی ها خرید نفت از ایران را تحریم کرده بودند. در پالایشگاه تهران ژاپنی ها دستگاه آیزومریشن را ترمیم و راه اندازی کردند؛ دستگاه های حساسی که فشار بسیار بالای تا سه هزار پوند را تحمل می کنند. طی قراردادهایی هم که با چینی ها بسته شد، ظرفیت پالایشگاه افزایش یافت.

* توصیه تان برای دست اندرکاران موزه نفت چیست؟

من فکر می کنم این اقدام بسیار مثبتی است که شاید باید خیلی زودتر از اینها انجام می شد. من خودم مدارک و اشیاء بسیاری داشتم که تعداد کمی از آنها را نگه داشته ام. دلیلش هم این بود که جا و امکاناتی برای نگهداری از آنها نداشتم. اگر چنین تشکیلاتی قبلا وجود داشت، حتما آنها را به موزه می سپردم. امروز هم حاضرم هر کاری از دستم برمی آید برای این موزه ها انجام دهم.

تشکر از حضور شما.

برای شما هم موفقیت در راه اندازی موزه ها را آرزو می کنم.