کارشناسان موزه ها و اسناد صنعت نفت در نخستين روزهاي پاييز رنگارنگ 1394، در ميانه بررسي و طبقهبندي اسناد قديمه به سندي با موضوع نفت «چياسرخ» دست يافتند كه از ارزش بسياري برخوردار است.
با چياسرخ و داستان نفت آن آشناييم و ميدانيم كه اين منطقه در شمالغرب قصرشيرين، يكي از شهرهاي كرمانشاه قرار دارد. در اينجا پس از توضيح مختصري از تاريخچه اكتشاف و استخراج نفت در اين منطقه، به شرح سند مذكور خواهیم پرداخت.
* * *
اولين كارشناس نفتي كه از ايران بازديد كرد،ویلیام لافتوس، کاشف، باستان شناس و زمین شناس انگلیسی بود. وی که اکتشافاتی نیز از تمدن سومریان داشت، در گزارش خود وجود نفت را در مناطقي از كوهستانهاي بختياري «منطقه دالكي» ايران تأييد كرد.
به دنبال آن اولينبار در سال 1883 ميلادي، امتياز استخراج مواد معدني از جمله نفت به هوتز - كه هلنديالاصل بود- داده شد. هوتز در منطقه دالكي با توجه به تجهيزات حفاري دوران خود تا عمق 270 متري زمين پيش رفت، اما به دليل هزينه حفاري بالا بدون اينكه به نفت برسد شركت خود را منحل و اعلام ورشكستگي كرد.
ویلیام لافتوس، کاشف انگلیسی
سالها بعد، ژاك دومورگان، باستانشناس و زمينشناس فرانسوي - كه با حمايت حكومت قاجار به دنبال آثار باستاني ايران بود- در غرب و جنوب كشور با چشمههاي نفتي مواجه شد. دومورگان نتيجه مشاهدات خود را در مجلهاي به نام «معادن پاريس» به چاپ رساند و در مورد تراوش حوضچههاي نفتي منطقه چياسرخ در شمالغربي شهر قصرشيرين مطالبي نوشت.
آنتوان كتابچيخان، رئيس و قانوننويس سابق گمرك ايران كه مدتي در بروكسل مأمور شده بود، با دولتمردان انگليسي در مورد امكان بهرهبرداري از معادن نفتي ايران وارد مذاكره شد. در پي تلاشهاي او، ويليام ناكس دارسي، تاجر و صنعتگر انگليسي مشهور آمادگي خود را براي انجام عمليات اكتشاف و استخراج مواد معدني بهويژه نفت در ايران اعلام كرد.
دارسي نماينده قانوني و حقوقي خود را به نام ماريوت به همراه كتابچيخان در سال 1280 خورشيدي به دربار مظفرالدينشاه قاجار فرستاد. نتيجه ديدار نماينده دارسي و شاه قاجار، اعطاي امتيازنامهاي شد كه در 28 مي 1901، ميان شركت دارسي و مظفرالدينشاه امضا گرديد و استخراج و بهرهبرداري از معادن نفتي ايران در مدت 60 سال به شركت دارسي داده شد.
با توجه به اينكه دفتر شركت دارسي در بغداد بود و شرايط سوخترساني به خودروهاي جنگي جنگ جهاني اول به غرب ايران نزديكتر بود، دارسي تصميم گرفت متههاي دكلهاي حفاري شركت خود را توسط جورج رينولدز، فارغالتحصيل رشته مهندسي نفت از كالج هند، در چياسرخ كرمانشاهان به گردش درآيد. در 17 آبان 1281 حفاري چاه نفت در كرمانشاهان شروع شد؛ اولين چاه نفت تاريخ ايران در عمق 507 متري در 3 اسفند 1282 به گاز و مقدار كمي نفت (كمتر از 20 بشكه در روز) رسيد.
با توجه به افزونخواهي دارسي و گروه او، كارگزاران شركت، بهرهبرداري از چاه شماره يك چياسرخ را بياهميت دانستند و از اولين چاه نفت و گاز ايران نااميد شدند. اما به منطقه چياسرخ اميدوارتر بودند، به همين دليل دومين چاه نفت ايران نيز در چياسرخ و مجاورت چاه شماره يك حفاري شد. چاه دوم در عمق حدود 500 متري از سطح زمين به روزانه 175 بشكه نفت رسيد.
اما دارسي تشكيلات حفاري خود را از لندن به بندر بصره و بعد مسير خشكي قصرشيرين به اميد نفت فراوان فرستاده بود و با توجه به مقدار نفت ناچيز استخراج شده، ناامن بودن منطقه و سود مسير حملونقل دريايي، تجهيزات خود را از منطقه غرب به جنوب ايران انتقال داد.
بدينترتيب، چياسرخ رها شد و خوزستان و بهويژه منطقه نفتون - كه بعدها به نام مسجدسليمان خوانده شد- مورد توجه كارگزاران شركت دارسي قرار گرفت.
چاه شماره یک مسجد سلیمان
پس از جنگ جهاني اول و مرزبنديهايي كه در پي آن صورت گرفت، منطقه چياسرخ به امپراتوري عثماني پيوست و هم اكنون ميدان نفتي كوچك اما فعالي در كشور عراق است كه از چاههاي نفت آن بهرهبرداري ميشود.
سندي كه در اينجا مورد نظر است نيز در زماني نگارش يافته كه چياسرخ طبق توافقات سياسي و مرزبنديهاي پس از جنگ جهاني اول از خاك ايران جدا شده و به خاك دولت عثماني پيوسته بود.
شرح سند
سند نويافته «نفت چياسرخ» طي تلاش همكاران مركز اسناد موزه های صنعت نفت در پي پالايش اسناد مربوط به منطقه مسجدسليمان كه در آرشيو مركز اسناد صنعت نفت نگهداري ميشود، بازيابي گرديد. اين سند ارزشمند دو برگي، در 13 آگوست 1920 توسط دي. گرو (D.Garrow) در لندن، خطاب به چارلز گرينوي (Charles Greenway) و به زبان انگليسي نوشته شده است.
طبق دادههاي متن، سند مذكور در واقع گزارشي است كوتاه از شرايط منطقه چياسرخ، نحوه و نتايج حفاري در آن و پيشنهادهايي براي بهبود بهرهبرداري. به عبارت دیگر گزارش حضور شركت خارجي «Embargo» با تجهيزات حفاري در چياسرخ و برنامهريزي مقدماتي آن شركت براي ساخت كارگاه، نيز محلي جهت اسكان كارگران، احداث مسير حملو نقل و غيره.
به گفته نگارنده سند، در آن هنگام، تعداد «6 دستگاه تراكتور جهت ترابري و حملو نقل مواد از بغداد» خريداري شده بود. از نظر وي لازم بود كه «قبل از حفاري شركت خارجي و تست و انجام عمليات بر روي تاقديس چياسرخ ساختمان قديمي شركت بازسازي شود». بنا بر پيشنهاد دی. گرو «ساخت مسير حملو نقل و كارگاه در اين جاده به طور ميانگين از تاريخ مقرر به مدت 2 سال» از زمان نگارش سند بوده است و «انجام تستهاي جدي و عميق جهت انجام عمليات حفاري آزمايشي ممكن است 18 ماه به طول بينجامد».
او سپس با تأكيد بر اهميت انجام عمليات مذكور، پيشبيني ميكند كه «چنين پيشرفتي در انجام اين عمليات در نهايت موجب تسهيل ارسال نفت و آمادهسازي نفت براي پالايش در آبادان خواهد كرد و همين موضوع موجب جلب توجه شركتهاي خارجي و در نتيجه پيشرفت كشور خواهد بود.»
در سطر پاياني گزارش، گرو در جملهاي كوتاه به نتايج منفي حفاري اشاره ميكند كه: «نفتخانه در 1770 فوتي به نفت نرسيد.» البته با توجه به اين جمله، نظري در اين رابطه وجود دارد كه اصلا اين سند مربوط به حفاريهاي نفتخانه در مرزهاي عثماني (عراق امروزي) ميباشد و چون پيش از آن زمان، اين منطقه را با نام كلي چياسرخ ميشناختند، از اين عنوان براي كتابت سند مورد بحث استفاده كردهاند.
به هر روي، با توجه به اختصار متن و اشاره گذراي نويسنده به وقايع و نتايج بحث به نظر ميرسد كه اين سند در مقدمه و يا تكمله گزارشي مفصل نوشته شده باشد؛ اميد كه در بررسيهاي آتي همكاران مركز اسناد بدان دست يابيم.
توجه: بهطور مسلم اطلاعات مندرج در نوشته حاضر به دلايلي چون گذشت زمان و در دسترس نبودن منابع كافي و اسناد مكمل، بيكم و كاست نيست و موارد مورد بحث بسياري درباره آن وجود دارد. بنابراين، از آگاهان امر و بهويژه پيشكسوتان ارزشمند صنعت نفت تقاضا دارد در صورت اطلاعات ديگر، پایگاه اطلاع رسانی موزهها و اسناد صنعت نفت را در ارائه اطلاعات دقيقتر در اين زمينه ياري نمايند.
گزارش: فاطمه ترکچی