گفت و گو با مدير اولين پروژه گازرساني بعد از پيروزي انقلاب اسلامي

يکشنبه سیزدهم آبان ماه 1397گفت و گو با مدير اولين پروژه گازرساني بعد از پيروزي انقلاب اسلامي

روزهاي سخت، اما به يادماندني!


مهندس ناصر ربيعي، مدير اولين پروژه گازرساني بعد از پيروزي انقلاب اسلامي است كه در سال 1359 در نجف آباد اصفهان انجام گرفت؛ پروژه اي كه به گفته او "با اجراي آن ديوار بزرگي شكست و فروريخت و باعث رشد سريع گازرساني خانگي شد." با او در مورد اين پروژه و خاطرات نزديك به نيم قرن خدمت در صنعت نفت، به گفت و گو نشسته ايم.  


* جناب آقاي ربيعي، گويا ورود شما به صنعت نفت، با دانشكده نفت آبادان آغاز شد؟

- بله، من سال 1345 در آزمون ورودي دانشكده نفت آبادان پذيرفته شدم. آن موقع ديپلم رياضي داشتم.

* از طريق كنكور سراسري؟

- خير كنكور اختصاصي دانشكده نفت بود. آن موقع اصلا هيچ دانشكده اي سراسري نبود.

* امتحان هم در آبادان برگزار مي شد؟

- خير، محل امتحان در تهران بود. از كل ايران اسامي 120 نفر را در روزنامه اعلام مي كردند كه باز از اين تعداد، 40 نفر از طريق مصاحبه پذيرفته مي شدند.

* يادتان هست چند نفر در كنكور دانشكده نفت شركت كرده بودند؟

ناصر ربيعي، گاز

- حدود چهار هزار نفر. يعني همه ديپلمه هاي رياضي  كه معدل آنها 17 به بالا بود، از سراسر كشور مي توانستند در كنكور دانشكده نفت شركت كنند.

* دليل انتخاب دانشكده نفت براي ادامه تحصيل چه بود، آيا فردي از خانواده شما نفتي بود، يا به اين رشته علاقه داشتيد؟

- آن موقع همه علاقه داشتند در نفت وارد شوند. اولا تحصيل مجاني بود و آينده شغلي خوبي هم داشت. يادم هست در محل زندگي ما در جلفاي اصفهان، آقايي بود به نام ميرعظيمي كه رئيس پالايشگاه اصفهان و خيلي مورد احترام بود.

* از جلسه مصاحبه هم چيزي يادتان هست؟

- محل مصاحبه همين ساختمان مركزي وزارت نفت در خيابان طالقاني (تخت جمشيد سابق) بود، فكر مي كنم طبقه هفتم يا هشتم. هر داوطلب كه وارد اتاق مي شد، چند نفر دور تا دور ميزي نشسته بودند و از او سوال و جواب مي كردند.

* سوال ها راجع به چه بود؟

- در مورد همه چيز. آن موقع من متوجه نمي شدم، وقتي بعدها فكر مي كردم مي ديدم كه به نوعي روانكاوي هم بود. ببينند طرف چطور جواب مي دهد، سريع جواب مي دهد، سنحيده مي گويد؟ يادش بخير دكتر امير بيات كه رئيس بخش مهندسي دانشكده بود، گفت: فرض كنون باران مي بارد و شما مي خواهي از يك نقطه به نقطه ديگر بروي. اگه تند حركت كني بيشتر باران مي خوري يا كند؟

لبخندي زدم و گفتم، سوال سختي است، بايد فكر كنم. اما همين جواب ها هم  براي شان مورد قبول بود كه بدون فكر كردن جواب ندهي.

توانايي صحبت كردن به زبان انگليسي هم مهم بود. يك آقاي انگليسي بود به نام مستر هولنس كه رئيس يكي از بخش هاي دانشكده بود. با من انگليسي صحبت كرد و من جوابش را به انگليسي دادم. گفت از شاعرهاي انگليسي كسي را مي شناسي؟ كتاب "دايركت متد" شعري داشت از يك شاعر انگليسي كه آن را خواندم. خنديد و گفت: بله اين خيلي قشنگ است.

* شعر را يادتان هست؟

- خير، متاسفانه الان يادم نيست. به هر حال روز سختي بود، اما در عين حال به ياد ماندني.

* كمي از دانشكده نفت ابادان براي مان بگوييد.

- دو سال اول عمومي بود و دو سال بعد تخصصي مي شد. يعني از سال سوم و چهار دانشكده نفت رشته اي مي شد. رشته هاي نفت، گاز و پتروشيمي. به عبارتي از سال سوم دانشكده نفت رشته اي مي شد. آن رشته بعدا سمت گيري محل كار را نشان مي دهد. ما هفت نفر بوديم كه رشته گاز را انتخاب كرديم.

* اين انتخاب دليل خاصي داشت؟


* كاري كه در موزه نفت انجام مي شود، يعني زنده كردن گذشته اين صنعت خيلي ارزشمند است. مي گويند گذشته چراغ راه آينده است و خيلي از كارهايي كه قبلا در صنعت نفت انجام شده، مي تواند مدلي براي امروز ما باشد.


- يك دليل اين بود كه فكر مي كردم چون گاز در تمام كشور دفتر و تشكيلات دارد، جابه جايي و انتقال در آن راحت تر است. اما علاقه خودم هم دخيل بود و از اول مي خواستم بروم رشته گاز.

با اين همه ، اين طور نبود كه كسي از رشته نتواند به شركتي ديگر برود، يعني تقاضاي شركت ها از تعداد بچه ها بيشتر بود و يادم هست كه حتي شركت ها سر بچه ها دعوا مي كردند. مثلا مناطق نفتخيز با شركت گاز و غيره كلنجار مي رفت كه سهميه ما كم است. به ما بيشتر سهيمه بدهيد و بچه ها شكي نداشتند كه اگر بخواهند هر كدام از اين جاها، استخدام مي شوند.

* يعني دعوا بر سر 40 نفري كه فارغ التصيل شده بودند؟

- 40 نفر وردي بودند، اما هيچ وقت همه 40 نفر فارغ التحصيل نمي شدند. حدود 25 نفر فارغ دوره را تمام مي كردند. يادم هست، سالي كه من فارغ التحصيل شدم، حتي تعدادمان كمتر هم بود، شايد 23 نفر.

* پس بقيه چه مي شدند؟

- بقيه نمي توانستند ادامه بدهند و از دانشكده مي رفتند. به دليل سختي درس ها، يا نمراتشان خوب نبود و ... آن سال ها يادم هست دانشگاه صنعتي شريف (آريامهر سابق) تازه باز شده بود سه، چهار نفر رفتند تهران و در آنجا مشغول تحصيل شدند يا بدون كنكور مجدد به دانشگاه پهلوي شيراز وارد مي شدند. البته ليسانسيه هايي هم داشتيم كه براي دكترا به خارج از كشور رفتند.

* اولين محل شروع به كار شما پس از فارغ التحصيلي از دانشكده نفت، كجا بود؟

- من سال 1350 با مدرك مهندسي گاز، در پالايشگاه گاز بيدبلند به عنوان "شيفت سوپروايزر" مشغول به كار شدم. آن موقع هنوز بسياري از سمت هاي پالايشگاه براي خارجي ها، بخصوص آمريكايي بود. بر اساس قراردادي كه با شركت سازنده پالايشگاه، يعني شركت آمريكايي "جي اف پريچارد" بسته شده بود، قرار بود كه با جايگزين كردن كارمندان ايراني، بتدريج به خدمت خارجي ها خاتمه داده شود.

ما چهار تا شيفت بوديم كه يك سرپرست داشتيم به نام اد (ادوارد) استيل. وقتي كه ايشان رفت هر كدام از ما مستقل شديم. سمت بعدي من در پالايشگاه بيد بلند مهندس پروسس بود.

* وظيفه و نقش پالايشگاه گاز بيد بلند چه بود؟

-  پالايشگاه گاز بيد بلند مسئوليت جمع آوري گاز از مناطق نفتخيز (آغاجاري، مارون و اهواز)  و انجام پالايش و ارسال به خط لوله سراسري را بر عهده داشت. به عبارتي بيدبلند و ايستگاه هاي كمپرسور مربوطه، قلب تمام شركت گاز بود. گاز پس از تصفيه و خشك شدن از طريق كمپرسور بيد بلند به خط سراسري وارد مي شد. اين گاز هم در داخل كشور به مصرف مي رسيد و هم به خارج صادر مي شد. يعني نقطه ورود گاز به سيستم ايران و خارج از ايران بود.

از مسئوليت هاي بعدي من در پالايشگاه بيدبلند، رئيس واحد ديسپچر بود كه مركز كنترل ارسال و گاز بود. گازها از مناطق نفتخيز، آغاجاري، مارون و اهواز جمع آوري مي شد و ارسال مي شد به بيد بلند با هماهنگي مركز (ديسپچر) كه در همان بيد بلند بود و بعدا يكي از مسئوليت هاي من رئيس اين واحد بود. اين عمليات و عمليات كل خط لوله با مركز ارسال گاز شهر ري هماهنگ مي شد.

* ظرفيت اين پالايشگاه در آن زمان چقدر بود؟

- حدودا 30 تا 40 ميليون متر مكعب در روز. عملكرد اين سيستم بود. اين گاز از طريق خط لوله سراسري كه 42 اينچ بود، در داخل توزيع و به شوروي هم صادر مي شد. كمپرسورهاي بين راه در اصفهان و جاهاي ديگر، كمپرسورهاي روسي بود. در جنوب هر چه بود، غربي بود و لي در طول خط لوله از كمپرسورهاي روسي استفاده مي شد.

* وقتي شما وارد پالايشگاه بيد بلند شديد، چند سال از شروع به كار آن مي گذشت؟

شايد حدود يك سال از افتتاح يا كمتر مي گذشت. يعني فكر مي كنم 21 آذر 1349 بود كه من پاي تلويزيون ديدم كه شاه به همراه همسرش، فرح دارند بيد بلند را افتتاح مي كنند. خاطره جالبي كه از آن روز يادم هست، اين است كه آقاي مهندس سادات كه بعد از انقلاب كفيل وزارت نفت شد، آن زمان مسئول شيفت پالايشگاه بود، پاسخ هاي خوبي به سوال هاي شاه داد.

شاه در حالي كه كنار يك بورد ايستاده بود، از مهندس سادات مي پرسد: اگر اين دستگاه كنترل خراب شود، چكار مي كنيد و آقاي سادات جواب مي دهد: از فلان نقطه و فلان دستگاه متوجه مي شويم. شاه مجددا مي پرسد و اگر آن دستگاه هم كار نكرد و آقاي سادات باز هم جواب مي دهد: در كارگاه كساني هستند كه متوجه مي شوند و شاه مي گويد: اگر آنها هم متوجه نشدند؟ و آقاي سادات مي گويد: ما براي همين اينجا هستيم كه چنين وضعي پيش نيايد!

* شما اينها را از تلويزيون شنيديد؟

بله.

* آقاي سادات را از كجا مي شناختيد؟

- آقاي سادات هم دانشكده اي ما در آبادان بود، البته دو سال از ما جلوتر بود و در رشته نفت تحصيل مي كرد.

* پس شما در زمان پيروزي انقلاب در بيدبلند بوديد؟

- بله، بيدبلند بوديم كه اعتصابات نفت شروع شد. اكثر كاركنان به اعتصاب پيوستند و قرار شد جلوي گاز صادراتي گرفته بودش و گاز صرفا براي تامين داخل توليد شود.

* مگر امكان تفكيك اينها از هم وجود داشت؟

- بله، كنترل آن در تهران (شهر ري) بود و خط شوروي را مي بستند. صنعت نفت در پيروزي انقلاب نقش كليدي و موثري داشت.

* تا چه زماني در بيدبلند مانديد؟

- من تا  سال 1358 در بيدبلند بودم و بعد به درخواست خودم به اصفهان منتقل شدم. اين زماني بود كه مهندس سادات رئيس گاز در منطقه اصفهان شده بود.

* در همين زمان بود كه لوله كشي گاز نجف آباد به شما محول شد؟

 - بله، آن زمان يعني تابستان سال 1358 اولويت گازرساني به واحدهاي خانگي و صنايع مطرح بود و آقاي سادات با من صحبت كرد كه مي شود اين پروژه را در نجف آباد انجام داد. من هم به نجف آباد رفتم و بعد از آن به عنوان رئيس گازرساني نجف آباد، پروژه گازرساني را در اين شهر آغاز كردم.

* آن زمان گازرساني در ساير نقاط كشور چه وضعيتي داشت؟

- آن موقع توزيع گاز به صورت خانگي بسيار محدود و بسيار كند بود به طوري كه در شهر اصفهان كمتر از يك محل را مي توان نام برد كه گاز داشت و در شيراز كه با قدمت بيشتري كار انجام شده بود، مي شود گفت كه در حد 4 الي 5 هزار واحد اشتراك داشتند. اشتراك گاز خانگي تا قبل از انقلاب بسيار محدود و كم تعداد بود.

* در تهران چه؟

- تهران را نمي دانم ولي در تهران هم احتمالا خيلي كم بود. آن موقع گازرساني بيشتر به واحدهاي صنعتي انجام مي شد. دليل عمده اين بود كه هنوز تفكر گازرساني در كشور اولويت پيدا نكرده بود. تا وقتي ملت بخاري هاي نفتي و برقي خود را داشتند و سوخت به صورت كروسين (نفت سفيد) و گازوييل در دسترس بود، اين نياز احساس نمي شد. در عوض گاز سوختي بود كه هنوز جنبه لوكس داشت.


* تا وقتي ملت بخاري هاي نفتي و برقي خود را داشتند و سوخت به صورت كروسين (نفت سفيد) و گازوييل در دسترس بود، به لوله كشي گاز احساس نياز نمي شد. در عوض گاز سوختي بود كه هنوز جنبه لوكس داشت.


البته اگر احساس و اعلام نياز نمي شد شايد سراغ اين كار نمي رفتيم. نياز هم به دليل كمبود، نفت سفيد و گازوييل در آن مراحل بود. اونهايي كه در كار صنعت نفت بودن مي دانستند كه اين فرآورده ها در مرز بحران است و به سختي با واردات و توليد داخل تامين مي شود. ضمن اين كه مصرف گاز به صرفه تر بود و از هر نظر جايگزين كردن گاز موجه و عاقلانه بود.

* يعني قبل از انقلاب اين اولويت احساس نشده بود؟

قبل از انقلاب اين روند خيلي كند، انجام مي شد. پروسه اي پرخرج و طولاني بود كه به قول معروف خيلي دنگ و فنگ داشت. حالا علتش را هم خدمت تان عرض مي كنم. آن زمان، توزيع گاز براي مصرف خانگي، توسط شركت خارجي "آي مگ" و شركت هاي مشاور انجام مي شد.

روند كار به اين صورت بود كه ابتدا اطلاعات، اسناد و مدارك، در اينجا جمع آوري و به صورت يك پكيج توسط شركت "آي مگ" به انگليس ارسال مي شد. چند ماه طول مي كشيد تا آنها اين اطلاعات را براي خودشان به صورت ديتا درآورند. سپس در آنجا طراحي شبكه هاي گاز كه پايه مهندسي براي تهيه مقدمات اجرا بود، انجام مي گرفت. بعد طراحي را مي فرستادند ايران كه مثلا در فلان كوچه، اين لوله بايد بيايد و شير گاز در چه نقطه اي بخورد و ... حالا طراحي شبكه بايد مي رفت به واحد مهندسي و اداره پيمان ها، براي تعيين احجام و مقادير و انتخاب پيمانكار. مي بينيد كه اين پروسه خيلي طولاني و زمان بر بود.

* و احتمالا از نظر اقتصادي بسيار پرهزينه؟

- بله، همين طور است.

* حالا چطور شد نجف آباد را انتخاب كرديد؟

- نجف آباد انتخاب شد، چون اولا خط لوله سراسري گاز و انشعابات فرعي ديگر به آن نزديك بود. بعلاوه شهركي بود كه نقشه منظمي داشت. ايستگاه تقليل فشار كارخانه حريربافي هم در نزديكي اين شهر بود و مي شد، از ظرفيت اضافي آن استفاده كرد. البته پس از ايجاد شبكه نجف آباد، ايستگاه هاي جديد از خطوط فرعي ديگر اجرا شد و بعدها ما دو ايستگاه ديگر اضافه كرديم.

* بنابر اين مي توانيم بگوييم پروژه گازرساني نجف آباد، اولين پروژه گازرساني بود كه بعد از انقلاب انجام شد؟

- بله و مهم تر اين كه اين پروژه تماما در داخل و بدون كمك شركت هاي خارجي انجام شد. نه كارشناس خارجي داشتيم، نه كامپيوتر داشتيم ونه هيچ چيز. در واقع اولين شبكه در يك دفتر، با دو سه، نفر شروع شد. نقشه ها را روي زمين پهن مي كرديم، چون ميز به اندازه مناسب نداشتيم و نقشه ها را كف سالن به هم مي چسبانديم، خط مي كشيديم و با ماشين حساب هاي دستي محاسبه مي كرديم.

البته همزمان با طراحي دستي از دوستان دانشگاهي نيز جهت تهيه برنامه هاي طراحيِ شبكه كامپيوتري درخواست همكاري كرديم و با گذشت چند ماه شبكه هايي به وجود آمد كه طراحي دستي ديگر نيازي نبود.

آقاي دكتر فضل اللهي و مهندس راجي طراحي اين برنامه را انجام دادند و كامپيوتري كردن را شروع كردند. ايشان با استفاده از منابع داخلي و خارجي به اين كار كمك مي كردند.


* با اجراي پروژه لوله كشي گاز در نجف آباد، ديوار بزرگي شكست و فروريخت. اين طراحي داخلي باعث رشد بسيار سريع گازرساني خانگي شد. قبل از آن، موضوع گازرساني از نظر ما فقط  يكي از درس هايي بود كه در دوره دانشجويي در دانشكده خوانده و تمرين كرده بوديم!


پيمانكارها هم پيمانكارهايي نبودند كه اين كارها را بلد باشند، بايد براي آنها كلاس مي گذاشتيم و آموزش مي داديم. از جوشكاري گرفته تا مرحله نوارپيچي و... مثلا در نجف آباد آن موقع يك يا دو لوله كش بيشتر نبودند، اما ما در آن واحد، ده ها لوله كش مي خواستيم.

* با اجراي اين پروژه حدودا چند هزار انشعاب گاز در نجف آباد ايجاد شد؟

- در طرح اوليه براي 80 تا 90 هزار نفر جمعيت نجف آباد، حدود 15 تا 16 هزار انشعاب خانگي ايجاد شد، اما بعدها تعداد انشعاب ها افزايش يافت. خلاصه اوايل مهر سال 1359 بود كه پروژه گازرساني نجف آباد افتتاح شد. يعني همان روزهايي كه آژيرهاي حمله هوايي در شهرها به صدا درمي آمد. در روز افتتاح هم يادم هست كه آيت ا.. اشراقي در مراسم حضور يافت و براي مجريان اين پروژه خيلي دعا كرد. يكي از خاطراتي كه از آن روز يادم هست، اين بود كه ايشان متني را به من دادند كه بخوانم و پس از اين كه متن را خواندم، لبخندي زدند و گفتند: مهندس، چگونه مولي الموحدين را به اين خوبي تلفظ كردي؟!

به هر حال با اجراي اين پروژه ديوار بزرگي شكست و فروريخت. اين طراحي داخلي باعث رشد بسيار سريع گازرساني خانگي شد. قبل از آن، موضوع گازرساني از نظر ما فقط  يكي از درس هايي بود كه در دوره دانشجويي در دانشكده خوانده و تمرين كرده بوديم!

بعد از مرحله نجف آباد، گازرساني از استان كهكيلوييه و بويراحمد، چهارمحال بختياري، خود اصفهان تا كاشان در محدوده فعاليت هاي گازرساني بنده بود كه با مراجعه به شهرهاي مزبور و هماهنگي لازم با فرمانداري ها و شهرداري ها، مقدمات ايجاد شعبه هاي شركت گاز را فراهم و با اخذ نقشه ها و مدارك طراحي شهرها به اين صورت انجام مي شد.

* آقاي ربيعي، با توجه به اين كه پروژه گازرساني نجف آباد اولين پروژه بعد از انقلاب بود كه همان طور كه گفتيد كارهايش تماما در داخل انجام شد، ارزيابي خودتان از كيفيت و ميزان موفقيت آن چيست؟

- ببينيد، الان چهل سال از طرح هايي كه آن موقع در نجف آباد و بعد در نقاط ديگر استان اصفهان انجام شد، مي گذرد و من فكر مي كنم بتوان آمار و ارقام آن را به راحتي چك كرد و به دست آورد. خوشبختانه اين سيستم هنوز بدون اشكال، در حال كار است كه نشان مي دهد، اجرا خوب بوده است.

اجناسي كه استفاده شد نيز مرغوب بود، براي مثال از لوله هاي بدون درز "مانسمان" با ضخامت بالا استفاده كرديم كه الان هم در شبكه كم هستند. كنترل هاي لازم هم آن قدر خوب انجام گرفته كه مي توانم ادعا كنم اين شبكه ها هنوز هم نمونه هستند.

* براي تامين تجهيزات با مشكل رو برو نبوديد؟

- خير، هنوز طوري نبود كه مثلا آوردن رگولاتور، لوله و لوازم از خارج دچار مشكل باشد. به اضافه اين كه انبارهاي موجود در مناطق نفت خيز جنوب يكي از منابع اصلي كالا بود. كساني را داشتيم كه شغل شان اين بود بروند در اهواز، مسجد سليمان و جاهاي مختلف كه هر چه اجناس مورد نياز در انبارها مي ديدند بار مي كردند و مي آوردند...

* بنا بر اين احتمالا، پروژه هاي گازرساني در نجف آباد و ساير نقاط استان اصفهان، تاثير مهمي بر پروژ هاي گازرساني بعدي در ايران داشته است؟

- اصفهان كه شروع كرد، بتدريج گازرساني در نقاط ديگر، در شهرها و روستاها شروع شد. اصلا ساختار شركت گاز تغيير كرد و در تمام شهرها دفاتر گازرساني داير شد. البته ديگر اين كارها با نرم افزاهاي كامپيوتري كه از خارج آمده بود، انجام مي گرفت. در واقع مي توانم بگويم جز گازرساني صنعتي و امثال، گازرساني شهري به صورتي كه در اصفهان انجام شد، در هيچ كجاي ايران انجام نشده بود. طرح اصفهان، طرحي بود پيشرو بود كه يخي را آب كرد كه بعد از آب شدن، همه جا را گرفت.

* تا چه زماني در شركت گاز مانديد؟

- من تا سال 1372 در اين كار بودم. در آن سال به دعوت شركت پلي اكريل ايران براي احداث و راه اندازي كارخانه "اكريليك جديد" دعوت به همكاري شدم. شرايط مناسبي پيشنهاد شده بود و من از نفت جدا شدم.

* يعني خودتان را بازخريد كرديد؟

- راستش، آقاي صالحي فروز كه آن موقع مديرعامل شركت گاز و معاون وزير بودند با درخواست من موافقت نكرد. گفت ما ايشان را نياز داريم و من ناچار شدم بدون گرفتن مزايايي تسويه حساب كنم و بروم. به اين ترتيب 22 سال سابقه ام را به تامين اجتماعي منتقل كردم.

* سمت شما در كارخانه "اكريليك جديد" چه بود؟

ناصر ربيعي

- من مدير پروژه يا به اصطلاح مجري طرح بودم. اين كارخانه اي متعلق به بانك صنعت و معدن و بخش خصوصي بود و نخ اكريليك يا پشم مصنوعي توليد مي كرد. براي راه اندازي اين كارخانه در مناقصه بين المللي شركت "نوي والسينا" از ايتاليا برنده شد. به هر حال اين پروژه به نحو احسن به انجام رسيد و محصول آن وارد بازار شد.

زماني كه ما در دريافت مواد اوليه از پتروشيمي اصفهان دچار مشكل شديم از آقاي نعمت زاده كه آن زمان مديرعامل پتروشيمي بودند، دعوت كرديم كه از دستاوردهاي كارخانه بازديد كنند، گفتيم كارخانه را دارند، مي خوابانند. ايشان پس از بازديد گفتند، مشكل را حل مي كنم. اما قبل از اين كه از كارخانه برود، به من گفت: كارت در اينجا چقدر طول مي كشد؟

گفتم: حداكثر سه چهار ماه ديگر بايد پروژه را تحويل بدهيم. گفت يك سري به من بزن. بعد از تمام شدن كارم، رفتم پتروشيمي و از اينجا به بعد فاز دوم پتروشيمي تندگويان در بندر ماهشهر به من واگذار شد. باز هم مجري طرح بودم كه حدود 6 سال از پايه تا رسيدن به محصول طول كشيد.

* اما ديگر كارمند رسمي نفت نبوديد؟

- خير، اما وقتي آمدم پتروشيمي، آقاي نعمت زاده گفتند اگر مي خواهي سوابق ات را برگردانم، اما بخش هاي اداري برخوردهاي شان به گونه اي بود كه ترجيح دادم موضوع را پيگيري نكنم.

- به هر حال پتروشيمي تندگويان هم پس از طي مراحل راه اندازي با ده درصد بالاي ظرفيت و كيفيت ممتاز به محصول رسيد كه در نوع خود بي نظير بود. بعد از پتروشيمي ماهشهر مدت كوتاهي نيز در قطب پتروشيمي چاه بهار بودم. و از سال 1396 هم ديگر فعاليتي نداشتم.

* در مجموع چقدر در نفت و حوزه هاي مربوطه فعاليت كرديد؟

- در مجموع حدود 46 الي 47 سال در حوزه هاي كارگاهي، عملياتي و اداري و مالي نفت فعاليت كردم.

* نظرتان در مورد موزه نفت چيست؟

- كاري كه در موزه نفت انجام مي شود، يعني زنده كردن گذشته اين صنعت خيلي ارزشمند است. مي گويند گذشته چراغ راه آينده است و خيلي از كارهايي كه قبلا در صنعت نفت انجام شده، مي تواند مدلي براي امروز ما باشد. من شخصا معتقد نيستم كه كار مهمي انجام داده ام، اما خيلي ها كارهايي كردند كه هنوز هم گم است و قدرشان دانسته نشده. ان شاا.. با زحمات شده، خدمات اين افراد به كشور هم شناخته مي شود و نسل هاي امروز مي توانند از آنها و تجارب شان درس بگيرند.

* از حضور شما در اين گفت و گو تشكر مي كنيم.

- من هم از شما ممنونم.