تجربه هايي كه موزه شد

پرچمدارانی از نسل کارآموزان صنعت نفت

چهارشنبه هفدهم مهر ماه 1398پرچمدارانی از نسل کارآموزان صنعت نفت

 

 

 

اين روزها "موزه كارآموزان آبادان "يادآور خاطرات نسلي ماندگاردر صنعت نفت ايران است . نسلي كه آنها را پرچمدار اين صنعت مي نامند و افتخارات زيادي را در كارنامه كاري خود به ثبت رسانده اند . هنرستان كارآموزان كه زماني براي تربيت و آموزش نيروي انساني مورد نياز پالايشگاه آبادان بود، امروز پس از سال ها كه از تعطيلي آن مي گذرد، به موزه اي براي يادآوري خاطرات گذشته تبديل شده است .خاطراتي كه از سال 1312 خورشيدي (زمان تاسيس )تا سال 1372 شمسي (زمان تعطيلي ) در بطن اين آموزشگاه به يادگار مانده است . "موزه كارآموزان آبادان" كه دومين موزه ازطرح موزه هاي صنعت نفت است ، به كوشش مديريت موزه ها و مركز اسناد صنعت نفت 25 دي ماه سال 1396 در محل آموزشگاه حرفه ای آبادان، گشايش يافته وساختمان آن پس از مرمت ، بازسازي و بازيابي اسناد مربوط به آن، در معرض بازديد عموم قرار گرفته است. در اين گزارش ، طي گپ و گفتي با 4 نفر از كارآموزان قديمي اين هنرستان حرفه اي كه در حال حاضر همگي آنها بازنشسته شده اند ، به مرورحال و هواي كارآموزان در اين هنرستان حرفه اي و خاطرات آنها ازايام گذشته اين هنرستان پرداخته ايم كه در ادامه آنرا مي خوانيد .


عبدالحسين دلواري، از پيشكسوتان صنعت نفت و رتبه 8 جهان در رشته وزنه برداري در وزن 60 كيلوگرم است . وي كه از سال 1340 وارد هنرستان كارآموزان آبادان شده و پس از طي دوره 3 ساله در هنرستان كارآموزان وارد پالايشگاه آبادان شده است با گذراندن دوره 2 ساله در اين پالايشگاه مدرك 5 ساله هنرستان كارآموزي را اخذ كرده است .
وي مي گويد: 16 سالم بودكه مدرك ششم ابتدايي را گرفتم . قبل از ورودم به هنرستان كارآموزان دريك آهنگري مشغول به كار بودم و گاهي هم به شعبه نفتي كه براي دايي پدرم بود مي رفتم . دايي پدرم  پسر خاله رئيس علي دلواري ، مرد خوب و نيكوكاري بود .
دلواري مي گويد: روز اول كه اينجا آمديم آقاي "جروند" معاون آموزشگاه و "مستر وندرمي "كه هلندي بود ، رييس آموزشگاه جلوي در ايستاده بودند و به كارآموزان تازه وارد نگاه مي كردند . هردويشان شلوارك پوشيده و كلاه چوبي گذاشته بودند .دم درمي ايستادند و اول صبح ، همه كارآموزان  را زير نظر داشتند و آنها را حضور و غياب مي كردند .

يك سال سوهان كاري ياد مي گرفتيم

وي توضيح مي دهد : وقتي ثبت نام كردم بايد براي ورود به اين آموزشگاه آزمون مي داديم .
آزمون دردانشگاه تكنيكال آبادان ( دانشگاه صنعت نفت آبادان) برگزارمي شد . حدود 700 الي 800 نفر بوديم كه براي ورود به اين آموزشگاه ثبت نام كرده بوديم . آزمون هم يك ساعت و تستي بود وشامل دروسي مي شد كه در مدرسه خوانده بوديم . از اين تعداد 100 نفر قبول شدند و به قول خودشان با استعدادها را جذب اين مركزمي كردند . به هرحال ما قبول شديم .
 پس از قبولي در آزمون از نظر طبي ما را آزمايش مي كردند تا سلامتي ما براي آنها تاييد شود .  دوستي داشتم كه خيلي لاغر بود و دكتر اورا در معاينه هاي اوليه رد كرد در آن لحظه دوستم شروع كرد به گريه كردن و دكتر وقتي گريه دوستم را ديد گفت تورا رد نمي كنم .

بعد از تاييد معاينه هاي پزشكي وارد هنرستان كارآموزان شدم . در سال اول ، به ما سوهان كاري ياد مي دادند ، براي اينكه مي خواستند ما را ورزيده كنند . بعد از يك سال به ما آموزش هاي مختلفي مي دادند و اگر در هر بخش كار ما خوب بود در سال سوم مارا به رشته اي كه در آن استعداد داشتيم مي فرستادند . نجاري ، آهنگري ، جوشكاري ، مكانيكي ، لوله كشي و تراشكاري رشته هاي اين آموزشگاه بود . آقاي دانشيار ريس كارگاه بود .رفتارشان با ما خيلي خوب بود . سعي مي كردند به ما خوب آموزش دهند . نظم خاصي داشتند و ما هم بايد اين نظم را رعايت مي كرديم . همه موارد را زير نظر داشتند . معلم ها مثل فرزندانشان با ما برخورد مي كردند .

تمام پيچ و مهره هاي پالايشگاه آبادان را باز و بسته كرده ام
دلواري ادامه مي دهد : من را به لوله كشي فرستادند . ارشد بچه ها بودم  و همه احترام خاصي به من مي گذاشتند .  بعد از 3 سال كه ما دراين آموزشگاه آموزش مي ديديم مارا به مدت 2 سال به پالايشگاه آبادان مي فرستادند . پالايشگاه آبادان در آن سال ها جزء بزرگترين پالايشگاه ها بود .2
 سال كارآموزي درتمام قسمت هاي پالايشگاه انجام مي داديم و كار ما را مي سنجيدند . بعد از آن ، هر واحدي كه از كا رما رضايت داشت ما را جذب مي كرد .  بعد از 5 سال در حد يك استاد كار بوديم وبه تمام بخش هاي فني پالايشگاه وارد بوديم . تمام پيچ و مهره هاي پالايشگاه آبادان را باز و بسته كرده ام وبه تمام بخش هاي آن از نظر فني آشنايي دارم.
وي ادامه مي دهد:  پس از اينكه دوره 5 ساله را تمام كردم "مستروايز" آمريكايي  كه رييس آموزش پالايشگاه بود مرا خواست وضمن تعريف كردن از من گفت كه شما بهترين كارگرما دربخش تعميرات پالايشگاه بودي و من2 ريال  به حقوقتان اضافه كردم. در آن زمان 19 تومان و 2 ريال حقوق مي گرفتم .
سال 46 از طرف پالايشگاه تهران ما رابراي پالايشگاه تهران انتخاب كردند.20 روز به حالت اعتصاب سر كار نرفتم و بعد از 20 روز به من گفتند كه ديگر نمي خواهد به پالايشگاه تهران بروي . به دليل اينكه حقوق پالايشگاه تهران از پالايشگاه آبادان كم بود نمي خواستم به پالايشگاه تهران بروم .تا 25 آذر 1346 در همان پالايشگاه آبادان مشغول به كار بودم ، پس از آن  يك بليط قطار با 6 ماه حقوق بلاعوض به ما دادند و گفتند كه اين بليط قطار و اين هزينه سفر،  اگر مي خواهيد به پالايشگاه تهران برويد و اگر نمي خواهيد ما ديگر به شما احتياجي نداريم . بلاخره به پالايشگاه تهران رفتم ، 8 سال آنجا بودم ، درطي اين سال ها درخواست مي دادم كه به پالايشگاه آبادان بيايم ولي آنها قبول نمي كردند . پس از آن نامه اي  به من دادند كه بايد بروم پالايشگاه لاوان ، 17 سال هم در پالايشگاه لاوان بودم . در آنجا مرحوم "سليم نوبهار"كه رييس پالايشگاه بود، به من گفت كه دلواري كار تو خوب است مي خواهي كه كارمند شوي ؟ لطف كرد، دستور داد ومن در سال 1365 كارمند بخش يوتيليتي  پالايشگاه شدم .
در سال 1371 تقاضا دادم كه به پالايشگاه آبادان بيايم . "مهدي امين "كه رييس شيفت پالايشگاه لاوان بود به پالايشگاه آبادان و واحد كت كراكر منتقل شد و از من دعوت كرد كه به پالايشگاه آبادان بيايم . پس از آن به پالايشگاه آبادان آمدم و به عنوان كارمندواحد كت كراكر مشغول به كار شدم . درنهايت به عنوان كارمند ارشد واحد كت كراكر مشغول به كارشدم . و درسال 1373 از همان واحد بازنشسته شدم .


20190930_112051

 

زكات علم را بايد پرداخت كرد

علي صفدر قرباني ،متولد سال 1326 و يكي ديگر از كارآموزان قديمي اين هنرستان است كه سال  1340 وارد اين هنرستان شده است .
وي مي گويد: 13 سالم بود كه وارد اين هنرستان شدم . آن زمان نام اين هنرستان آموزشگاه افزار مندي بود . 1500 نفر ثبت نام كردند و از اين تعداد 100 نفر پذيرفته شدند .
خانواده ام از ثبت نام من در اين آموزشگاه اطلاعي نداشتند . پدرم در پالايشگاه كار مي كرد و روزي به خانه آمد و گفت  چه كاري كرده اي كه بيمارستان نفت  تو را خواسته اند ؟  از طريق پدرم به من اطلاع دادند كه بايد براي معاينه  پزشكي بروم  .
وقتي ما وارد اين هنرستان شديم شروع كردند به ما حقوق دادن. سال اول ماهي 50 تومان .سال دوم 75 تومان و سال سوم 100 تومان . دوره هاي 3 ساله كه تمام مي شد 2 سال هم در پالايشگاه آبادان كارآموزي مي كرديم .
وي با بيان اينكه زكات علممان را بايد بدهيم توضيح مي دهد: اين هنرستان مثل يك رودخانه در جريان بود . و نيروهاي خوبي را تربيت كرد.در كشورهاي هند و آفريقاي جنوبي پالايشگاه ساختيم ، دركشور ليبي هم پالايشگاهي را بازسازي كرديم  و همه اين موارد از نيروهاي توانمند هنرستان كارآموزان بودند . ما نسلي هستيم كه مثل ما ديگر به وجود نمي آيد .
وي از خاطرات دوران كارآموزي مي گويد:دوستي داشتم كه اگر زنده است يادش بخير . ساعت 10 كه وقت استراحت ما در آموزشگاه بود او نوشابه و كيك مي خورد،  به نوشابه اعتياد داشت . روزي پول نداشت كه نوشابه بخرد . حالش بد شد و به زمين افتاد ،هرچه به مسوولان آموزشگاه گفتم كه دوستم بايد نوشابه بخورد تا حالش خوب شود قبول نكردند و زنگ زدند آمبولانس آمد .دوستم را به بيمارستان بردند در آنجا به دكتر گفتم كه دوستم بايد نوشابه بخورد .دكتر قبول كرد ويك  نوشابه داد دوستم خورد و حالش خوب شد پس از آن به همراه دوستم با دوچرخه به سركارمان برگشتيم .
برخوردمعلم هاي آموزشگاه با ما مثل پدر و فرزند بود . كتاب هاي انگليسي ما ، هم زمان در لندن هم آموزش داده مي شد. معلم انگليسي ما مكاتبه با نشريات انگليسي را به ما ياد مي داد و ما را به اين كار تشويق مي كرد . در سال 1346 مكاتبات انگليسي را مثل مكاتبات فارسي بلد بودم. و اين به دليل آموزشي بود كه در آن آموزشگاه به ما داده بودند . موتور ماشين هاي مختلف از باغباني تا پيكان  و بولدزر در اين آموزشگاه وجود داشت و به ما كار تعمير آنرا ياد مي دادند . ما بايد اين موتورها را باز، بسته و روشن مي كرديم .
وي مي گويد: آموزش به ديگران در ما نهادينه شده بود. زكات علم را بايد پرداخت كرد . و ما همه را پرداخت كرديم . هندي ها كه در پالايشگاه بودند به ما كار ياد نمي دادند اما من كارگر و كارمند رابه گونه اي تربيت مي كردم كه فعل خواستن و توانستن را اجرا كنند . نه وجود نداشت. كاركنان پالايشگاه آبادان در همه جا منحصر به فردبودند و به 199 معروف بودند .

هنرستان كارآموزان كار قلب را براي صنعت نفت انجام مي داد

ابراهيم نصيري ، متولد 1325 و سال 1341 وارد اين هنرستان شده است . وي كه پسرش جراح قلب بيمارستان صنعت نفت آبادان است مي گويد: منزل ما كنار شط بود . پدرم روزي به خانه آمد و گفت كه پسر همكاراش درهنرستان كارآموزان ثبت نام كرده  است . من هم گفتم كه من هم مي خواهم اين كار را كنم .گفت تو جرات داري بروي. براي چي مي خواهي كارگر شوي؟  من هم گفتم كه من هم فردا ثبت نام مي كنم .فرداي آن روز  با مادرم براي ثبت نام به آموزشگاه رفتيم. قبل از آن يك عكس فوري هم انداختيم . روي درب ورودي نوشته اي چسبانده بودند كه  متولدان سال هاي 1325، 1326و 1327 مي توانند ثبت نام كنند. من ثبت نام كردم و چون كلاس هشتم بودم همه تست ها را جواب دادم . شهريور ماه امتحان داديم و اواخر شهريور ماه اسامي پذيرفته شدگان را با شماره هايشان اعلام كردند و روي ديوار زدند .
يكم مهر هم وارد هنرستان شديم . به چهار گروه A-B-C-D  تقسيم شديم. يك روز در ميان كلاس هاي عملياتي و تئوري برگزار مي شد . روز اول ما بايدبه كلاس عملياتي مي رفتيم . خاطرم هست كه در آن روز باغچه ها گل كاري شده بود و همه جا منظم و مرتب بود . در اين آموزشگاه معلومات و ابزارهاي فني را به صورت انگليسي به ما آموزش مي دادند و ما هم بايد به اين صورت آن را ياد مي گرفتيم .
كتاب ، دفتر و لوازم التحرير همه را رايگان به ما دادند . ضمن آنكه در روز اول به ما يك دست لباس كار و يك دست لباس ورزشي دادند . سال سوم تشخيص دادند كه من بايد در رشته برق فعاليت كنم . بعد كه استخدام شدم در واحد برق و ابزار دقيق پالايشگاه بودم . زمان بازسازي پالايشگاه هم در واحد برق و ابزار دقيق پالايشگاه بودم و در نهايت با سمت رئيس باغباني از پالايشگاه آبادان بازنشسته شدم.
مدرك هنرستان كارآموزان خيلي معتبر بود و با اين مدرك تعدادي از هم كلاسي هاي ما به كشورهاي مختلف ازجمله سوئيس ، سوئد ، آمريكا وفرانسه رفتند . هنرستان كارآموزان كار قلب را براي صنعت نفت مي كرد . وقتي به اين ساختمان ها نگاه مي كنم با خود مي گويم كه اينها سرجايشان هستند ولي عمرما گذشته است .
نصيري كه از آن دوران به نيكي ياد مي كند ادامه مي دهد: هيچ چيز نمي تواند شكوه علفزار و عطر گل هاي بهاري  را در نظرم جلوه كند اكنون بايد حسرت دوران گذشته را خورد .

همه عاشق كارشان بودند

آقاي خلف فرجي ، 10 مهرماه سال 1341 وارد اين آموزشگاه شده است . وي مي گويد:  من ناخودآگاه وارد اين آموزشگاه شدم .نمي دانستم كجا مي روم .پدرم مرا در اين آموزشگاه ثبت نام كرد،  وقتي روز اول آمدم شور و هيجان عجيبي داشتم ، اطلاعي از اينجا نداشتم ، با دنيايي روبه رو بودم كه براي من بيگانه بود .
 در آموزشگاه در وقت هاي اضافه از پيچ و مهره هاي غير قابل استفاده انگشتر و حلقه مي ساختيم . همه عاشق كارشان بودند . سگك كمربند وگيره هاي كار هم مي ساختيم ،  يكي را خودمان بر مي داشتيم و يكي ديگر درآموزشگاه نگهداري مي شد . دوران خوبي بود . به جرات مي گويم كه 70 سال سنم يك طرف اين 3 سال كارآموزان هم يك طرف . جوانان الان نمي توانند درك كنند كه يك سال سوهان كاري يعني چه؟
"دانشيار" ، "گشتاسبي "، "يعقوبي "، "بندريان "، "ابراهيمي" ، "باباجاني "، "دهقان "، "جم نشان "، "باج وند" مربي هاي اين آموزشگاه بودند كه فرجي از آنها نام مي برد .
وي كه در راه اندازي موزه كارآموزان با مديريت موزه ها ومركز اسناد صنعت نفت همكاري داشته است خاطر نشان مي كند: مديريت موزه ها و مركز اسناد صنعت نفت در راه اندازي اين موزه زحمات زيادي كشيده و در يادآوري خاطرات ما از اين هنرستان نقش قابل توجهي داشته است .

مهناز محمدي
 

كارآموزان
از راست به ترتيب: عبدالحسين دلواري، علي صفدر قرباني، ابراهيم نصيري ، خلف فرجي