انضباط و وقت شناسی مهمترین رکن در آموزشگاه فني آبادان

دوشنبه بیست و سوم دي ماه 1398 انضباط و وقت شناسی مهمترین رکن در آموزشگاه فني آبادان

فاطمه ترک‌چی

 

«حسن کتیبه» متولد سال 1307 در شهر شیراز از گنجینه‌های به‌جای مانده از صنعت نفت و از معدود بازماندگان دوران پیش و پس از ملی‌شدن صنعت نفت است. وی در دهه‌های 1330، 1340 و 1350 به عنوان مدیر رده میانی صنعت نفت در پالایشگاه نفت آبادان، خدمات مؤثر فنی و تکنیکی ارائه داده است. کتیبه با گذراندن دوره‌های آموزشی پایه در آموزشگاه فنی آبادان (Technical School)، کارگاه کارآموزان فنی (Artisan School) و طی دوره‌های آموزشی تخصصی در کشور انگلستان، آموخته‌های فنی خود را در تأسیسات پالایشگاهی اعمال کرده و علاوه بر انتقال دانش و تجربیات به نیروهای جدید صنعت نفت، توانست پس از بازنشستگی، در خارج از ایران (لیبی) نیز به عنوان یکی از نمایندگان متخصص صنعت نفت ایران به ارائه خدمات فنی و صنعتی بپردازد.با وي پيرامون موضوع آموزش در آموزشگاه فني آبادان و كارگاه كارآموزان فني گفت و گويي انجام داده ايم كه قرار است به‌زودی در قالب کتاب توسط مدیریت موزه‌ها و مرکز اسنادصنعت نفت چاپ و منتشر شود . در ادامه بخش هايي از اين گفت و گو را مي خوانيد :

آیا شرایط و امکانات آموزشگاه فنی آبادان (Technical School) برای تحصیل و حضور کارآموزان، با آنچه در نظام آموزشی شیراز دیده بودید، همخوانی داشت؟

این دو نظام آموزشی به طور کامل با یکدیگر متفاوت بود؛ انگلیسی‌ها طبق خواست و اهداف خود، در آبادان نظام آموزشی ترتیب داده بودند و از اساس، نظام آموزشی آنها ارتباطی با نظام آموزشی معمول در کشور نداشت.

این امکانات و شرایط را توصیف کنید.

مدتی که در شبانه‌روزی بودیم طی روزهای هفته، به جز برای کار و کلاس درس، حق بیرون‌رفتن نداشتیم و تنها صبح‌های جمعه می‌توانستیم از آنجا بیرون بیاییم. بعدازظهرهای جمعه هم ورزش اجباری و دسته‌جمعی داشتیم. عملا هفته‌ای چهار ـ پنج ساعت برای کار شخصی و یا خرید می‌توانستیم بیرون از شبانه‌روزی باشیم.

از محسنات عمده شبانه‌روزی ، داشتن وسایل و امکانات ورزشی مختلف بود که شامل استخر شنا، زمین‌های فوتبال، بسکتبال، والیبال، تنیس، دو و پارالل و بارفیکس، پینگ‌پونگ و همچنین کلوب نجاری، عکاسی، تئاتر و موسیقی (وسایل بادی مانند شیپور، قره‌نی و دیگر ادوات) می‌شد که من جزء دسته موسیقی بودم و شیپور می‌زدم. در ضمن، در شنای قورباغه هم نفر اول بودم و به همین دلیل، عضو تیم واترپلو شدم و در سال 1324 برای شرکت در مسابقه قهرمانی شنا با چند نفر دیگر از شبانه‌روزی به تهران فرستاده شدیم و در «استخر امجدیه» آن زمان مسابقه دادیم.

به طور معمول چه درس‌هایی در شبانه‌روزی آموزش داده می‌شد؟

ما هر روز هفته (به جز جمعه‌ها) و روزی هشت ساعت در کارگاه کارآموزان فنی کار می‌کردیم. ظهرها برای صرف ناهار یک ساعت به شبانه‌روزی بازمی‌گشتیم. تنها زمانی که آب خنک در دسترس ما بود، موقع ناهار و شام بود، در بقیه مدت باید از آب گرم داخل لوله استفاده می‌کردیم.

شرایط بر همین منوال بود تا اینکه آموزشگاه فنی نفت آبادان در روز یکم مهر گشایش یافت و در سال اول مقدماتی (Introductory) مشغول تحصیل شدیم. به جز کلاس فارسی، بقیه درس‌ها به زبان انگلیسی بود؛ خواه معلم ایرانی و یا انگلیسی باشد.

هفته‌ای یک روز تمام و سه شب را از ساعت 5 تا 8 بعدازظهر سر کلاس می‌رفتیم. پنج روز دیگر را به کار یادگرفتن در کارگاه مشغول بودیم. درس‌ها را نیز به مقولاتی مانند ریاضیات، فیزیک و شیمی، نقشه‌کشی و غیره خلاصه کرده بودند و تنها در سال اول، کتاب با متن فارسی داشتیم.

رعایت انضباط انگلیسی و وقت‌شناسی بسیار اهمیت داشت. در شبانه‌روزی با شنیدن صدای شیپور، شب می‌خوابیدیم و صبح بیدار می‌شدیم. یک روز که برای صرف ناهار به شبانه‌روزی آمده بودیم و هیچ‌یک ساعت نداشتیم؛ یکی ـ دو دقیقه دیرتر به کارگاه رفتیم. رئیس کارگاه، انگلیسی به نام «کنون» (Canon) بود که با قیافه‌ای گرفته جلو در ورودی ایستاده و به گروه ما گفت: «برو منزل.» آن روز گرچه از صبح تا ظهر کار کرده بودیم، اما به دلیل دو دقیقه دیرکرد، یک روز از حقوق ناچیز ما کسر کردند. البته، درس خوبی به ما داده شد که تا به امروز وقت‌شناسی را جزء وظیفه خود می‌دانیم.

آیا مطالعه آزاد و یا دسترسی به اخبار و اطلاعات روز نیز داشتید؟

اتاقی را در شبانه‌روزی برای مطالعه قرار داده بودند و به بعضی از کتاب‌ها و مجله‌ها - که شرکت در اختیار ما قرار می‌داد- دسترسی داشتیم. در ضمن، یک رادیو برای عموم گذاشته بودند که بیشتر اخبار بی.بی.سی را پخش می‌کرد. جنگ جهانی دوم به‌شدت در جریان بود و همه مشتاق شنیدن اخبار بودیم.

در واقع، مطالعه آزاد و دسترسی به اخبار نیز طبق نظر و خواست انگلیسی‌ها بود.

بله.

با وجود این امکانات و شرایط آموزشی، آیا مورد و یا مواردی برای رنجش و یا نگرانی محصلان ایرانی وجود داشت؟ از این روی پرسش دارم که با توجه به گفته‌های شما، این محصلان برای حضور در کانون خانواده و حتی جامعه شهری آبادان محدودیت داشتند؟

به جز جدایی از خانواده و حضور اندک در جامعه، آنچه که ما را به‌رغم همه امکانات، رنج می‌داد، نبود میوه بود. در آبادان آن زمان، به جز خرما، میوه دیگری وجود نداشت؛ حمل آن از دیگر نقاط ایران به آبادان در شرایط اشغال کشور و هنگام جنگ به هیچ‌وجه امکان‌پذیر نبود. جاده‌ها خراب، وسیله نقلیه نایاب، درآمد سرانه ناچیز و کمبود ویتامین‌های لازم آثار خودش را نشان می‌داد. به‌ویژه در سنین نوجوانی که احتیاج به تقویت فراوان داشتیم. در سه سال اول که آبادان بودم نه‌تنها میوه، بلکه تخم‌مرغ هم ندیدم و تنها با برنج و سیب‌زمینی و قدری گوشت و نان - که در آن خرده‌شن بود و رنگ خاکستری داشت- سر می‌کردیم. با این وجود، جزء خوش‌شانس‌ها بودیم؛ همه‌جا بیماری و قحطی بیداد می‌کرد. قند و شکر جیره‌بندی شده بود و اقلام ساخت خارج از شانه سر تا تایر اتومبیل و کامیون نایاب بود. بعضی که دو کامیون داشتند یکی را برای دو حلقه لاستیک معاوضه می‌کردند که اقلا یکی از آنها کار کند.

کم‌کم یک سال گذشت و در امتحانات آخر سال قبول شدم و چهار ریال به حقوق روزانه ما اضافه شد؛ اکنون ماهانه 24 ریال حقوق می‌گرفتیم. دوره کارآموزی هم در کارگاه کارآموزی به پایان رسید و دوباره ما را به اداره کارگزینی بردند و برای ما کارت ورود به پالایشگاه تهیه کرده و هر یک از ما را به قسمتی از پالایشگاه فرستادند؛ من و چند نفر دیگر را به قسمت تقطیر (Distillation Plant) بردند .

 

1902