فاطمه ترکچی
«عباس شعریمقدم» از مدیران ارشد پیشکسوت صنعت پترشیمی است که در ابتدا به عنوان یکی از کارشناسان این صنعت، کار خود را از «كارخانجات كود شيميایی شيراز» در دهه 1340 خورشیدی آغاز کرده و طی سالیان متمادی ضمن آموختن دانش آکادمیک، از تجربیات مدیران پیش از خود نیز بهره برده است. وی در ردیف مدیرانی قرار دارد که با بهرهگیری از تخصصهای مرتبط و کارآمد در دوران مدیریت خود، برای آموزش مدیران اهمیت شایان توجهی قایل بوده و این موضوع، از مهمترین ویژگیهایی است که ایشان را به عنوان یکی از چهرههای شاخص صنعت پتروشیمی معرفی میکند. بنابراین، اندوختهها و قلم و گفتههایش میتواند کمک بزرگی در انتقال تجربهها و ثبت تاریخ شفاهی صنعت بزرگ نفت و بهویژه در بخش صنایع پتروشیمی باشد.
در ادامه مصاحبه اي با وي با موضوع آموزش در صنعت پتروشیمی انجام داده ايم كه در ادامه مي خوانيد :
صنعت پتروشیمی و دانش و تخصصهای مرتبط با آن، نسبت به صنعت نفت در ایران جوانتر است. در دوران مدیریت شما چه اقدام یا اقدامات آموزشی در راستای ارتقا و یا اصلاح صنعت پتروشیمی انجام گرفت؟
به دنبال این سؤال که مدیریت استراتژیک چگونه مدیریتی است؟ در سال ۱۳۷۲ يك دوره يكساله مديريت توليد را در «سازمان مديريت صنعتي» گذراندم كه تحول قابل توجهي در تفكرات مديريتي من ايجاد کرد. اما همچنان اين سؤال كه مدیریت استراتژیک چگونه مدیریتی است؟ در ذهن من باقي مانده بود. طی این دوره، یکی از مدرسان، تمرینی را به ما داد که بسیار آموزنده بود، او به ما که تقريبا 12 نفر بوديم، گفت: «هر كدام یک کاغذ A4 بردارید و تصویر حیوانی را که دقيقا برايتان توضيح ميدهم، نقاشی کنید.» او توضیح داد که اين حيوان چهار دست و پا و چنگال دارد، گوشهای دراز دارد، پشمالوست، پوزهای کشیده دارد و غیره. خلاصه سعی کرد اين حيوان را به بهترین وجه توصيف كند. آنگاه گفت: «حالا بدون اینکه روی دست یکدیگر نگاه کنید، تصوير اين حيوان را نقاشی کنید.»
پس از گذشت مدتي از ما خواست که تصاویری را که نقاشی کردهایم به یکدیگر نشان دهیم تا ببینیم آیا شباهتی به هم دارند؛ هیچکدام شبیه هم نبودند! بعد گفت: «من این همه تلاش کردم که تصویر دقیقی از این حیوان را به شما ارائه کنم، اما باز هم شما هر یک برداشت متفاوتی از توضیحاتم داشتید. حال، چگونه است که شما از همکارانتان انتظار دارید درک درستی از مأموریتی داشته باشند که شما ظرف یک دقیقه در مورد آن توضیح ميدهيد.» این برایم آموزش خوبی بود که تبیین دقیق موضوع مورد نظر، هنگام واگذاری وظیفه به یکی از همکاران تا چه اندازه اهمیت دارد.
صنعت پتروشیمی از مهمترین منابع تأمین درآمد کشور به شمار میآید. در کارنامه مدیریتی شما، تنوع مسئولیت در این صنعت دیده میشود؛ این تنوع مدیریتی تا چه اندازه در ارتقای تفکر راهبردی و مدیریتی این صنعت مؤثر بوده است؟
آنچه که از تنوع مديريتي موجب تحول در تفکر مديريتیام شده، همان رشد پله به پله و کسب تجربه در مراحل مختلف پذیرش مسئولیت بوده است. از پوشیدن لباس کار و کار کردن در کنار کارگران در شروع كار گرفته تا امروز که با حشرونشر با مدیران علم مدیریت چه در صنعت و چه در دانشگاه ادامه داشته است. عواملي كه در اين مسير، موجب چنين تحولهایی در من شده، عبارت است از:
توجه به توصیههای دینی و سعی در به کار بستن آنها ، الگو گرفتن از کارهای خوب رؤسای خود و پرهیز از انجام کارهای نامطلوب و ناشایست آنها (به قول معروف «ادب از که آموختی از بیادبان»)،مطالعه خاطرات مدیران موفق و به کار بستن توصیههای آنها،گذراندن یک دوره مدیریت یک ساله مدیریت تولید در «سازمان مدیریت صنعتی»،مهمتر از همه، گذراندن یک دوره آموزشی به نام «توانمندسازی مدیران با روش تئوری و عمل» با مشاوره دکتر «عجمی» در شرکت پتروشیمی بندرامام ،همکاری در شرکت پتروشیمی باختر و آشنا شدن با تفکرات و انتظارات بخش خصوصی و در نهایت، همکاری با مدیران شرکت آفریقای جنوبی در شرکت پلیمر آریا ساسول و آشنایی با تفکرات مدیریتی آنان
این آموزههای متنوع و به کار بستن آنها، به یقین در ارتقای تفکر راهبردی و مدیریتی بخشی از این صنعت که من عهدهدار آن بودهام مؤثر بوده است.
درآذر سال 1382 به 60 سالگی رسیده بودم و باید بازنشسته میشدم، اما مديريت شرکت ملی صنایع پتروشیمی با اخذ مجوز وزیر نفت، مدت خدمت مرا در شرکت برای سالهای 1383 و 1384 تمدید کرد. طبیعی است که در این سالها جانشینپروری یکی از دغدغههایم بود.
در سال 1383، مقالهای از سازمان مديريت صنعتي با عنوان «جانشینپروری» نظر مرا جلب کرد. در این مقاله ضمن اشاره به برنامههای تودیع نهچندان خوشایندی که برای مدیران برگزار میشود و سخنرانیهای مملو از انتقاد از برنامههای مدیر قبلی و کارهای اصلاحي که باید مدیر جدید انجام دهد، توصیه شده بود که مدیران بهتر است برای پرهیز از اینگونه برنامهها در زمانی که در رأس قدرت و مقبول هستند، خود نسبت به انتخاب و تربیت جانشین خويشتن اقدام کنند.
این توصیه مرا بر آن داشت تا به فکر انتخاب و تربیت جانشین بیفتم، بنابراین از میان همکاران شایستهام يكي را انتخاب کرده و به سمت قائممقام خود منصوب و پس از مدتی نیز اداره شركت را به طور کامل به او واگذار کردم؛ مگر در مواردی که الزاما شخص من باید مداخله میکرد.
در اواخر سال 1384 وقتي احساس كردم كه ديگر امكان تأمين انتظارات رئيسجمهور وقت را ندارم، درخواست بازنشستگی کردم و مدیریت شرکت ملی صنایع پتروشیمی نیز - كه از نزديك شاهد اقدامات جانشینپروري من بود- هيچ عذري براي مخالفت با درخواستم نيافت و اوایل سال 1385 با آن موافقت کرد. جانشین منتخب نیز بدون هیچگونه مخالفتی به سمت مدیرعامل شرکت برگزیده شد، زیرا هیچکس را شایستهتر و آمادهتر از او نیافتند.
با انتصاب وی، شرکت کماکان مسیر خود را بدون هیچ اختلالی به سوی آرمانهای مصوب ادامه داد و مدیران زیرمجموعه نیز همچنان در سمتهای خود به خدمت ادامه دادند. مراسم تودیع من نیز در فضایی مملو از صمیمیت و قدرشناسی برگزار شد.