گفت و گو با حسين معرب، نخستين ناخداي صنعت نفت

دوشنبه بیست و چهارم اسفند ماه 1394گفت و گو با حسين معرب، نخستين ناخداي صنعت نفت

ناخداي ديروز از خاطراتش مي گويد ...

30 سال روي دريا زندگي كرده و هنوز عاشق دريا است. ناخدا حسين معرب در سن 85 سالگي آماده است بار ديگر روي عرشه برود، هر چند قوانين سازمان بين المللي دريايي يا به قول خودش IMO اين اجازه را به او نمي دهد! آنچه در پي مي آيد حاصل گفت و گويي است كه ته لهجه شيرين رشتي، جملات و كنايه هاي انگليسي و بالاخره خنده هاي طولاني معرب نگذاشت متوجه شويم چه مدت به طول انجاميد. 

 

* آقاي معرب راست است كه شما نخستين ناخدا يا كاپيتان صنعت نفت هستيد؟

- نخستين ناخداي نفت و نخستين كاپيتان غيرنظامي ايران يا همان كه انگليسي ها به آن مي گويند "مرچنت ناوي" (Merchant Navy). و البته مسن ترين ناخداي در قيد حيات ايران! قبل از آن در زمان رضا شاه فقط در صنايع نظامي كاپيتان داشتيم.

* قبل تر چه؟ قبل از آن در ايران ناخدا نبود؟

- چرا ناخدا داشتيم، اما ناخداهايي بودند كه روي لنج ها و كشتي هاي چوبي كار مي كردند، نه كشتي هاي فايبرگلاس و فلزي كه در عصر جديد ظاهر شدند. براي نمونه ناخدا رامهرمزي كه اهل بوشهر بود، نزديك به هزار سال پيش دور قاره آفريقا را با همان كشتي هاي چوبي چرخيد. البته جنس چوب اين كشتي ها، چوب هاي اعلا مثل چوب ساج بود.

* چطور شد كه به نفت آمديد و دريانورد شديد؟

حسين معرب (4)

- خانواده من در اواخر دهه 1310 از رشت به آبادان مهاجرت كردند. دليلش هم اين بود كه پدرم به استخدام شركت نفت آن زمان، يعني شركت نفت ايران و انگليس درآمده بود. من در دبيرستان رازي آبادان ديپلم گرفتم و سال 1330 در نفت استخدام شدم.

* يعني در زماني كه تازه نفت ملي شده بود؟

- Exactly (دقيقا) يك سال پيش از آن شركت نفت ايران و انگليس منحل و شركت ملي نفت ايران تاسيس شده بود. من جزو نخستين دانشجوياني بودم كه در يك گروه 12 نفره به عنوان بورسيه براي تحصيل از سوي شركت ملي نفت عازم انگلستان شديم. از اين دوازده نفر، 6 نفر كه من هم يكي از آنها بودم، در رشته ناوبري دريايي مشغول تحصيل شديم.

* چه دانشگاهي؟

- دانشكده يا كالج علوم دريايي كينگ ادوارد هفتم در لندن. (با كلمات شمرده و با تاكيد اضافه مي كند: كينگ ادوارد دِ سونت!)

* يعني در گير و دار ملي شدن صنعت نفت در انگلستان بوديد؟

- بله من و همكلاسي هايم در لندن بوديم و حتي يادم هست در تظاهراتي كه در هايد پارك به نفع دكتر مصدق برگزار شد، شركت كرديم.

* واكنش شما در مقابل شكست ملي شدن صنعت نفت چه بود؟

- خوب اصلا انتظار چنين چيزي را نداشتيم. يادم مي آيد كه همه دانشجويان خواهان پيروزي مصدق بودند و اين اتفاق تاثير بدي بر ما گذاشت. اما خوب كاري از دست مان برنمي آمد. به هر حال به درس ادامه داديم، اما از ميان آن پنج نفر فقط من فارغ التحصيل شدم. بقيه در اين هشت سال دوام نياوردند.

ناخدا معرب

ناخدا معرب در حال كار با سكستانت يا زاويه ياب نجومي

* علتش چه بود؟

- دوري راه، سختي رفت و آمد و ... براي دريافت مدرك بايد هشت سال درس مي خوانديم، چهار سال تنوري و چهار سال عملي كه بيشتر روي دريا بود. اين مشكلات سبب شد كه همكلاسي هايم ترجيح دهند تحصيل را رها كنند و به كارهاي ديگر بپردازند. در دوران كار عملي هم بيشتر در دريا بوديم و كمتر در كالج.

* آيا در مدت تحصيل به ايران هم رفت و آمد كرديد؟

- حداكثر چهار يا پنج بار.

* با چه وسيله اي به ايران مي آمديد؟

- بيشتر با كشتي و گاهي هم نماينده كشتيراني در لندن براي مان بليط هواپيما مي گرفت. البته موقع برگشتن هميشه با كشتي مي رفتيم.

* چه سالي فارغ التحصيل شديد؟

من در سال 1960 ميلادي (1339 خورشيدي) پس از دريافت مدرك فوق ليسانس علوم دريايي فارغ التحصيل شدم و به ايران برگشتم.

* و در شركت نفت مشغول كار شديد؟

- بله در عمليات دريايي و به عنوان ناخدا و كاپيتان كشتي در خليج فارس. اوايل كارم روي يدك كش ها و شناورهاي تداركاتي بود و مواد غذايي، قطعات و تجهيزات مورد نياز و گاهي مسافر را به سكوها و جزاير حمل مي كرديم. چهار سال هم در خارگ به عنوان افسر ارشد راهنما (پايلوت) خدمت كردم. بعد هم به بندر ماهشهر منتقل شدم و پس از 15 سال كار در اين بندر، در سال 1360 با سمت رياست عمليات دريايي بازنشسته شدم. در طول دوران خدمتم سفرهاي دريايي زيادي داشتم كه بيشتر آنها به حمل و نقل نفت خام مربوط مي شد. با كشتي هاي خارجي مثل بريتيش آفيسر، بريتيش كاميت يا كشتي هاي متعلق به شركت ملي نفتكش سفر كردم.

* كمي از خاطرات سفرهاي دريايي تان بگوييد.

- من در مدت خدمت و تحصيلاتم  بيش از سي سال روي دريا بودم و شايد يك سوم اين دوران در خشكي. اما هنوز هم عاشق دريا هستم و اگر قوانين سازمان بين المللي دريانوردي (IMO) اجازه مي داد حاضر بودم روي عرشه بروم.

عمده ترين مسير ما در انتقال نفت خام، از خليج فارس به قاره اروپا و گاهي آمريكاي جنوبي بود. يادم هست 15 روز از خارگ تا درياي شمال از طريق كانال سوئز مي رفتيم. سه چهار روز طول مي كشيد تا نفت را در بنادر كشورهاي اروپايي تخليه كنيم و بعد بايد كشتي را با آب تعادل پر مي كرديم و برمي گشتيم. آب تعادل براي اين بود كه كشتي سنگين شود و در معرض توفان ها آسيب نبيند، بعلاوه باعث مي شد، پروانه كشتي درون آب قرار گيرد.

ناخدا معرب

در جنگ اعراب و اسراييل به سال 1967 به مدت دوسال كانال سوئز بسته شد و در اين مدت ما بايد سفر 15 روزه را 29 روزه مي رفتيم. يعني بايد دماغه اميد نيك در جنوب قاره آفريقا را دور مي زديم و به اروپا مي رسيديم. در اصطلاح دريانوردي مي گفتيم بايد "راوند دِ كيپ" كنيم (Round the Cape of Good Hope). يعني به جاي پيمودن مسافت 5000 مايل دريايي بايد 11 هزار مايل را مي پيموديم. مي دانيد هر مايل دريايي 1852 متر است.

ماموريت سفر به ژاپن براي شركت نفت فلات قاره كه بعد از انقلاب و در زمان بازنسشتگي من انجام شد، يكي از طولاني ترين سفرهايم بود. در اين ماموريت ما بايد با حضور در يكي از بنادر ژاپن و نظارت بر آخرين مراحل ساخت كشتي "حريت" كه به سفارش فلات قاره ساخته مي شد، آن را به ايران مي آورديم. پس از يك سفر 30 روزه كه طول آن سفر 6 هزار مايل دريايي يا 12 هزار كيلومتر بود، كشتي را تحويل گرفته و به ايران آورديم.

* دريانوردي در زمان شما چه تفاوتي با امروز داشت؟

- مهم ترين تفاوتش اين بود كه آن زمان از GPS و ناوبري الكترونيك خبري نبود. (به انگليسي مي گويد: What do you do if there is no GPS!?: اگر جي پي اس نباشد، چكار مي كنيد؟!) بنا بر اين لازم بود كه دريانورد نجوم بلد باشد. الان من پس از سال ها كار در دريا يك منجم هستم. تفاوت ديگر اين بود كه ما 9 ماه در دريا بوديم يا به اصطلاح Sea Time داشتيم و سه ماه در خشكي يا Off بوديم. اما دريانوردان امروزي 6 ماه در دريا و سه ماه در خانه هستند.

* آيا دوري از خانواده براي شما مشكل نبود؟

- من در سن 26 سالگي ازدواج كردم. در زمان دانشجويي نامزد داشتم. آن زمان در سفرهاي دريايي كه بيشتر از سه ماه طول مي كشيد مي توانستيم همسرمان را با خودمان ببريم. فكر مي كنم الان هم همين طور باشد. از اينها گذشته من و همسرم پس از اين همه سال زندگي هنوز عاشقانه به هم علاقه داريم. چند روز پيش كه حال همسرم كمي نامساعد بود و او را به بيمارستان بردم. خانم پرستار كه موقع آزمايش ها متوجه نگراني و توجه من شده بود، گفت: شوهر هم شوهرهاي قديم! (مي خندد)

ناخدا معرب تقدير نامه

* آيا پس از بازنشستگي كار را رها كرديد؟

- به هيچ وجه. من در سال 1360 بازنشسته شدم و همان طور كه گفتم بعد از آن هم سفر داشتم. اما از سال 1363 در دانشكده علوم دريايي محمود آباد، وابسته به شركت ملي نفت ناوبري و نجوم دريايي به مدت 15 سال تدريس كردم و خوشحالم كه در اين مدت نزديك 600 ناخدا و دريانورد را را پرورش داده ام كه به جاي دريانوردان خارجي روي كشتي هاي ما كار كنند.

در اين مدت چندين جزوه و كتاب ها در زمينه ناوبري دريايي تهيه كرده ام كه بعضي از آنها دستنويس خودم هست كه براي تان آورده ام. الان هم در شركت "كيش روآبي" مشغول تدريس هستم. هفته اي دو روز تدريس دارم. هر روز هشت ساعت. سال گذشته روز 12 ارديبهشت، روز معلم، يكي از دانشجويانم كه دريانورد است، از برزيل به من زنگ زد و گفت هر چه دارم از شما دارم.

* آيا حاضريد اين جزوات دستنويس را به موزه نفت اهدا كنيد؟

- آن وقت در عوض چه به من مي دهيد؟ (مي خندد). راستش از روي اينها تدريس مي كنم. مي توانيد از آنها عكس بگيريد. اما عكس ها و مدارك قديمي دارم كه بايد بروم در خانه و دنبال شان بگردم. به من وقت بدهيد، حتما براي تان مي آورم.

* از زحمتي كه كشيديد و به موزه نفت آمديد بسيار متشكريم.

- اتفاقا خيلي جالب بود و فكر نمي كردم، براي موزه نفت چنين كارهايي انجام شده باشد. اين باعث خوشحالي من و ساير دوستان است.

(ناخدا معرب را تا جلوي در بدرقه مي كنيم. وقتي به راهرو مي رسد، مي گوييم: آسانسور هم هست، از پله ها نرويد. مي گويد: نه صبر نمي كنم تا آسانسور بيايد. اين طوري بهتر است، ورزش هم مي كنم. آقاي معرب طبق وعده اي كه داده هفته بعد براي اهداي عكس ها و مدارك قديمي اش به دفتر موزه نفت مي آيد كه تصاوير برخي از آنها را در اين مصاحبه مشاهده مي كنيد).

گفت و گو از مهرداد علمداري