گفت و گو با محمد رضا فروغي، پيشكسوت و بازنشسته نمونه صنعت نفت

سه شنبه بیست و چهارم فروردين ماه 1395گفت و گو با محمد رضا فروغي، پيشكسوت و بازنشسته نمونه صنعت نفت

تجربه هاي ديروز براي امروز و فردا

محمد رضا فروغي يكي از بازنشستگاني است كه در پي انتشار فراخوان موزه نفت، جهت اهداي مدارك و اسناد به دفتر موزه هاي نفت مراجعه كرده است. به قول خودش با پاي خود آمده تا دين اش را به صنعتي كه همه چيز اش را از آن دارد، ادا كند.

اين ديدار به گفت و گوي مفصلي انجاميد كه حاصل آن از نظرتان مي گذرد.

آقاي فروغي، چگونه به صنعت نفت وارد شديد؟

پدرم در پالايشگاه آبادان استادكار ريخته گري بود. در واقع از آن كارگران قديمي كه شماره پرسنلي چهار رقمي داشتند. من هم به اين حرفه علاقه مند شدم. گذشته از اين اكثر جوانان در مناطق نفتي در نفت مشغول به كار مي شدند. 75 درصد آباداني ها در صنعت نفت كار مي كردند. همان طور كه در ساير استان ها كارهاي ديگري رواج داشت.

شروع كارتان در چه بخشي از صنعت نفت بود؟

من در سال 1341 يعني در 17 سالگي با مدرك سيكل وارد آموزشگاه فني و حرفه اي نفت شدم. سال 1344 مدرك ديپلم فني ام را گرفتم و به استخدام نفت درآمدم.

از آموزشگاه فني و حرفه اي چه خاطراتي داريد؟

محمد رضا فروغي

سه سال در آموزشگاه كارآموزي كرديم. البته امكانات به نسبت آن زمان خوب بود و كمك هزينه تحصيل داشتيم. سال اول ماهي 50 تومان، سال دوم 75 تومان و سال سوم ماهي 100 تومان بابت كمك هزينه مي گرفتيم. بعلاوه براي كارهاي كارگاهي لباس كار، كفش و ... هم دريافت مي كرديم.

در آموزشگاه فني و حرفه اي چه تعليماتي به شما داده مي شد؟

درس هاي عمومي شامل سوهان كشي و ساير كارهاي عملي در كارگاه بود. روي هر ميز چهار نفر كار مي كردند. قطعه اي را مي دادند و پس از سوهان كاري بايد طبق نقشه درمي آورديم. گاهي بايد ساعت ها كار مي كرديم تا قطعه را دقيقا مطابق آنچه نظر استاد بود درمي آورديم. 

از سال سوم درس ها تخصصي مي شد و با توجه به معدل و استعدادي كه كارآموزان در بخش هاي مختلف از خود نشان داده بودند، هر كس وارد يك رشته تخصصي مي شد. البته نيازهاي شركت در سه سال آينده نيز در نظر گرفته مي شد. مثلا شركت به 15 نفر در بخش ابزار دقيق احتياج داشت يا بخش مكانيك، برق و ... ضمن اين كه هر بخش نيز به بخش هاي فرعي تقسيم مي شد. مثلا مكانيك به پمپ، لوله كشي (پايپينگ) و موتور تقسيم مي شد و ...

بعد از دريافت مدرك فني و حرفه اي بلافاصله در نفت مشغول به كار شديد؟

بله. تير ماه 1344 ديپلم فني را از آموزشگاه فني و حرفه اي گرفتم. دو ماه، يعني مرداد و شهريور استراحت داشتيم و از 1/7/1344 استخدام شدم و به سر كار رفتم.


* كارم را در بخش عمليات غير صنعتي پالايشگاه آبادان شروع كردم.

حقوق كارگران را هر چهارده روز يك بار مي دادند و اولين حقوقم 178 تومان بود.


در چه بخشي مشغول به كار شديد؟

در بخش عمليات غير صنعتي پالايشگاه آبادان، قسمت سيستم رفاهي تعميرات منازل مشغول كار شدم. اولين حقوقم هر 14 روز 178 تومان بود. آن موقع سيستم انگليسي در نفت حاكم بود و حقوق كارگران را هر 14 روز يك بار پرداخت مي كردند.

يعني شما با ديپلم فني در آن زمان به عنوان كارگر استخدام شديد؟

من از آموزشگاه فني و حرفه اي ديپلم فني گرفته بودم، اما آخرين مدرك رسمي ام يعني مدرك مورد تاييد آموزش و پرورش، سيكل بود، براي همين به عنوان كارگر استخدام شدم. از سال 1348 در كلاس هاي شبانه شركت كردم و مدرك ديپلم را هم گرفتم. در سال 1352 پس از هشت سال كار به كارمندي ارتقا پيدا كردم.

كمي از ويژگي هاي كار در آن روزهاي صنعت نفت بگوييد.

خوب البته تفاوت ها زياد است. مثلا اكثر كارها دستي انجام مي شد. عكس لحظه خروج كارگران در پالايشگاه آبادان را اگر ديده باشيد، مي بينيد كه در گذشته چه تعداد نيرو در اين پالايشگاه كار مي كرد. زماني اين پالايشگاه در حدود 75 هزار نيرو داشت، الان فكر مي كنم حدودا 3000 نيرو داشته باشد.

خروج از پالايشگاه


عشق و علاقه به كار فراوان بود. به اين صورت كه با همان امكانات اوليه  كارهاي زيادي انجام مي شد. مثلا در كارگاه (وركشاپ) پالايشگاه آبادان ميل لنگ تراشي بود، ريخته گري و قالب ريزي وجود داشت كه با امكانات امروز هم انجامش ساده نيست.


كيفيت نيرو و سطح تحصيلات هم بالا رفته است. كاري را كه آن روز يك كارگر در 20 سال به طور تجربي ياد مي گرفت، امروز يك نيروي تحصيل كرده مي تواند در پنج سال ياد بگيرد. چون حالا دانش و تئوري آن را هم مي داند.

مثلا يادم هست كه تا سال 1352 مسئولين اتاق كنترل تلمبه خانه ها كه اصطلاحا به آنها "هد شيفت" (Head Shift) مي گفتند، اغلب افرادي با سواد بسيار پايين بودند. آنها نمي توانستند علائم هشدار دهنده دستگاه ها را كه به زبان انگليسي، بخوانند و با وقوع هر علامت مشكوكي، بايد به تكنسين يا مهندس مربوطه خبر مي دادند تا در هر ساعت از شبانه روز به تلمبه خانه بيايد.

با اين همه عشق و علاقه به كار فراوان بود. به اين صورت كه با همان امكانات اوليه و ساده كارهاي زيادي انجام مي شد. مثلا در كارگاه (وركشاپ) پالايشگاه آبادان ميل لنگ تراشي بود، ريخته گري و قالب ريزي وجود داشت كه حتي با امكانات امروز هم انجامش ساده نيست.

از اين گذشته  تا سال 1350 همه سيستم انگليسي بود، از راهنماي تلفن گرفته كه به آن تلفن دايركتوري، مي گفتند تا اصطلاحات رايج در عمليات فني و اداري كه كما بيش هم هنوز بعضي از اين اصطلاحات مانده، اما ادبيات و شيوه كاري تفاوت هاي زيادي كرده است.

تا چه سالي در بخش عمليات غيرصنعتي مانديد؟

من سال 1352 به واحد بهره برداري خطوط لوله و مخابرات اهواز، رفتم و تا سال 1354 در تلمبه خانه اهواز بودم. 1354 مجددا به آبادان برگشتم و تا آبان 1359 در تلمبه خانه خطوط لوله واقع در تانك فارم بوارده بودم. سال 1360 براي راه اندازي پالايشگاه اصفهان، مرا به عنوان رئيس تلمبه خانه "مارون 3" كه در باغ ملك، بين ايذه و راهمهرمز قرار دارد، فرستادند. اين تلمبه خانه در واقع جزو منطقه اصفهان محسوب مي شد. هنوز جنگ تحميلي آغاز نشده بود.


* تلمبه خانه مورد تهاجم هواپيماهاي عراقي قرار گرفت... يك هواپيماي جنگي آمد و ديوار صوتي را شكست. هنوز از ساختمان خارج نشده بوديم كه هواپيما برگشت و تلمبه خانه را بمباران كرد.


من براي راه اندازي تلمبه خانه در آنجا ماندم كه سال 1360 تلمبه خانه مورد تهاجم هواپيماهاي عراقي قرار گرفت و بمباران شد.

چه ماهي بود؟

دقيقا يادم نيست، اوايل سال بود. به هر حال سر ظهر بود و خوشبختانه اكثر كارگران براي صرف نهار به رستوران رفته بودند، فقط من و يكي از همكاران در ساختمان تلمبه خانه بوديم. يك هواپيماي جنگي آمد و ديوار صوتي را شكست. هنوز ما از ساختمان خارج نشده بوديم كه هواپيما برگشت و تلمبه خانه را بمباران كرد.

هدف از شكستن ديوار صوتي چه بود؟

شايد براي اطمينان از عدم وجود پدافند اين كار را كرده بود، يا جهت هشدار، دقيقا نمي دانيم، ولي به هر صورت كسي در اين حادثه كسي شهيد و مجروح نشد و فقط خسارت مالي به وجود آمد.

روز بعد بود كه يك تيمسار و يك سرهنگ ارتش از تلمبه خانه كه بمباران شده بود، بازديد كردند و دستور نصب ضدهوايي دادند. تا قبل از اين در آنجا هيچ پدافندي وجود نداشت و تنها يك سرباز با تفنگ ام يك از تلمبه خانه محافظت مي كرد.

آيا تلمبه خانه در اثر بمباران از كار افتاد؟

فروغي مدارك 2

بله آسيب زياد بود، اما علي رغم خسارت هاي وارد شده ما ظرف مدت كوتاهي توانستيم تلمبه خانه را بازسازي و راه اندازي كنيم. به نحوي كه در 19 مرداد همان سال سرپرست امور پخش خطوط لوله و مخابرات در نامه اي از زحمات شبانه روزي و پشتكار و صداقت بابت راه اندازي تلمبه خانه شماره سه باغملك، قدرداني كرد. كپي اين نامه را برايتان آورده ام.

بعد از تلمبه خانه مارون سه به كجا رفتيد؟

برگشتم به اهواز و طي 6 سال مسئوليت چند تلمبه خانه از جمله سبزآب (شهيد زنگنه)  در پنج كيلومتري انديمشك را به عهده داشتم. البته در همين زمان با حفظ سمت به عنوان مسئول فرآورده هاي وارداتي ماهشهر و بهرگان فعاليت مي كردم. خلاصه در هر بخشي كه نياز به كمك بود، حضور مي يافتيم.

اواخر جنگ بود كه تلمبه خانه سبزآب هم بمباران شد و اگر چه خسارات جاني نداشت، اما خسارات مالي آن شديد بود. مسئولين نظامي كه روزهاي بعد از تلمبه خانه بازديد كردند گفتند كه اين بمباران با موشك هاي اگزوست انجام گرفته كه از 30 كيلومتري يعني نزديكي شوش شليك شده است. اين موشك ها حرارات ياب بودند و مستقيما به داخل دودكش هاي تلمبه خانه كه 600 تا 700 درجه سانتيگراد حرارت داشتند، رفته بودند. با اين همه و علي رغم اين كه در سبزآب 30 خانه سازماني بود، خوشبختانه هيچ تلفاتي نداشتيم، اما به موتورها و توربين ها آسيب رسيد.

البته با كوشش هايي كه به عمل آمد اين تلمبه خانه و برخي تلمبه خانه هاي ديگر كه در اثر حملات آسيب ديده بود، بازسازي شد و وزير محترم وقت نفت در نامه اي بابت اين تلاش ها از اينجانب تقدير كرد كه نسخه اي از آن را برايتان آورده ام.

فروغي مدارك

به هر حال در آن دروان سعي مي كرديم در هر بخشي كه نياز به كمك بود، حضور پيدا كنيم. حتي بعضي سمت ها هم افتخاري بود. مثلا من مسئوليت خروج اجناس از آبادان را در مقطعي به عهده داشتم و رابط آموزش و مسئول ورزش در منطقه بودم كه بابت آنها هيچ حقوق و دستمزدي دريافت نمي كردم.

شما خودتان هم ورزش مي كرديد؟

بله من در رشته شنا و در تيم شناي صنعت نفت فعاليت داشتم. در دهه 40 در آبادان پنج سال قهرمان شناي استان خوزستان و دو سال قهرمان شنا در سطح كشور شدم. بعد از جنگ هم كه به اصفهان رفتم، يعني از سال 1368 تا 1384 مربي شناي خطوط لوله و مخابرات بودم و در مسابقات سراسري وزارت نفت، به عنوان مربي منتخب شركت پالايش و پخش برگزيده شدم.

چطور شد كه به اصفهان رفتيد؟

بعد از پذيرش قطعنامه در سال 1368 با درخواست انتقال من جهت ادامه تحصيل فرزندانم در دانشگاه، به اصفهان موافقت شد. تا آخر قطعنامه در مناطق جنگي بودم و سال 1384 و پس از 40 سال خدمت در صنعت نفت با سمت رئيس مركز انتقال نفت و تاسيسات اصفهان بازنشسته شدم. الان هم در شاهين شهر ساكن هستم.

شما در سال 1388 به عنوان بازنشسته نمونه انتخاب شديد، در اين باره برايمان بگوييد؟

بله در اسفند 1388 در مراسمي گه در باشگاه شماره يك صنعت نفت برگزار شد، من هم به عنوان يكي از بازنشستگان نمونه مورد تقدير قرار گرفتم. معيارهاي اين انتخاب هم موثر بودن در محيط كار، خلاقيت و تاثيرگذاري و حتي تعداد فرزندان تحصيل كرده بود. اين مراسم و تصاوير آن در نشريات نفت منتشر شد كه يك نسخه از آن همراهم هست.

چند فرزند داريد؟

من چهار دختر و سه پسر دارم. يكي از دخترهايم كه دكترا مي خواند در IT شركت ملي نفت است، سه تاي ديگر ديگر فوق ليسانس دارند كه يكي شان به تازگي در مقطع دكترا قبول شده. سه پسرم يكي مهندس برق است، دو تاي ديگر يكي مهندسي صنايع و ديگري مهندس عمران است.

محمد رضا فروغي 1

 آيا خاطره اي از دوران كاري داريد كه بخواهيد برايمان بگوييد؟

اوايل استخدام كه در پالايشگاه آبادان بودم، يك روز همكاران آگهي استخدامي را در روزنامه اطلاعات ديدند كه با هدف جذب نيروي جديد براي پالايشگاه تازه تاسيس تهران درج شده بود؟

چه سالي بود؟

1350 يا 1351. با ديدن اين آگهي ما به مسئولين نامه نوشتيم كه ما هم ديپلم داريم و هم فني هستيم، چرا از ما استفاده نمي كنيد؟

مگر شما استخدام نبوديد؟

چرا، اما مي خواستيم ارتقاء پيدا كنيم. به هر حال نامه به مدير شركت نفت در تهران ارسال شد و مدتي بعد جواب آن به پالايشگاه برگشت. من به عنوان نماينده كساني كه نامه را امضا كرده بودند به كارگزيني پالايشگاه احضار شدم.

از من پرسيدند شما استخدام هستيد، گفتم بله، گفتند حقوق مي گيريد، گفتم بله، پرسيدند از امكانات رفاهي و ورزشي استفاده مي كنيد، گفتم بله، گفتند ما به فكر آنهايي هستيم كه بي كارند. شما امروز ارتقاء پيدا نكني فردا پيدا مي كني ...


* همه كاركنان قديمي از اين موضوع (راه اندازي موزه هاي نفت) خوشحالند. من با پاي خودم آمده ام و دوست دارم دين ام را نسبت به نفت كه همه چيز را از آن دارم ادا كرده باشم.


نظرتان درمورد راه اندازي موزه هاي نفت چيست؟

واقعا كار بسيار جالبي است. اين راهي است براي اين كه نفراتي كه در تشكيلات آمدند و رفتند هيچ وقت فرآموش نشوند. اينها شناسنامه هاي صنعت نفت هستند كه تجربه ها و خاطرات شان براي كساني كه الان شاغل هستند و يا در آينده وارد اين صنعت مي شوند، مفيد و آموزنده است.

در مجموع كار شايسته و بسيار خوبي است. همه كاركنان قديمي از اين موضوع خوشحالند. من با پاي خودم آمدم خدمت تان و به نوبه خود حاضرم هر كاري در اين زمينه از دستم برمي آيد انجام دهم. دوست دارم دين ام را نسبت به نفت كه همه چيز را از آن دارم ادا كرده باشم.