گفت و گو با شعبان چمك، كارمند شركت نفت فلات قاره در جزيره سيري

سه شنبه بیست و سوم شهریور ماه 1395گفت و گو با شعبان چمك، كارمند شركت نفت فلات قاره در جزيره سيري

خاطراتي كه هنوز هست!

شعبان چمك با 22 سال سابقه يكي از صدها كارمند شركت نفت فلات قاره است كه در جزيره سيري خدمت مي كند، البته با اين تفاوت كه او از معدود كاركناني است كه در همين جزيره متولد شده و روزگاري به همراه خانواده اش در آن مي زيسته اند. در گفت و گوي حاضر چمك روايتي شنيدني را از تاريخچه ساكنان اين جزيره روايت مي كند.

* متولد چه سالي هستيد و چطور شد به استخدام نفت درآمديد؟

- متولد 1349 هستم و پدرم از از اوايل دهه 1350 در جزيره سيري در بخش نفت مشغول به كار بود. آن زمان كار توسعه ميدان هاي نفتي جزيره سيري را شركت سوفيران كه يك كنسرسيوم فرانسوي بود، بر عهده داشت. من هم مثل خيلي ها كه در جزيره مانده بودم جذب صنعت نفت شدم و الان 22 سال است كه در اينجا خدمت مي كنم.

جزيره سيري (4)

* زماني كه شما در جزيره متولد شديد، چند خانوار در اينجا سكونت داشتند؟

- حدود پنجاه خانواره كه همه با هم فاميل بودند. اين خانواده ها با امكانات اندك روزگار مي گذراندند و نهايتا تا سال 1365 و شدت گرفتن جنگ، اكثر آنها جزيره را ترك كردند.

* آيا كسان ديگري هم مثل شما هستند كه بومي جزيره بوده و الان در اينجا مشغول به كار باشند؟

- بله هستند افرادي كه در جزيره كار مي كنند و متولد همين جا هستند. برخي شان الان در شرف بازنشستگي اند.

* شنيده ايم شما از تاريخچه ساكنان اين جزيره خاطراتي داريد، ممكن است براي ما بازگو كنيد؟

- گفته مي شود كدخداي اينجا فردي بوده به نام حاجي سرور ترزوان كه اصالتا اهل كهنوج از توابع كرمان بوده است. او زماني كه كوچك بوده توسط راهزنان و اشرار از كهنوج ربوده و به هندوستان برده مي شود. بعد هم او را به عرب هاي امارات مي فروشند.

طبيعت سيري

برخي از عرب هاي امارات به جزيره سيري رفت و آمد داشتند و گذار ترزوان از اين طريق به جزيره مي افتد. در سفرهايي كه به همراه عرب ها به بندر مقام، در نزديكي بندر لنگه داشته، به طور تصادفي برادرهايش را مي بيند.

البته ابتدا همديگر را نمي شناختند و بعد با نشانه هايي كه از هم مي بينند كه ظاهرا يكي از آنها مشاهده دمپايي هايي بوده كه به شيوه خاصي در كهنوج با نخل خرما بافته مي شد، در مي يابند كه اين همان برادر گمشده شان است. آنها از كهنوج آمده بودند كه براي كار به آبادان بروند، اما به توصيه ترزوان با لنج عازم سيري مي شوند تا در آنجا زندگي كنند.

* يعني اينها اجداد شما در جزيره سيري بودند؟

- بله همين طور است. اينها در جزيره زندگي مي كردند و از راه ماهيگيري و كشاورزي روزگار مي گذراندند. باغ و درخت خرما هم داشتند و حتي با دوبي هم داد و ستد مي كردند. هر چند تعدادشان زياد نبود، اما حضورشان در اين منطقه استراتژيك اهميت داشت. يعني كمك كرد كه سيري جزو ايران باقي بماند و حفظ شود. البته تا اوايل دهه 1330 عرب ها هم در جزيره بودند، اما بتدريج رفتند. همين طور در گذشته پرتغالي ها هم در سيري حضور داشتند كه الان در گورستان قديمي جزيره مقبره هاي شان هست.

* آيا خاطراتي هم از زندگي در جزيره داريد؟

ساحل سيري

- زماني كه من به دنيا آمدم، امكانات بسيار كمي در جزيره وجود داشت، براي مثال برق نبود و آب لوله كشي هم جزيره وجود نداشت و مردم از آب چاه ها استفاده مي كردند. با وجود هواي شرجي و گرما مردم در تابستان ها بيرون از خانه مي خوابيدند و تا صبح از شدت شرجي زير تشك ها خيس مي شد.

مدرسه تا پنجم ابتدايي بيشتر نداشتيم. معلم ها از شهرستان كرمان مي آمدند يا سپاهي دانش بودند و اين سبب مي شد خيلي ها نتوانند ادامه تحصيل بدهند. زماني كه من بچه بودم، بخشدار كه دايي خودم بود، يك موتور برق از استاندار بندرعباس قرض مي گيرد و به جزيره مي آورد. همان را هم خانواده ها نوبتي استفاده مي كردند، يعني پنجاه خانوار بودند كه يك شب در ميان به نصف شان برق مي رسيد. يك شب نيمي از دهكده و شب ديگر نيم ديگر از برق استفاده مي كردند.

* الان خانواده هاي شما در جزيره زندگي نمي كنند؟

- خير. من متاهل هستم و يك پسر و يك دختر دارم، همسرم كه در واقع دختر دايي من است، با بچه ها در بندر عباس هستند و من هم مثل ساير كاركنان اقماري به جزيره رفت و آمد مي كنم.

جزيره سيري (2)

* هيچ وقت شده همسرتان را به جزيره بياوريد؟

- خير، ايشان جزيره را نديده است. البته امسال براي عيد شركت تسهيلاتي براي خانواده ها قرار داده و با مهمانسراهاي جديدي كه ساخته شده است، كاركنان مي توانند هر كدام به مدت سه روز خانواده هاي شان را به جزيره بياورند و برنامه هايي هم براي آنها تدارك ديده شده است. شايد من هم براي اولين بار خانواده ام را به جزيره بياورم.

* آيا اتفاق افتاده گاهي با همكاراني كه در اينجا متولد شده و زندگي كرده اند، از روزهاي گذشته و زندگي در جزيره ياد كنيد يا به جاهايي كه در آن زندگي مي كرديد سربزنيد؟

- خيلي كم، چون بيشتر درگير كارهاي روزمره هستيم. اما خوب من خاطراتي مثل بازي در باغ ها و نخلستان ها و ساحل دريا و جمع كردن صدف را به خاطر مي آورم. اگر به آن قسمت از جزيره كه ما در آن زندگي مي كرديم، برويد مي توانيد برخي آثار باقي مانده مثل مسجد و درمانگاه را ببينيد. برخي آثار هنوز هم هست.