گفت و گو با محمود محمودي علمداري، كارمند بازنشسته صنعت نفت

شنبه هشتم آبان ماه 1395گفت و گو با محمود محمودي علمداري، كارمند بازنشسته صنعت نفت

 

"نفت" انتخاب درست من بود

 


نزديك 20 سال از بازنشسته شدنش در نفت مي گذرد، اما هنوز دست از فعاليت نكشيده و با حضور در بخش خصوصي ارتباط خود را با اين صنعت حفظ كرده است. مهندس محمود محمودي علمداري در گفت و گوي زير از خاطراتش در پيوستن به خانواده نفت و سال هاي خدمت در اين صنعت بزرگ مي گويد و اين كه آمدنش به نفت انتخاب درستي بوده و هرگز از آن پشيمان نيست.


* جناب علمداري چطور شد به نفت آمديد؟

- شروع كار من در نفت نبود. سال 1346 پس از 6 سال تحصيل در خارج از كشور به ايران آمدم. يادم هست چهارشنبه 28 مرداد بود، فردايش يعني روز پنجشنبه ساعت هفت صبح در تهران سر قرار كاري رفتم و در كارخانه عالي نصب كه متعلق به بخش خصوصي بود، مشغول به كار شدم.

* يعني حتي يك روز هم بي كار نمانديد؟!

- بله همين طور است. مايل بودم هر چه سريع تر به سر كار بروم و براي اين مسئله برنامه ريزي كرده بودم.

* در خارج از كشور در چه رشته اي تحصيل كرده بوديد؟

من در آلمان در رشته مهندسي مكانيك تحصيل كرده بودم و با مدرك ليسانس در اين رشته به ايران بازگشتم.

* چطور شد كار اول تان را ترك كرديد؟

- در كارخانه عالي نصب حقوق خوبي داشتم، حدودا ماهي 7000 تومان. اما به دلايلي بيرون آمدم. سه تقاضا براي كار دادم، يكي ماشين سازي اراك، دومي ذوب آهن اصفهان و ديگري لوله سازي اهواز. يك هفته بعد از هر سه تاي اينها پاسخ مثبت آمد. اراك 3800 تومان حقوق مي داد، ذوب آهن 4000 تومان و لوله سازي 4400 تومان. هنوز تصميم خود را نگرفته بودم كه يك روز موقع عبور از خيابان ايرانشهر ديدم شلوغ است. رفتم جلو ببينم چه خبر است، ديدم مردم از پله ها به طرف زيرزميني مي روند و متوجه شدم شركت نفت استخدام مي كند. البته استخدام براي شركت پخش فرآورده هاي نفتي بود.

IMG_0047

من هم رفتم و مصاحبه دادم. تعداد مصاحبه شوندگان زياد بود، اما پذيرفته شدم. اولا كه مدرك مهندسي مكانيك از آلمان داشتم و ديگر اين كه به كار در خارج از تهران علاقه مند بودم. خيلي ها مي خواستند فقط در تهران باشند.

* آن موقع چند سال تان بود؟

- 30 ساله بودم. حالا بايد تصميم مي گرفتم كه كجا بروم. نشستم با خودم امتيازبندي كردم: بخش خصوصي 7000 تومان، بخش نيمه دولتي حدود 4000 تومان، شركت نفت 1700 تومان. با اين همه در ارزيابي من نفت بيشترين امتياز را آورد كه البته به دليل اعتبار، امكانات و خدماتي بود كه نفت ارائه مي داد.

* هيچ وقت از اين انتخاب تان پشيمان نشديد؟

- آن زمان سال 1348 بود و الان كه 47 سال گذشته مي بينم تمامي محاسباتي كه آن روز كردم، تا حدود 95 درصد درست بوده و انتخاب درستي كردم.

* كار در صنعت نفت را در كجا شروع كرديد؟

- پس از اين كه در نفت پذيرفته شدم، قرار شد يك سال در تهران كارآموزي كنم كه به 6 ماه تقليل پيدا كرد و اولين محلي كه پس از استخدام در شركت نفت مشغول به كار شدم، شركت پخش شيراز بود. حدود يك سال و نيم در شيراز بودم. در سال 1350 به بندرعباس منتقل شدم و در بخش مهندسي تعميرات شركت پخش آنجا مشغول به كار شدم. دو سال بعد مجددا به شيراز برگشتم و دو سال شيراز بودم. بد نيست در اينجا خاطره اي را براي تان تعريف كنم كه شايد پاسخي باشد به سوال شما كه هيچ وقت از كار در نفت پشيمان شدم يا خير. قصدم اين است كه اعتبار صنعت نفت را نزد مردم براي تان بگويم.


* پخش از نخستين روزهاي تولد صنعت نفت وجود داشته است؛ پخش يا مردم سر و كار دارد، پخش ويترين نفت است و اشياء و اسناد مربوط به آن مي تواند بخش مهمي از موزه نفت را تشكيل دهد.


سال 1353 در شيراز از خياباني عبور مي كردم، اتومبيل ژيان زرد رنگي پشت شيشه نمايندگي اتومبيل ژيان قرار داشت. از صاحب مغازه قيمت آن را پرسيدم. 17 هزار تومان بود. به او گفتم من الان دسته چك همراهم نيست، بيعانه اي مي دهم و فردا مي آيم و ماشين را مي برم. او كه خودرو شركت نفت را در مقابل نمايندگي ديد، گفت اختيار داريد، مي توانيد ماشين را ببريد بعدا مبلغ را بپردازيد و با اصرار سوييج را به من داد و ماشين را به خانه بردم.

* ازدواج هم كرديد؟

- بله بعد از اين كه به سر كار رفتم متاهل شدم.

* چند سال ديگر در شيراز مانديد؟

- دو سال ديگر در شيراز ماندم و بعد از آن به شمال كشور (قائمشهر) رفتم. در شمال به مدت چهار سال مهندس ارشد منطقه بودم. گرگان، ساري، شاهرود و رشت جزو اين منطقه محسوب مي شد. در سال 1358 به تبريز منتقل شدم.

* چطور شد به تهران نيامديد، خواست خودتان بود يا شركت؟

- يكي از دلايلي كه براي تهران تلاش نكردم اين بود كه مي خواستم شهرهاي ايران را ببينم. حضور من در شهرهاي بندرعباس، شيراز و قائمشهر، آن هم در شرايطي كه براي كارم به توابع اغلب اين نقاط سر مي زدم باعث شد كه بسياري از نقاط ايران را ببينم.

* در تبريز با چه سمتي مشغول به كار شديد؟

- در تبريز ابتدا مهندس ارشد منطقه بودم. پنج روز قبل از جنگ به من حكم داده شد كه مدير منطقه شوم. منطقه تبريز چندين ناحيه را شامل مي شد كه از جمله عبارت بودند مراغه، ميانه، بستان آباد، جلفا و... اردبيل و اورميه هم از نظر فني زير نظر تبريز بود.

* وظايف شما به عنوان مدير پخش منطقه تبريز چه بود؟

- وظيفه ما در آنجا پخش و توزيع فرآورده هاي نفتي بود. با شروع جنگ و با توجه به موقعيت و اهميت پالايشگاه تبريز در پخش فرآورده هاي نفتي، اين وظيفه حساس تر شد. پالايشگاه تبريز چندين بار از طريق هواپيماهاي عراقي بمباران شد. به همين دليل با كمبود سوخت رو برو بوديم و به جيره بندي متوسل شديم.

IMG_0040

* وقتي آژير حمله هوايي به صدا درمي آمد و جيپ آبي رنگ شركت با چراغ روشن راه مي افتاد، همه اهل محل و كسبه مي دانستند كه ما درحال رفتن به سمت پالايشگاه هستيم و براي همين راه را باز مي كردند.


* مصرف فرآورده هاي نفتي در تبريز چقدر بود؟

- قبل از شروع جنگ مصرف روزانه تبريز چهار ميليون و 400 هزار ليتر نفت سفيد در روز بود، در حالي كه با شروع جنگ و بمباران پالايشگاه، توليد به حدود 400 هزار ليتر رسيد. بنا بر اين جيره بندي اجتناب ناپذير بود. به اين ترتيب هر خانواده 20 ليتر نفت سفيد در ماه دريافت مي كرد. در آن هواي سرد آذربايجان و در شرايطي كه بيشتر لوازم گرمايي نفت سوز بودند، اين مقدار بسيار كم بود. با اين همه از آنجا كه توزيع عادلانه انجام مي گرفت، مردم هيچ اعتراضي نداشتند و نهايت همكاري را مي كردند چون تبعيضي وجود نداشت.

* اما ظاهرا هنگام بازنشستگي در تهران بوديد؟

- بله، پس از دو سال كار در تبريز و با توجه به فشار و سنگيني كار در سال 1360 به تهران منتقل شدم و در 15 فروردين 1375 با سمت رئيس اداره تعميرات بازنشسته شدم.

* كمي هم از خاطراتي كه از دوران خدمت در بخش هاي مختلف كشور داريد، برايمان بگوييد؟

- البته خاطره بسيار است، اما همان طور كه گفتم دوراني كه در تبريز بودم و همزمان شد با شروع جنگ هميشه در ذهن من ماندگار است. يعني زماني كه در مخازن ما در پخش فرآورده هاي نفتي در تبريز، همه نوع فرآورده از بنزين گرفته تا نفت سفيد و گازوييل و نفت كوره وجود داشت و ايمني اين مخازن از اهميت بسياري برخوردار بود.

* نفت كوره در آن زمان چه كاربردهايي داشت؟

- نفت كوره در حمام ها و نانوايي ها و كارخانجات سيمان و قند و برق مورد استفاده قرار مي گرفت كه امروزه در اين طور جاها بيشتر از سوخت گاز استفاده مي شود. البته هنوز كارخانجات برق سوخت دوم شان نفت كوره است.

به هر صورت وقتي آژير حمله هوايي به صدا درمي آمد، من و همكاران انبار پخش بلافاصله خود را به پالايشگاه مي رسانديم، يعني زماني كه جيپ آبي رنگ شركت با چراغ روشن راه مي افتاد همه اهل محل و كسبه مي دانستند كه ما درحال رفتن به سمت پالايشگاه هستيم و براي همين راه را باز مي كردند. در واقع ديگر نيازي به بوق زدن نبود همه ماشين را مي شناختند و مي دانستند كجا مي رويم.

* از دفتر پخش تا پالايشگاه چقدر راه بود؟

IMG_0058 - Copy

- حدود 10 كيلومتر. ما اين مسافت را با سرعت طي مي كرديم و چنانچه بمباران يا آتش سوزي اتفاق افتاده بود، سريعا مشغول به كار مي شديم. مواردي داشتيم كه خاموش كردن آتش 72 ساعت به طول انجاميد. يك بار در حين خاموش كردن آتش تراكتوري از راه رسيد. كشنده اي پشت آن قرار داشت كه پر از هندوانه بود. هندوانه ها را كنار جاده خالي كرد و رفت. يا خودرويي با بار بيسكويت  مي آمد. آنها مي دانستند كه افرادي كه مشغول اطفاي حريق هستند، فرصت اين كه براي تهيه آذوقه بروند، ندارند، بنا بر اين به هر طريق ممكن كمك مي كردند. احساس همكاري و همدردي عجيبي بود كه بايد در آن شرايط قرار گرفت تا بتوان آن را درك كرد.

* شما پس از 27 سال خدمت در نفت بازنشسته شديد. بعد از آن به چه كاري مشغول شديد؟

- بعد از بازنشستگي از نفت در سال 1375، در بخش خصوصي فعال بودم و در حال حاضر نيز با شركتي كه در زمينه سوخت رساني به كشتي ها در خليج فارس فعاليت دارد، همكاري مي كنم. اخيرا نيز تمامي يادداشت ها و تصاوير مربوط به سال هاي فعاليت خود و همكارانم را در اين شركت در مجموعه اي گردآوري كرده ام كه شامل حوادث، خاطرات، انفجار مخزن، سونامي و تصاوير مربوط به مراحل ساخت اين پروژه و تاسيسات آن، پمپ بنزين ها، كشتي هاي سوخت رسان و ... مي شود. هدفم اين بود كه نشان دهم در پشت هر فعاليتي و ردپاي تلاش و فداكاري ها و خلاقيت هاي ده ها نفر از انسان هاي شريف و زحمت كش را مي توان يافت كه بايد از آنها تقدير شود.

* شما يادگارهايي هم از دوران خدمت تان براي موزه نفت آورده ايد، در مورد آنها بگوييد.

- اهدايي هايي كه براي موزه نفت آوردم يكي زنگ آتشنشاني است كه شكل ناقوس دارد. اين زنگ به همراه يك پرچم قرمز در محل هاي مختلف پالايشگاه يا انبارها و مخازن نفت آويزان مي شد. اولين كسي كه آتش را مي ديد وظيفه اش اين بود كه زنگ را به صدا درآورده و با پرچم قرمز به سوي محل آتش سوزي حركت كند تا همه از وقوع آتش سوزي و محل آن آگاه شوند.

IMG_0067

ديگري يك ساعت نگهباني است كه اطراف انبارهاي نفت نصب مي شد. نگهبان بايد هر ساعت يك بار دور انبار مي چرخيد و براي اين كه نشان دهد اين كار را انجام داده، بايد كليدهايي را در جاي مخصوص خود در اين ساعت نگهباني قرار مي داد. يعني مشخص مي شد كه او در چه زماني در كجا بوده است و بعدا كه مسئولان مربوطه ساعت را كنترل مي كردند مي فهميدند كه نگهبان سر پست خود حاضر بوده يا خير. قدمت هر دوي اين اشياء هم بيش از 80 سال است.

* نظر شما در مورد تشكيل موزه نفت چيست؟

- خوب راه اندازي موزه نفت يكي از آرزوهاي من و همه كارمنداني كه عمري را در اين صنعت سپري كرده اند بوده و هست. من فقط مي خواهم اهميت پخش را در تشكيل اين موزه يادآوري كنم. پخش از نخستين روزهاي تولد صنعت نفت وجود داشته است. شما مي بينيد حتي قديمي ترين عكس هايي كه از تاريخ نفت وجود دارد، انسان هايي را در حال حمل نفت نشان مي دهد. يعني به محض توليد نفت مسئله انتقال و جا به جايي آن مطرح بوده است.

بنا بر اين بخش از صنعت نفت مي تواند جايگاه ويژه اي در موزه داشته باشد و جمع آوري اسناد و اشياء مربوط به آن بخش مهمي از موزه نفت را تشكيل دهد. اگر چه متاسفانه پخش آن گونه كه بايد و شايد مثل ساير بخش ها توسعه نيافته و بايد گفت متاسفانه از بخش هاي محروم نفت بوده است.

من هميشه اين مسئله را در صنعت نفت با ژاندارمري در نيروهاي نظامي مقايسه مي كنم. ژاندارمري نخستين و قديمي ترين سازمان نظامي در كشور بوده و اولين سازمان نفتي هم پخش بوده است. اما توسعه آن به نسبت ساير بخش ها انجام نشده، اين مسئله در مورد ژاندارمري هم تا حدود زيادي صادق است. اين را از تجربياتي كه در دوران خدمت داشتم مي گويم يعني زماني كه به عنوان كارشناس شركت نفت بايد براي راه اندازي پمپ بنزين براي نيروهاي  (هوايي، دريايي و ژاندارمري) به اين تشكيلات مي رفتيم.

اولين تصاوير از صنعت نفت مربوط به پخش است. پخش ويترين نفت است. پخش با مردم سروكار دارد. بايد رضايت مردم را جلب كند. آن گونه كه به ساير بخش ها توجه شده به اين بخش توجه نشده است. كاركنانش در دوره هاي داخل و خارج از كشور شركت نكرده اند و .. من اميدوارم موزه شما توجه لازم را به اين بخش پرسابقه در صنعت نفت داشته باشد.

* با تشكر از حضور شما در اين گفت و گو.

من هم از شما تشكر مي كنم و براي تان آرزوي موفقيت دارم.