28 مرداد انتقام آمریکا، انگلیس و شاه از نفت ملی

شنبه بیست و هشتم مرداد ماه 140228 مرداد انتقام آمریکا، انگلیس و شاه از نفت ملی

به گزارش مدیریت مرکز اسناد و موزه‌های صنعت نفت، علی‌اکبر معین‌فر، نخستین وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران در سال 1307 در تهران متولد شد و در سال 1326 در دانشکده «فنی» دانشگاه تهران در رشته راه و ساختمان «عمران» به تحصیل پرداخت. نخستین وزیر نفت جمهوری اسلامی ایران حکم وزارت خود را از امام  خمینی (ره) دریافت کرد و بین سال‌های 58 تا 59 راهبری این وزارت‌خانه را برعهده داشته است.  خاطرات او در قالب نخستین دفتر از تاریخ شفاهی وزرای نفت ایران در سال 1396 از سوی مدیریت مرکز اسناد و موزه‌های صنعت نفت ایران تهیه، تدوین و منتشر شده است. مرحوم معین‌فر در بخشی از این خاطرات درباره ملی شدن نفت و کودتای 28 مردادماه 1332 گفته است.

«بیش از یکصد سال از سابقه صنعت نفت در ایران می‌گذرد و این پدیده آثار سیاسی خاصی داشته که اگر واقعا بخواهیم آثارش را بررسی کنیم از کودتای [سوم اسفند] 1299 سید ضیاءالدین طباطبایی و رضاخان شروع می‌شود. انگلیسی‌ها پس از انعقاد قرارداد دارسی و بعد از چند سال زحمات زیاد وقتی که به نفت رسیدند، بنا بر اقتضای دوران و برای مقابله با ناامنی‌های موجود تصمیم گرفتند یک دولت متمرکز قوی در ایران روی کار آید. هدف آن بود که در درجه اول کمک کنند یک دولت مرکزی قوی به وجود آید و بعد این دولت متمرکز بتواند امنیت را در سراسر ایران [به‌ویژه در مناطق نفت‌خیز جنوب] برقرار کند. البته در این قضیه خودشان بیشتر منتفع می‌شدند. شاید اگر علت اصلی کودتای 1299 رضاخان و سیدضیاءالدین [طباطبایی] را در نظر بگیریم، بیشتر همین بود که دولتی قوی‌ در ایران سر کار آید تا آن حالت ملوک‌الطوایفی و بعضی مشکلات [دیگر] را از بین ببرد.

ملی‌شدن صنعت نفت در حقیقت نهضتی فراگیر و ملی بود و مرحوم دکتر محمد مصدق را باید بانی اصلی آن قلمداد کرد. این نهضت نزدیک بود به جاهای خوبی برسد ولی با وجود دستگاه جاسوسی انگلستان (MI-6)، و سازمان جاسوسی آمریکا (CIA) به نتیجه دلخواه نهایی نرسید و در حقیقت دو دولت یادشده بلای کودتا را سر ملت در آوردند. حالا که مدت‌ها از آن جریانات می‌گذرد، عده‌ای افراد ‌که اطلاعات درستی از وقایع آن روزها ندارند، به جای استفاده از واژه کودتا، همان عبارت شاه را که می‌گفت: «واقعه 28 مرداد قیام ملی بود»، دائما تکرار می‌کنند و به غلط دکتر مصدق را (چون فرمان شاه را قبول نکرد) عامل اصلی کودتا می‌دانند. در حالی که با وجود این همه اقاریر به‌جامانده از کودتاچیان و کتاب‌ها و اسناد معتبر منتشرشده در این مورد دیگر تردیدی نیست آنچه در آن روز انجام گرفت یک کودتای تمام‌عیار بود که به [حذف دولت ملی دکتر مصدق و] برگشت شاه منجر شد. شاه خودش هم هرگز فکر نمی‌کرد که ‌بتواند به ایران مراجعت کند. بنابراین در موضوع ملی‌شدن نفت و سقوط دولت ملی دکتر مصدق باز قیافه‌های سیاسی خودش را نشان می‌دهد.

مرحوم دکتر مصدق مبدع تأسیس شرکت ملی نفت بود. در حقیقت موقعی که شرکت نفت انگلیس و ایران منحل شد و به عبارتی به شرکت ملی نفت بدل شد و بعد از اینکه قانون ملی‌شدن صنعت نفت یا قانون 10 ماده‌ای مربوط به اجرای ملی‌شدن نفت از تصویب نمایندگان مجلس گذشت،  نخست‌وزیری مرحوم دکتر مصدق هم در حقیقت از آن تاریخ شروع می‌شود.  برای خلع ید و قطعی کردن اجرای قانون ملی‌شدن صنعت نفت، مرحوم دکتر مصدق به جای شرکت نفت انگلیس و ایران، شرکت ملی نفت را تأسیس یا جایگزین کرد. منتها دکتر مصدق از ابتدا خیلی اصرار داشت کارها را بدون تنش جلو ببرد و سعی خود را روی این نکته گذاشت، به‌خصوص در کابینه خود از رجال سیاسی گذشته استفاده کند. او مایل نبود جریان طوری پیش رود که یک حالت انقلاب به خودش بگیرد زیرا بیم آن می‌رفت در این ‌وسط موضوع نفت پایمال شود. او حتی مراقب این‌ نکته بود که شاه بیشتر تحریک نشود و برای رسیدن به هدف ملی‌شدن نفت مایل نبود از شاه یک مخالف اصلی بتراشد.دکتر مصدق برای اجرای خلع ید طرحی داد که به موجب آن شرکتی تأسیس شود. بعد برای این شرکت، هیئت‌مدیره‌ای تعیین کرد.  قرار شد از سوی مجلسین شورای ملی و سنا، هیئت‌ناظری برای نظارت بر کار هیئت‌مدیره تعیین شود. شاخص‌ترین این افراد از مجلس شورای ملی، حسین مکی و مرحوم ناصرقلی اردلان بودند (بقیه اسامی را الان به یاد ندارم)، و از سنا هم چند تن انتخاب شده بودند.

بعد از کودتای 28 مرداد، مرحوم دکتر علی امینی (وزیر دارایی) مذاکراتی‌ با نمایندگان کنسرسیوم انجام داد که بسیاری از نیروهای ملی از نتایج این مذاکرات راضی نبودند. وقتی که عده‌ای به او ‌گفتند: «پیشنهادهایی که قبلا هیئت‌های مذاکره‌کننده انگلیسی‌ و آمریکایی‌ یا بانک جهانی در مورد نفت مطرح کرده بودند به مراتب بهتر بود. چرا اینها را به ایران آوردی و در مذاکرات به این اندازه راضی شدی؟!» او چنین استدلال کرد و ‌گفت: «آقا، یک موقع آدم جنس‌ خود را برای فروش به بازار می‌برد؛ اوضاع بازار هم طوری است که مشتری‌ها حاضر می‌شوند جنس را به قیمت خوبی خریداری کنند، اما طرف نمی‌فروشد. بعد از مدتی که قیمت پایین می‌آید، آن را در بازار دیگری می‌فروشد. بنابراین، بر او حرجی نیست.» یک چنین استدلالی می‌کرد.»