به گزارش مدیریت مرکز اسناد و موزههای صنعت نفت، شروع، تداوم و خاتمه جنگ ایران و عراق شدیداً با مسائل نفتی گره خورده و تأسیسات نفت در زیر حملات شدید دشمنان قرار گرفته بود، یکی از اهداف دشمن توقف صادرات نفت ایران بود که با ابتکارهای صورت گرفته هیچگاه موفقیتی در آن کسب نکرد؛ سید حسن سادات، کفیل وزارت نفت در سالهای 1360- 1359 در بخشی از گفتوگو با مدیریت مرکز اسناد و موزههای صنعت نفت در قالب تاریخ شفاهی وزرای نفت ایران درباره صادرات نفت و نقش شرکت ملی نفتکش ایران در تداوم صادرات نفت ایران بیان کرده است:
«شرکت ملی نفتکش ایران نقش پررنگی در زمان جنگ داشت، شاید خیلیها اطلاع نداشته باشند که این شرکت چه نقش مهمی در آن سالها ایفا کرده است. شرکت ملی نفتکش قبل از انقلاب تأسیس شد و وظیفه اصلی آن، حملونقل نفت در دریاها بود. این اقدام در راستای سیاستگذاریهایی بود که صدور نفت ایران را در خارج از مرزهای ایران فعالتر کند.
در میان شرکتهای معتبر نفتی جهان، شرکت بریتیشپترولیوم (BP) در حمل نفت در دریاها و اقیانوسها مقام نخست را در دنیا داشت. مسئولان ایرانی که قبل از انقلاب، شرکت نفتکش را تأسیس کرده بودند، شش کشتی نفتکش خریداری کرده و طی قراردادی هر شش کشتی را به شرکت بیپی اجاره داده بودند تا آن شرکت این کشتیها را اداره کند. (اصطلاحا این قرارداد اجاره به صورت Dry - فقط کشتیها- بوده است.) به موازات این اقدام، تعدادی دانشجو هم به انگلستان اعزام شده بودند تا در مورد کار در کشتیهای نفتکش آموزش ببینند.
مطابق روال همیشگی خودم، ابتدا تحقیق و بررسی را شروع کردم و به این فکر کردم مدیر امور بینالملل که فروش و صادرات نفت را در اختیار داشته و در صورت لزوم در موارد کمبود، واردات فرآوردهها را نیز به عهده داشت. قاعدتا باید رئیس هیئتمدیره این شرکت باشد. بنابراین، مهندس «رضا عظیمیحسینی» را به عنوان رئیس هیئتمدیره پیشنهاد کردم. در کنار او، مهندس «علیاکبر (سیاوش) گنجو حقیقی» را به عنوان مدیرعامل، دکتر «محمد مفیض» را به عنوان عضو هیئتمدیره و مهندس «فتاحی» را به عنوان مدیر امور اداری و عضو هیئتمدیره به مهندس معینفر(وزیر نفت) پیشنهاد کردم.
در دو ماه نخست جنگ (مهر و آبان 1359) صادرات نفت خام ایران به طور متوسط روزانه 200 و 210 هزار بشکه بود. صدام اعلام کرده بود چنانچه ارتش عراق در جزیره خارک کشتی مشاهده کند، آن را منهدم خواهد کرد. جزیره خارک از نقاط اصلی و مهمترین نقطه صادرات نفت ایران بود و اسکلههای آن ظرفیت بارگیری نفتکشهای اقیانوسپیما را داشت.
موقعیت این جزیره و مرجانی بودن آن، ژرفای کرانههای آن را پذیرای نفتکشهای بسیار بزرگ کرده است. در سواحل شمالی و جنوبی خلیجفارس به غیر از آنجا که امروز منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس (عسلویه) خوانده میشود، ژرفای آب کم است و اسکلههای دو جزیره لاوان و سیری هم به آن اندازه از لحاظ صادرات نفت قوی نبودند. با این ویژگیها، بیشتر کشتیهای صادراتی باید به آنجا آمده و بارگیری میکردند.
در چنین اوضاعی با توجه به تهدیدهای صدام، کشتیهای نفتکش به جزیره خارک نمیآمدند و بنابراین، صادرات ما با دشواری روبهرو بود. به جهت فقدان امنیت و شرایط جنگی، ناخداها، همان شش کشتی متعلق به شرکت نفتکش را هم به بنادر امارات برده بودند. از لحاظ قوانین بینالمللی هم کسی نمیتوانست ناخداها را در شرایط جنگی مجبور به حرکت در دریا کند. آنها پول (حقوق) خود را دریافت میکردند، هزینه کشتی را در بنادر امارات نیز باید میپرداختیم و نمیتوانستیم به آنها دستور حرکت بدهیم، برای حل مشکل، در جلسات هیئتمدیره، موضوع را بررسی کردیم. به این نتیجه رسیدیم که برای حل مشکل، در جلسات هیئتمدیره، موضوع را بررسی کردیم. به این نتیجه رسیدیم که اگر قرار است شرکت بیپی به ما سرویس ندهد، در این صورت قراردادهای ما با آنها در این شرایط هیچ سود و منفعتی به حال کشور نخواهد داشت. تصمیم گرفتیم که قرارداد با بیپی را لغو کنیم؛ دانشجویان نفتکش را برای انجام پروژه هر چه زودتر به ایران بازگردانیم و یک مناقصه برگزار کنیم؛ در این مناقصه، از یک پیمانکار دعوت به همکاری کنیم تا با شرایط و مطابق با خواستهای ما عمل کند. در مناقصه پیمانکار را موظف میکردیم که با کشتیهای شرکت نفتکش به جزیره خارک بیاید و نفت ما را از جزیره خارک به جزایر لاوان و سیری ببرد تا از آنجا به جاهای مورد نیاز صادر شود. البته در آن زمان، هیچکس فکر نمیکرد جنگ هشت سال طول بکشد.
بر اساس برنامهریزی در جلسات هیئتمدیره نفتکش، ابتدا قرارداد با بیپی را لغو کردیم و سپس یک مناقصه بینالمللی برگزار شد. یک شرکت آلمانی حاضر شد که با شرایط ما کار کند. از این رو، باسرعت فعالیت را آغاز کردیم و صادرات نفت ما از آذر 1359 از 700 هزار بشکه در روز بیشتر شد. به این ترتیب که کشتیهای شرکت ملی نفتکش به جزیره خارک میآمدند و در آنجا نفت خارک را بارگیری کرده، سپس به دو جزیره لاوان و سیری میبردند و مخازن را پر میکردند و در نهایت صادرات ما از آن دو جزیره انجام میشد. بنابراین، کشتیهای خارجی که میخواستند از ما نفت بخرند، دیگر به جزیره خارک نمیرفتند، بلکه به جزایر لاوان و سیری رفته و در آنجا بارگیری میکردند. ما این کار را اصطلاحا Shuttle (شاتل) نامگذاری کردیم. چنانچه هواپیماهای عراقی میخواستند بنادر لاوان و سیری را بمباران کنند، نیاز به سوختگیری داشتند که در آن زمان برای نیروی هوایی عراق چنین امکانی وجود نداشت.
خیلی جالب و شگفتانگیز بود که دو ـ سه سال پس از اینکه توانسته بودیم نفت خارک را از جزایر لاوان و سیری صادر کنیم، این اقدام مهم شرکت نفتکش را - که در اصل حاصل ابتکار، تصمیمگیری، برنامهریزی و تفکر ما در هیئتمدیره نفتکش بود و در آغاز جنگ با ریسک خیلی بالایی بهعنوان پروژه «شاتل» انجام شده بود- برخی (در دوران جنگ) با مصاحبه در تلویزیون، بهعنوان دستاورد خودشان مطرح میکردند!
تا روز آغاز جنگ، ظرفیت پالایشگاههای کشور حدود یک میلیون و صد هزار بشکه در روز بود که از این مقدار فقط پالایشگاه آبادان تقریبا 600 هزار بشکه سهم داشت. میزان صادرات نفت خام در دو ماه آبان و آذر 200 و 210 هزار بشکه در روز بود. البته از ماه سوم جنگ یعنی آذر 1359 که صادرات نفت یا عملیات شاتل دوباره برقرار شد، این میزان در حدود 720 هزار بشکه در روز شد. یعنی نسبت به ماه مهر و آبان که صادرات ما تنها 200 هزار بشکه بود توانستیم صادرات خود را تا سه برابر افزایش دهیم. این میزان صادرات در آن زمان با توجه به حملههای پیدرپی عراق، قابل توجه بود.
اما آنچه مهم است یادآوری کنم فداکاری و جانفشانی کسانی است که صادقانه و با صمیمیت در آن شرایط سخت و خطرناک کار کرده و سوخت مردم و جبههها را تأمین کردند. بر این فداکاریها باید دانایی، دانش، تجربه و تلاش صمیمانه کسانی را نیز افزود که پابهپای فداکاران و جانفشانان، کارهای ستادی را به پیش میبردند. البته فداکاری دوستان خطوط لوله بهویژه فداکاری پرسنل تلمبهخانهها و البته جانفشانی، ایثار و ازجانگذشتگی عزیزانی که در تولید و صادرات نفت خام نیز تلاش میکردند، برشمردنی است.
در دوران جنگ به دلیل شرایط جنگی و احتمال سوءاستفاده دشمن از حماسه این فداکاران و جانفشانان، آنگونه که شایسته بود به ستودن فداکاریهایشان پرداخته نشد. متأسفانه از قهرمانی این حماسهسازان پس از جنگ نیز سخنی در خور فداکاریهایشان بیان نشد. از این رو، در این خاطرات، با احساس دین و وظیفه، تا آنجا که بتوانم در رثای این عزیزان و بزرگواران گفته و میگویم؛ باشد که در تاریخ ثبت شود و بماند.»