صنعتنفت در تاریخ بیش از یکصدساله خود، ناگفتهها و نادیدههایی دارد که هرچقدر برای شناخت و آشنایی با آنها وقت بگذاریم، باز هم کم است. داراییهایی با ارزش که هر کدام در گوشهای از این خاک قرار دارند و شاید زیر لایههای غبار فراموشی قرار داشته باشند. از تجهیزاتی سرد و آهنی که روزگاری چرخ این صنعت را میچرخاندند تا قلبهایی که به عشق این مرزوبوم و این صنعت در سختترین راهها و روزها تپیدهاند.
تصور عام از مناطق نفتی، همان تصویر یک میدان نفت و دکل در مناطق جنوبی کشور یا سکوهای نفتی درون آبهای خلیج فارس است؛ اما بسیاری از میادین نفتی در مناطق خشکی و مرکزی کشور و درمیان کوهها و دشتهایی دورافتاده و سختگذر قرارگرفتهاند. میدانهایی که دسترسی به آنها و انتقال نفتخام از آنها با خط لولههای طولانی، یکی از مهمترین برنامههای صنعت نفت است که از سوی شرکت خطوط لوله و مخابرات نفت ایران انجام میشود و در این سالها نیروهای این شرکت، سختیهای زیادی برای برقراری ارتباط و انتقال نفت و فرآوردههای نفتی از سر گذراندهاند.
شیبه عیانی، یکی از قدیمیترین کارکنان این شرکت است که در سال 1383 بازنشسته شده است. او جزو مدیرانی بوده که از دو سه دهه قبل به توان ساخت داخل متخصصان باور داشته و پیگیر اجرایی شدن پروژههای مهمی در این شرکت بوده است.
شیبه عیانی، 82 سال سن دارد و با همسر خود، روزهای آرام بازنشستگی را میگذراند و کار ثبت خاطرات و داشتههای تخصصی خود را ادامه میدهد. به دلیل همین روحیه است که در زمان گفتوگو روی میز کارش لپتاپ و اسناد قدیمی و جزوههای درسی و نوشتههایی که قرار است به کتاب تبدیل شوند، گذاشته شده و همسرش میگوید، هر روز، ساعاتی را روی این مطالب کار میکند یا آلبوم عکسهای قدیمی را ورق میزند.
کهولت سن و بیماری، چیزی نیست که بتوان از شرایط این سن و سال حذف کرد و آقای عیانی با وجود شرایط جسمی که دارد و نمیتواند زمان زیادی را برای گفتوگو بنشیند، با علاقه از گذشته میگوید و با حافظهای قوی، اسامی، مکانها و خاطرات را با جزئیات و همراه با طنز و شوخی بیان میکند.
بعد از استخدام سمتی به اشخاص نمیدادند
شیبه عیانی، متولد اسفند ۱۳۱۹ از توابع شهرستان تفرش است. او همانند بسیاری از مردم آن دوران، در مکتب درس خوانده و بعد از آمدن به تهران تحصیل را ادامه داده است. عیانی، قبل از استخدام در شرکت ملی نفت ایران، مدتی در کارخانه ماشینسازی تبریز و سپس در کارخانه اتومبیلسازی جیپ در سمت مسئول ساخت قطعات مشغول به کار بوده است. خاطره جالب او از استعفا در شرکت جیپ و استخدام در شرکت ملی نفت هم این است که برای موافقت با استعفایش، یک باکس سیگار به مسئولش داده است. او با لیسانس مکانیک درخواست استخدام در نفت را میدهد و در میان افرادی با رشتههای برق، شیمی، ابزار دقیق و کنترل و... پذیرفته میشود.
او میگوید: «در آن زمان بعد از استخدام، سمتی به اشخاص نمیدادند و لازمه گرفتن پست، گذراندن دوره دو ساله کارآموزی در واحدهای مختلف مطابق برنامه تنظیم شده و دیدن آموزش و آشنایی با فعالیتها و وظایف واحدهای مختلف بود.» عیانی در ابتدای کار روی یک چاه نفت در ناحیه سراجه قم که فوران کرده بوده، حضور داشته؛ اما در ادامه مدیران تصمیم میگیرند برای انتقال میعانات از خطوط لولههای جنوب تهران، روی خط لوله ۱۶ اینچی، تلمبهخانهای موقت احداث کنند که او مسئول احداث آن تلمبهخانه میشود. تلمبهخانهای ساده که شامل نصب یک دستگاه دیزل پمپ و لولهکشیهای مربوطه، به اضافه ساختمان برای دیزل پمپ میشود.
او میگوید: «شرایط کار به لحاظ جغرافیایی و نبود امکانات در محل دشوار و خاص بود و باید روزانه از تهران به سراجه میرفتم و غروب هم به تهران بر میگشتم. یکبار در مسیر با توفان شن روبهرو شدیم و امکان حرکت وجود نداشت، از این رو خودرو را متوقف کردیم و همانجا ماندیم. بعد از فرونشست توفان، متوجه شدیم که شیشههای جلوی خودرو مات شده و وقتی پیاده شدیم، دیدیم آن بخش از اتاق خودرو که سمت توفان قرار داشته، مثل سند بلاست شده و رنگ خودرو هم به کلی از بین رفته است. راننده از این اتفاق بسیار ناراحت و نگران بود؛ چون باید در اینباره به مسئول خود پاسخ میداد.» در واقع تلمبهخانهای که عیانی مسئولیت آن را به عهده داشته، جزء نخستین تلمبهخانههایی بوده که از سوی کارکنان خطوط لوله احداث شده است. در آن زمان، سوخترسانی، تنها از طریق خط لوله ۱۰ اینچی سراسری اهواز - ری، خط لوله ۱۶ اینچی اهواز - ری، خط لوله ۸ اینچی ری - مشهد، خط لوله ۶ اینچی ری - رشت و خط لوله ۶ اینچی ازنا - اصفهان انجام میشد.
انتظار نداشتند یک کارآموز چنین کاری انجام دهد
مأموریت عیانی، اضافه کردن یک دستگاه سوپرشارژ به دیزل پمپ تلمبهخانه میاندشت در خط لوله ازنا - اصفهان بوده است. او میگوید: «برای انجام این مأموریت باید با هواپیما به محل کار میرفتم و تا آن روز سوار هواپیما نشده بودم. تجربه اولین پرواز با یک هواپیمای کوچک و سبک مثل «سسنا»، تجربه جالب و وحشتناکی بود. وقتی رسیدیم، دیدم کار متوقف است و کارکنان از موضوعی ناراحت هستند. متوجه شدم که برای ساخت یک تبدیل از لوله اگزوست به سوپر شارژر کار معطل مانده است. من تجربه این کار را داشتم. از این رو اول با مقوا، مدل را در یک قالب مخروط ناقص ساختم و گفتم که میتوانم این کار را انجام دهم. آن زمان رئیس خدمات فنی، آقایی به نام قازاریان و معاون ایشان نیز آقای سیمروجیان بودند.
سیمروجیان به من مأموریت داد که لوازم مورد نیاز را به اصفهان ببرم و تبدیلهای مورد نیاز را بسازم و به محل منتقل کنم. این کار را انجام دادم و در نهایت سوپر شارژر نصب و راهاندازی شد. این تکنیک، برای کارگران و تکنسینها تازگی داشت، بهخصوص وقتی از سوی یک کارآموز اجرا شد. سؤالهای زیادی از من پرسیدند که من هم از پس پاسخ آنها برآمدم و بعد از آن، بهعنوان نیروی فنی پذیرفته شدم.»
عیانی، مدتی بهعنوان مسئول تعمیرات برق و مکانیک خطوط لوله و مخابرات منطقه ری کار کرده؛ اما در ادامه دوباره به ازنا میرود. در تلمبهخانه آنجا تلمبهای از نوع پیستونی وجود داشته که اگر بالانس و میزان نمیشده، تلمبه و تجهیزات آن تخریب میشده که عیانی این تلمبه را هم بالانس میکند. همچنین او دیزل پمپهای فرانسوی را که کسی جرأت نمیکرده آنها را باز و تعمیر کند، باز و تعمیر کرده و این عملکرد سبب شده راه برای تعمیر این مدلها هم باز شود. او میگوید: «یکی از یاتاقانهای متحرک دیزلهای اصلی در تلمبهخانه «رازان» (استان لرستان) خراب شده بود. به دلیل بزرگ و عظیم بودن این تجهیزات، باز و جدا کردن آن، بهخصوص سنگزدن میل لنگ، کار سخت و نشدنی بود. با توجه به تجربهای که داشتم، پیشنهاد دادم اگر کارگاه دقیق مسئولیت اجرای کار را قبول کند، نقشه دستگاهی را که بشود در محل یاتاقان میللنگ را سنگ زد، ارائه خواهم داد. با وجود موضوع سوخترسانی در کشور و تعویض میل لنگ، مدیریت، پیشنهاد من را قبول کرد و دستگاه در تهران ساخته و میللنگ در محل سنگ زده شد و دیزل دوباره مورد بهرهبرداری قرار گرفت.»
برای بسیاری از امور خطوط لوله مطالعاتی وجود نداشت
عیانی، مدتی هم در واحد مطالعات و اقتصاد مهندسی شرکت خطوط لوله و مخابرات نفت ایران مشغول به کار بوده و به همراه همکارش آقای حقوردیان، به مطالعات هیدرولیکی و اقتصاد خطوط لولههای آینده و در دستور کار پرداختهاند. پس از بررسی این حوزه متوجه میشود که درباره طراحی خطوط لوله و محاسبات، اطلاعات و دادهای در کتابها وجود ندارد و باید خودشان جزئیات لازم را مطالعه کنند و یاد بگیرند. در عین حال کامپیوتر و تجهیزات امروزی نیز در اختیار آنها نبوده که این موضوع، شرایط را سختتر میکرده است.
او میگوید: «تنها وسیله در دسترس ما، خطکش بود و محاسبات مشکل و طولانی هم با همین خطکش انجام میشد که گاهی این کار، تا چند روز ادامه پیدا میکرد و حتی برای طراحی محاسبات یک خط لوله، دو تا سه ماه زمان لازم بود. نخستین کامپیوتر از نسل جدید که برای خط لوله از آمریکا خریداری شد، دارای 4 گیگ حافظه و با زبان BASIC بود. بعدها ظرفیت این کامپیوتر به 16 گیگ افزایش یافت و فکر میکنم، این کامپیوتر تا این اواخر هم در شرکت بود و امیدوارم از آن بهخوبی نگهداری شود.»
به منطقهای رفتم که نه جاده داشت و نه علامت
در دورهای که تصمیم به افزایش تعداد خطوط لوله گرفته شد، من بهعنوان رئیس مطالعات و هماهنگی پروژهها منصوب شدم. از افتخاراتم این است که در جریان احداث خطوط لوله جدید ری - رشت، ری - ساری، ری - مشهد، مشهد - گرگان - گنبد، مارون - اصفهان و خطوط لوله اصفهان - ری - بندرعباس- اصفهان، تنگ فنی کرمانشاه - ری - تبریز و... حضور داشتم و کارهایی کوچک انجام دادم.
وظیفه واحد مطالعات و هماهنگی، ایجاد هماهنگی بین امور مهندسی و ساختمان شرکت نفت و پیمانکاران و بهرهبرداران آینده از این خطوط برای پیشبرد بهتر طرحها و پروژهها بود. برای مثال در طراحی خط لوله ری - رشت اشکالی وجود داشت که برای بررسی آن فردی متخصص و معروف از آمریکا به تهران آمد. ما با آن شخص وارد چالش و بحث شدیم و نکاتی را مطرح کردیم و او برخی از موضوعات فنی مطرح شده را قبول کرد. آن روزها نزدیک به روزهای پیروزی انقلاب اسلامی بود و برخی فعالیتهای اجرایی متوقف بودند. پس از پیروزی انقلاب مرا بهعنوان رئیس واحد خدمات فنی که امروزه بهعنوان مدیریت خدمات فنی شناخته میشود، منصوب کردند.
روند کار در آن سالها اینطور بود که برای مطالعات طراحی یک خط لوله، ابتدا مقدار مصرفی فرآوردههای نفتی تهیه و گزارش مربوطه به سازمان برنامه و بودجه ارسال میشد و پس از اخذ بودجه و مجوزهای لازم، درخواست اجرای طرح را به امور مهندسی و ساختمان شرکت ملی نفت ارسال میکردیم. مهندسی ساختمان هم با تعیین مهندس مشاور، طرح را کامل بررسی و گزارش آن را به مهندسی و درنتیجه به متقاضی ارسال میکرد. به طور مثال در زمان تعیین مسیر خط لوله مارون - اصفهان، برای بازدید منطقه رفتم و آنجا بود که برای نخسینبار سوار هلیکوپتر شدم. آن مسیر نه جادهای داشت و نه علامتی. پس از آن بازدید، به پیمانکار اعلام شد که مسیر باید تغییر کند و طول خط ۲۵ کیلومتر کمتر از رقمی باشد که پیشنهاد کردهاند؛ البته این روند تغییر در پروژه یا تصویب آن، مراحل سادهای نبود؛ چرا که اختلافات زیادی در امور مهندسی و پیمانکار و سایر بخشها وجود داشت.
پیدا کردن یک دست هنگام آواربرداری
در زمان جنگ، من در واحد مطالعات کار میکردم. در آن زمان، تلمبهخانهها مرتب بمباران و در پی هر بمباران، گروهی از تهران به منطقه اعزام میشدند و پس از بازدید از حجم خسارتها و آسیبها، تجهیزات و ملزوماتی را که برای راهاندازی مجدد تلمبهخانه لازم بود، مشخص میکردیم. این ملزومات بیشتر شامل انواع توربین، دیزل، لوله و اتصالات و ... بود. پس از تعیین این ملزومات، عملیات اجرا و نصب آغاز میشد.
در دوران جنگ، صحنههای عجیبی را شاهد بودیم. یکبار که در تنگ فنی حضور داشتیم، بمباران شروع شد و عملا سرپناهی برای محافظت نداشتیم و سعی کردیم از عوارض طبیعی کوهستان برای حفاظت از جان خود استفاده کنیم. بعد از اتمام بمباران، وقتی محیط مشغول آواربرداری و جمع کردن ضایعات بودیم، از لابهلای نخالهها یک دست پیدا شد که بعدها فهمیدیم متعلق به یکی از شهدا بوده که در جریان بمباران قطع شده است.
در مدت جنگ بارها اتفاقاتی برای همکاران رخ میداد؛ یک بار در جریان یکی از حملات، همزمان چهار تلمبهخانه هدف بمباران قرار گرفت. در آن زمان مهندس محمدنژاد، مدیر خطوط لوله بودند و حسب مورد، با بنده مشورت میکردند. یک روز، ایشان مرا خواستند و گفتند همانطور که میدانید چهار تلمبهخانه بمباران شده و مسئولان اجرایی میگویند که برای ایجاد فونداسیونهای جدید بهمنظور نصب تجهیزات و توربینهای جدید، حداقل یک ماه زمان نیاز دارند، در حالی که ما یک هفته بیشتر ذخیره سوخت و خوراک پالایشگاهها نداریم. در صورت تأمین نشدن سوخت، مسائل جدی برای امور جاری جنگ و کشور به وجود میآمد. به ایشان گفتم که راه دیگری هم وجود دارد و میتوان با استفاده از تیرآهنهایی با مشخصات ویژه، فونداسیونها را به وجود آورد.
ایشان (محمدنژاد) قبول کرد و دستور داد من به همراه آقای میرمحمدی، ریاست وقت امور خطوط لوله به تلمبهخانه رامهرمز بروم و ستاد را در آنجا مستقر کنیم و هر طرحی را که اجرا کردیم، سایر تلمبهخانههای آسیب دیده نیز انجام دهند. وقتی به رامهرمز رسیدیم، آژیر حمله هوایی به صدا درآمد. در مسیر رفتن به پناهگاه که از محوطه تلمبهخانه دور بود، قطعات بتنی را دیدم که مناسب کار فونداسیون و تعدادشان هم کافی بود. به میرمحمدی گفتم نیاز به هیچ ملزوماتی برای احداث فونداسیون نداریم و در همین محل و با همین بتنها کار را پیش میبریم. مقداری میلگرد آوردند و قطعات بتنی را با پیچهای ساخته شده در رامهرمز به هم متصل کردیم.
در سایر تلمبهخانهها هم همین کار تکرار شد. همزمان در محل مناسب، گودالی نیز حفر و در نهایت قطعات پیشساخته را در محل قرارداده و با بتن قسمتهای خالی پر و به محض فراهم شدن شرایط اولیه، توربینها روی فونداسیون ساخته شده، مستقر شد. تمام این اقدامات تا راهاندازی توربینها، یک هفته طول کشید و وقتی گزارش عملیات به تهران ارائه شد، کسی باور نمیکرد که در این مدت کوتاه، چنین کار بزرگی انجام شده باشد.
این ورود و اقدام فوری در موارد دیگری مثل راهاندازی خط لوله رفسنجان یا خط لوله ناری که برای سوآپ استفاده میشد هم وجود داشت. بهعنوان مثال در خط لوله ناری به دلیل سنگینی بیش از حد نفتخام تحویلی از کشور قزاقستان و توقف خط، نفتخام در داخل لوله تهنشین و جریان آن متوقف شده بود. برای به حرکت درآوردن نفتخام تهنشین شده داخل لوله و افزایش فشار، از نوعی تلمبه پیستونی سیار که از مدیریت اکتشاف به طور موقت گرفته بودیم، استفاده کردیم که در نزدیکی فیروزکوه به خط لوله وصل شد. در حین بالا بردن فشار، یکی از فلنجها که مشکل داشت، بیرون زد و روی من که در نزدیک محل بودم، ریخت و خدا را شکر نفتخام آتش نگرفت.
ساخت توربین «سولزر» اقدامی شجاعانه بود
از همان زمان، با توجه به مشکلات تهیه قطعات یدکی و نیاز به نوسازی تلمبهخانهها و توربینها، بهخصوص در زمان جنگ تحمیلی، مدیران وقت شرکت تصمیم مهم و بزرگی برای ساخت قطعات یدكی و ماشینآلات مورد نیاز در شرکت خطوط لوله و مخابرات به نیابت شرکت ملی نفت ایران گرفتند. این تصمیم به واحد تحقیقات و ساخت داخل منتقل و امکانسنجی و بررسی توانمندیهای صنعتنفت کشور مورد ارزیابی قرار گرفت. به این ترتیب شروع به ساخت قطعات ساده و مصرفی خطوط لوله کردیم. کمی بعد من در شرکت کالای نفت که تازه تشکیل شده بود، حضور پیدا کردم که در آن دوره، قطعات و دستگاههای زیادی در شرکت خطوط لوله و مخابرات ساخته شد.
در ابتدا، برخی معتقد بودند که ساخت قطعات داخلی ممکن است آسیبی جدی به توربینها یا ماشینآلات بزند که غیر قابل جبران باشد؛ اما با حمایت مدیریت وقت شرکت خطوط لوله و مخابرات و مجوز دریافت شده از وزیر نفت وقت (آقای آقازاده) این قطعات بهتدریج در صنعت مورد استفاده قرار گرفت و بعد هم موضوع ساخت داخل مرسوم شد، بهخصوص بعد از اقدام شجاعانه ساخت توربین «سولزر» این روند و حمایت شروع شد. پرههای این توربین، جزو قطعات حساس بود که پس از ساخت و نصب و کارکرد مطلوب آن روی توربینهای سولزر، اطمینان کادر تعمیرات و بهرهبردار جلب شد.
بعد از کسب تجربه ساخت پالسی به فکر کامپیوتری کردن یا کنترل از راه دور تلمبهخانهها و تأسیسات افتادیم که کاری نیمهکاره و ناموفق از گذشته دور بود. یکی از مسائل و مشکلات خطوط لوله تهیه توربو پمپ برای طرحهای آتی یا جایگزینی توربو الکتروپمپهای کهنه و مستهلک بود که قیمت بالایی داشت و از نظر نگهداری هم پرهزینه بود. به همین دلیل، به فکر ساخت الکتروموتورهای با قدرت بالا افتادیم. در آن زمان الکتروموتورهای تا توان ۲۰۰ کیلووات در ایران ساخته میشد و واحد تحقیقات اقدام به ساخت الکتروموتور با قدرت ۱۲۰۰ کیلووات کرد که با موفقیت آزمایش شد.
در زلزله منجیل کنار مردم داغدار بودیم
همه روزهایی که در کنار همکاران خطوط لوله بودم، برایم شیرین بود که بیان آن خاطرات، یک کتاب میشود؛ اما اجازه دهید تلخترین خاطرهام را بگویم. زمانی که در منجیل زلزله آمد، یکی از خطوط لوله ری - رشت قطع و به عمق بیش از 50 متر داخل گسل کشیده شد و ما برای یافتن مسیر جدید و قطعه آسیبدیده در منطقه مستقر شدیم. طبیعی است که با دیدن خرابیها و کشته و مجروح شدن مردم، بسیار ناراحت و کم حوصله بودیم. دیدیم که پیرمرد تنهایی، یکی از نوههایش را که زیر آوار مانده و فوت شده بود، آورده بود که به خاک بسپارد.
کارکنان خطوط لوله معمولا ارتباطات نزدیکی با هم دارند
پس از بازنشستگی به مدت پنجسال با شرکت خطوط لوله همکاری داشتم. این موضوع، گواه بر رابطه خوب من با همکاران است. دلیل این تعامل و ارتباط زیاد با همکاران هم حضور در تلمبهخانههاست. در یک تلمبهخانه، عده معدودی حضور دارند و بیشتر مراکز منطقه نیز دور از شهرهای بزرگ هستند، در نتیجه همکاران در تعامل خوب و گستردهای باهم قرار میگیرند. کسی که در ازنا کار میکند، عملا با همکاران همان منطقه تعامل نزدیکی دارد و خانوادههایشان هم به همین ترتیب با یکدیگر در رفت و آمد هستند که این موضوع، صمیمیت ایجاد میکند. سوابق دوستی و رفت و آمد بین برخی خانوادهها به ۳۰ سال میرسد. این روابط گاه از روابط فامیلی هم نزدیکتر است.
یکی از نقاط ضروری در سیستم جدید از نظر من، آموزش است. معتقدم که با ارائه آموزشهای مناسب، میتوان کارایی و بهرهوری نیروهای سازمان را در حد زیادی افزایش داد. انرژی مصرفی تلمبهخانهها، رقم بزرگ و عمدهای است که با آموزش اصول بهرهبرداری و بهرهگیری از تجهیزات نوین، صرفهجویی بزرگی حاصل میشود.
معصومه اصغری، هفتهنامه مشعل