مهندس وزیری هامانه در نوجوانی
خاطرات و تجربیات مهندس وزیری هامانه، در کتابی با عنوان «فرزند کویر و نیم قرن خدمت در صنعت نفت» در قالب یک مصاحبه تاریخ شفاهی به همت پیمانه صالحی و محمدحسین یزدانی راد منتشر شده است. برای انعکاس بیشتر این تجربیات در صنعت نفت، در مدیریت موزهها و مرکز اسناد صنعت نفت برآن شدیم که به صورت منظم و سریالی، هر هفته بخشهایی از این مجموعه را در معرض دید کارکنان صنعت نفت قرار دهیم. این دومین شماره از داستان «فرزند کویر» است، که مهندس وزیری هامانه در آن از کارآموزی در پالایشگاه کرمانشاه و علاقمندی به ورود به صنعت نفت گفته است.
پالایشگاه نفت کرمانشاه سال 1301 با ظرفیت روزانه دو هزار بشکه به بهرهبرداری رسید. این پالایشگاه در زمان تاسیس، دومین پالایشگاه ایران بود. از سال 1348 با نیاز به افزایش تولید نفت، تاسیسات این پالایشگاه تغییر کرد و با ظرفیت روزانه پانزده هزار بشگه آغاز به کار کرد. مهندس وزیری هامانه دوره کارآموزی در پالایشگاه کرمانشاه را در تابستان 1345 گذرانده و آن را چنین روایت میکند:
کارآموزی در پالایشگاه نفت کرمانشاه
یکی از ویژگیهای تحصیل در هنرسرای عالی این بود که کارگاههای عملی و نیز تابستانها کارآموزی داشتیم. سامانه آموزش به این شکل بود که دانشجویان باید تابستان سال اول برای کارآموزی به کارخانجات میرفتند و جزو واحدهای درسی محسوب میشد. این دورهها دو ماهه بود. اسامی مراکز مختلف را روی تابلوی دانشکده اعلام میکردند و بعد دانشجویان از روی آن، انتخاب میکردند که میخواهند کجا بروند. سپس دانشگاه برایشان معرفینامه صادر میکرد و میرفتند. شرکت نفت چند واحد تولیدی را برای گذراندن دوره کارآموزی اعلام کرده بود که من پالایشگاه نفت کرمانشاه را انتخاب کرده بودم.
من به دلیل اینکه نمره خوبی گرفته بودم، میتوانستم مراکز مختلفی را انتخاب کنم ولی احساس کردم که اگر به پالایشگاه کرمانشاه بروم، بهتر است. مدیرکل آموزش و پرورش کرمانشاه، آقای طوسی بودند که یزدی و برادر باجناق داییام یعنی دکتر رجائی بودند. ایشان بسیار محبوب و مثبت بودند. صبحها ماشینی میآمد ما را سوار میکرد، به پالایشگاه میبرد و عصر بر میگرداند. پس از آن هم در شهر گردش میکردیم و به مکانهای دیدنی میرفتیم. تنها کاری که میتوانستیم در آن شهر انجام بدهیم، همین بود. ناهار را در پالایشگاه میخوردیم و برای شام، خودمان فکری میکردیم.
موردی که خیلی سریع توجه مرا جلب کرد، نظم و انضباط حاکم بر پالایشگاه کرمانشاه بود. بخشهای متنوعی در این پالایشگاه بود که با همه این بخشها آشنا شدم. علاوه بر بخشهای پالایشی که اصل کارآموزی ما بود، تعمیرگاهی بود که در آنجا، ماشینهای پالایشگاه را تعمیر میکردند، همینطور کارگاه حلبیسازی وجود داشت که فعالیتهای تولید ظروف در آن انجام میشد. در بخش دیگر، پیتها را پُر میکردند و ندیدم که حتی یکی از این پیتها سوراخ یا دارای اشکال باشد. رئیس پالایشگاه کرمانشاه در دوره کارآموزیام، آقای جلالی قاجار فردی بسیار باابهت بود. ولی مرتب تاکید میکرد و میگفت: «بچهها میخواهم کاری کنم که به شما خوش بگذرد!»
تقریبا در هر بخشی که کار میکردم، این حس را داشتم که اینجا نظم و برنامهریزی زیادی دارد و همین امر مرا علاقمند میکرد که وارد صنعت نفت بشوم. وقتی خواستیم به تهران برگردیم گفتند که باید از دوره کارآموزیمان گزارش تهیه کنیم تا در تهران تائید شود و حق کارآموزی پرداخت گردد و حق کارآموزی هم ماهی چهارصد تومان بود.
نظم و انضباط حاکم بر پالایشگاه کرمانشاه
من هیچ تصوری از پالایشگاه نداشتم، همه واحدها برایم جذاب بود. از پنچرگیری خودروها تا تعمیرگاه، تعویض روغن و آمادهسازی خودرو، تا بحثهای پالایش، آب، برق و بخار برایم جالب بود. در اصل تحت تأثیر نظم و انضباط کاری این مجموعه کوچک قرار گرفته بودم. با خودم فکر میکردم وقتی واحد به این کوچکی این قدر نظم دارد، پس حتما کل شرکت ملی نفت نیز دارای چنین انضباطی است. بعداً متوجه شدم احساسم درست بود و همهچیز در این سازمان، مدیریت شده بود. در واقع افراد سطح بالا و باسواد، این سیستم را طراحی کرده بودند.
پالایشگاه کرمانشاه با ظرفیت ۱۵ هزار بشکه در روز، کوچکترین پالایشگاه کشور است که خوراک آن از ابتدا از میدان نفت شهر (نفت شاه سابق) تأمین میشد. با کم شدن تولید از این میدان، برای تأمین خوراک آن، با انتقال نفت خام از خط اهواز ـ تهران از طریق تنگ فنی ـ آفرینه به کرمانشاه مشکل حل گردید. بعدها با تغییراتی در پالایشگاه، ظرفیت آن به حدود ۲۰ هزار بشکه افزایش یافت. در این پالایشگاه همه فرآوردههای نفتی همانند گاز مایع، بنزین، نفت سفید، نفت گاز، نفت کوره و امشی تولید میشود. برای انتقال و توزیع فرآوردهها، از تانکرهای نفتکش که آن زمان متعلق به شرکت ملی نفت ایران (مدیریت پخش فرآوردهها) بود، استفاده میشد. به همین دلیل بخش سرویس و آمادهسازی تانکرها هم داشت و همه سرویسهای لازم برای آماده کردن تانکرها در این بخش پیشبینی شده بود. همچنین یک واحد به قول خودشان حلبیسازی داشت که قوطیهای هجده لیتری (پیتهای حلبی) تولید میکرد تا نفت سفید به وسیله آنها به شهرها و روستاها منتقل شود.
علیرغم کوچکی پالایشگاه، همه قسمتهای تولید چهار فرآورده اصلی، امشی، حلبیسازی و آزمایشگاههای مربوطه را در خود جای داده بود؛ به عبارتی یک واحد پالایشگاهی کوچک ولی کامل بود. پالایشگاه کرمانشاه پیش از دورهای که من به کارآموزی رفتم، خارج از شهر در کنار رودخانه قرهسو تأسیس شده بود، اما حالا داخل شهر قرار گرفته است.
آن زمان برای کارآموزان، برنامه چرخشی تنظیم شده بود که با صفر تا صد فعالیتهای این پالایشگاه از طریق کارآموزی آشنا شوند و طرز کار با سیستمهای مختلف از جمله نیروگاه برق را از نزدیک ببینند و با توضیحات متخصصان، یک برداشت کلی پیدا کنند. همچنین سیر چرخش نفت خام و تبدیل آن به فرآوردههای نفتی، چگونگی ذخیرهسازی در مخازن و بالاخره بارگیری و انتقال آن را به طور کامل فرا میگرفتند.
اولین بخشی که در دوره کارآموزی رفتم، قسمت پنچرگیری لاستیک تریلیها بود، که در ابتدای گاراژ قرار داشت. الفبای پنچرگیری این لاستیکها را آنجا یاد گرفتم. نیازی نبود دانشجویان کاری انجام دهند، فقط باید خوب دقت میکردند و مراحل انجام کار را میآموختند. بعدها هر وقت به لاستیک تریلیها نگاه میکردم میدانستم که اگر پنچر بشود، باید چه کار کرد.
از جمله بخشهایی که نظر مرا جلب کرد، حلبیسازی بود که از یک طرف ورق آهن وارد میشد و در انتهای خط تولید پیت هجده لیتری، آماده پر شدن میگردید و بلافاصله در بخش بعدی این پیتها را با نفت سفید پر میکردند و روی خط انتقال، به محل بارگیری منتقل میگردید. در ضمن بخش اصلی پالایشگاه، واحد تقطیر یا برج تقطیر بود که در آن نفت خام با فشار و در مجاورت حرارت با عنایت به سبکی و سنگینی مواد آن از بالا به پائین از هم تفکیک شده و فرآوردههای طراحی شده تولید میشد و از طریق لولههای انتقال به خارج انتقال مییافت.
برای هر یک از دانشجویان یک برنامه تنظیم شده بود که مشخص میکرد چه روز و چه زمانی باید در کدام بخش از پالایشگاه حضور داشته و کارآموزی انجام دهند؛ البته مدت زمان بازدید از هر قسمت بر اساس نیاز به یادگیری و توانایی افراد، متفاوت بود. به هر حال همه دانشجویان، یک دور کل پالایشگاه را بازدید و کارآموزی میکردند. جایی در پالایشگاه نبود که مورد مطالعه و بازدید قرار نداده باشم. بازدید و کارآموزی در بخش اصلی پالایشگاه، یعنی از جایی که نفت خام میآمد و تبدیل به فرآورده میشد، چهارده روز زمان برد. این بخش شامل برج تقطیر، بنزینسازی، گوگردگیری و ... بود که قلب پالایشگاه تلقی میشد.
صبحها که از محل اقامتم به پالایشگاه میرفتم، میدیدم قبل از اینکه به آنجا برسم، رئیس بخش مربوطه با کاغذی در دست ایستاده است و اسم و مشخصات مرا دارد و کارم تعیین شده است. این نظم برایم تشویقآمیز بود. فلسفه اینکه به کارآموزی در سال اول توجه میشد این بود که هر چقدر دانشجویان به سمت مهندسی پیش میرفتند، اشتیاق به یادگیری در آنها کمتر میشد. سال اول خودشان را آدم بزرگی فرض نمیکردند و هرچه که به آنها گفته میشد، انجام میدادند، لذا در حال آموختن و یادگیری بودند. به سال دوم که میرسیدند، از بالا و با دید مهندسی نگاه میکردند و فقط به دنبال کسب نمره بودند.
اواسط دوره کارآموزی یک روز گفتند که آقای جلالی قاجار همه دانشجوها را خواست و از صفر تا صد صنعت نفت را در دو ساعت تشریح کرد. او توضیح داد که نفت چیست، چطور استخراج میشود، حفاری چگونه است و سامانه تفکیک به چه صورتی عمل میکند. آن موقع من خیلی متوجه صحبتهای رئیس پالایشگاه کرمانشاه نشدم. وی در انتها یادآور شد: «من این توضیحات را ارائه کردم تا اگر افرادی از میان شما میخواهند بعد از فارغالتحصیلی وارد مجموعه صنعت نفت بشوند، پیشزمینهای داشته باشند».
گزارش کارآموزی در پالایشگاه
پس از پایان دوره کارآموزی دوماهه در پالایشگاه کرمانشاه، باید گزارشی از طی این دوره تنظیم میکردیم و نقد و بررسی میکردیم. لازم بود یک نسخه از این گزارش را به شرکت نفت و نسخه دیگر آن را به دانشگاه بدهیم. روی نوشتن گزارش هم تاکید زیادی می کردند و اگر کسی نمینوشت، وی را بر میگرداندند و میگفتند که حتما باید گزارش کارآموزی را بنویسید.
وقتی شرکت نفت گزارش تصحیح شده مرا برگرداند، متوجه شدم فردی که آن را خوانده بود شخص خیلی وارد و ماهری بوده است. گزارش را مثل دیکته مدرسه از لحاظ جملهبندی و محتوایی تصحیح کرده بود، جای پاراگرافها را عوض و با خودکار قرمز خط کشیده بود. در آخرش هم نوشته شده بود که باید انتقادات و پیشنهادات را هم بنویسید. وقتی گزارش بازبینی شده را به من دادند، برای من که یک جوان بودم فوقالعاده جالب بود. خاطره آن روز هیچوقت از ذهنم محو نمیشود. بعدها که در وزارت نفت به مدیریت منصوب شدم، در فکرم ایجاد آن محیط را میپروراندم و دلم میخواست آن فضا را برگردانم و این دقت و توجه را نهادینه کنم.
در انتهای دوره کارآموزی مدیر آموزش آقای چنگیزی یک جلسه حضوری گذاشت تا کارآموزی دانشجویان تائید بشود. وی در این جلسه در مورد فلسفه کارآموزی و اثرات آن در آینده تحصیلی و شغلی دانشجویان صحبت کرد. سپس ادامه داد: «روش تدریس در دوره کارآموزی شما را با روشهای اصولی و صحیح آشنا کرده است. همینطور به دلیل اینکه دانشجو و فرهیخته هستید انتقادات و پیشنهادات شما برای مجموعه صنعت نفت مفید و راهگشا خواهد بود». وقتی جلسه تمام شد، دو پاکت جلوی هر دانشجویی گذاشتند؛ یکی حق کارآموزی و دومی نامه تائید این دوره بود. درِ پاکت دوم بسته بود و نمیتوانستیم آن را باز کنیم و باید به دانشگاه تحویل میدادیم. در نامه نوشته شده بود که دانشجو چه ضعفها و نقاط قوتی دارد که در عملکرد دانشگاه بسیار مفید بود.
نخستین جرقه ورود به صنعت نفت
نخستین جرقههای فعالیت در مجموعه صنعت نفت در مدت کارآموزی در ذهنم نقش بست. آنچه در پالایشگاه کرمانشاه دیدم از لحاظ نظم، سازماندهی و برنامه ریزی با جاهای دیگر تفاوت محسوسی داشت. طبیعتاً درک این مسائل، برای یک جوان جذاب است. خوشحال بودم که واقعاً چنین سیستمی در کشور ما وجود دارد. آن زمان جوان بودم و درک درستی از سیستم دولتی نداشتم. به طور مثال پیش از آن به شهربانی و دارایی رفته بودم و پالایشگاه را با این ادارات مقایسه میکردم، آنچه در پالایشگاه میدیدم برایم جدید بود و جذابیت داشت.
پس از بازگشت از کرمانشاه، دکتر جمالی مدیر دروس و معاون آموزشی دانشگاه مرا صدا زد و گفت: با گزارشی که از شرکت نفت آمده، به شما افتخار میکنم. تنها کسی که در تمام طول دوره کارآموزی حضور داشته شما بودید و در بین همه دانشجویان بالاترین امتیاز را آوردهاید. کارشناسان بخش آموزش صنعت نفت گزارش شما را به عنوان بهترین گزارش کارآموزی، به پرسنل تازه استخدام شده دادهاند. من نتیجه تلاشهایم را در آن دو ماه گرفتم.