بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تشکلهایی در همه ارگانها شکل گرفت. به دلیل اینکه صنعت نفت فراگیر بود و در سراسر کشور فعالیت داشت، در ساختمان مرکزی شرکت نفت، هم انجمن اسلامی کارکنان صنعت نفت و هم جامعه اسلامی کارکنان صنعت نفت متشکل از افرادی که از قبل از پیروزی انقلاب همدیگر را شناسایی کرده و در زمینههای انقلاب فعالیت میکردند؛ تأسیس شد. مهندس وزیری هامانه، در «فرزند کویر» چگونگی تشکیل انجمنهای اسلامی در صنعت نفت میگوید.
بحث سیاسی در شرکت نفت ممنوع بود و اگر کسی سابقه سیاسی پررنگ داشت و به طور مثال عضو یکی از احزاب سیاسی بود، او را استخدام نمیکردند. یکی از دلایل طولانی بودن پروسه استخدام در این شرکت کسب استعلام از مراکز مختلف بود. هیچکس در شرکت نفت حق اظهار نظر سیاسی نداشت، علیرغم اینکه سیستم دوربین مدار بسته هم وجود نداشت. آن قدر در محیط کار و اتاقها دستگاههای شنود گذاشته بودند که اگر صحبتی مطرح میشد، هنوز ۲۴ ساعت از آن نگذشته بود فردی را که حرف سیاسی زده بود، نمیدیدیم!
آن زمان کسی به فکر خودش نبود و همه به دنبال ایثار و فداکاری بودند. همه فکر میکردند مثل زنجیر به هم پیوستهاند و وقتی فعالیتشان مفید است که با هم جلو بروند. اگر حقوق چندین برابر هم میشد، به دلیل وجود مسائل دیگری در جامعه ارزشی نداشت. در روزهای نزدیک به انقلاب، سربازها در کنار خانه ما راه میرفتند و تیر هوایی شلیک میکردند. بعد از ظهر ۲۱ بهمن که امام دستور داده بودند به خیابانها بریزید، روبهروی منزل پدر همسرم یک تیر سیمانی روی زمین افتاده بود که به کمک مردم، وسط جاده انداخته شد تا ماشینهای نظامی نتوانند رد شوند. سحر که شد، تانکها آمدند راه را صاف کردند که ماشینها بتوانند عبور کنند.
انجمن اسلامی کارکنان شرکت نفت
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تشکلهایی در همه ارگانها شکل گرفت. به دلیل اینکه صنعت نفت فراگیر بود و در سراسر کشور فعالیت داشت، در ساختمان مرکزی شرکت نفت، هم انجمن اسلامی کارکنان صنعت نفت و هم جامعه اسلامی کارکنان صنعت نفت متشکل از افرادی که از قبل از پیروزی انقلاب همدیگر را شناسایی کرده و در زمینههای انقلاب فعالیت میکردند؛ تأسیس شد. علیرغم اینکه اختلافی بین آنها نبود، وقتی اعلام موجودیت کردند، حاضر نشدند با هم ادغام شوند، در واقع این دو انجمن با هم رقابت مثبتی داشتند. انجمنهای اسلامی صنعت نفت محدود به این دو انجمن نبود، بلکه پالایشگاهها، جنوب و بسیاری مناطق دیگر، به طور مستقل انجمن اسلامی تشکیل داده بودند.
زمانی که من و دوستانم تصمیم گرفتیم در ساختمان مرکزی انجمن اسلامی تأسیس کنیم، گروهی ۴۸ ساعت زودتر از ما این عنوان را اعلام کرده بودند و ما مجبور شدیم عنوان مجموعه خود را به جامعه اسلامی کارکنان صنعت نفت تغییر بدهیم. بعد روی این مسئله که عنوان آن پسوند اسلامی داشته باشد یا نه، بحث کردیم. در ضمن به دلیل اینکه در آن دوره با گروههای چپ و مجاهدین در کشور برخورد داشتیم، قرار شد من با آقای هاشمی رفسنجانی صحبت کنم تا به اطمینان برسیم. وقتی به دفتر آقای هاشمی در حزب جمهوری اسلامی رفتم، منتظر ماندم که ایشان بیایند. وقتی آمدند خیلی خسته بودند، طوری که دسته صندلی را گرفته بودند که خوابشان نبرد. بعد من سؤالم را اینگونه پرسیدم ما میخواهیم در صنعت نفت تشکلی درست کنیم آیا باید عنوان آن پسوند اسلامی داشته باشد یا نه؟ ایشان توضیحات کاملی دادند و من استفاده کردم. پاسخ دادند: «انقلاب اسلامی است، پس همه چیز باید اسلامی باشد». به هر حال توضیحات کاملی دادند و من استفاده کردم.
قرار بود برای پرسیدن سؤال مذکور، به دفتر آقای دکتر مفتح در دانشکده الهیات هم بروم. چون ایشان رئیس این دانشکده بودند. آن زمان نمیشد به راحتی با امثال آقای مفتح ملاقات کرد. بعد با آقای محمدحسین بهجتی اردکانی (شاعر بودند و بعدأ امام جمعه اردکان شدند و با مقام معظم رهبری خیلی دوست بودند و مباحثه میکردند) که با هم ارتباط نزدیک خانوادگی داشتیم، صحبت کردم و قرار شد ایشان برایم وقت ملاقات بگیرند. از آقای مفتح هم همان سؤال را پرسیدم و با ایشان مشورت کردم. ایشان شبهه داشتند و گفتند: «اگر عنوان تشکل شما پسوند اسلامی داشته باشد، سریع شناسایی میشوید. پس اگر عنوان آن را جامعه کارکنان صنعت نفت بگذارید، خطر کمتری دارد و بعدها میتوانید عنوان اسلامی را به آن اضافه کنید». بعد که برگشتم و با دوستان مشورت کردیم، قرار شد با توجه به توصیههای آقای هاشمی به استفاده از عنوان اسلامی، از آن استفاده کنیم.
اولین نماز جماعت در ساختمان مرکزی شرکت نفت، به همت جامعه اسلامی اقامه شد. یک روز ظهر ناهارخوری هیئت مدیره سابق را تعطیل کردیم، فرشهای آن شسته شد و نمازخانه را در آنجا تشکیل دادیم. پیشنمازهای ما، دو نفر بودند که بعداً از نمایندگان دوره اول مجلس شورای اسلامی شدند؛ آقای هاشمی سِنِجانی (نماینده اراک) که در واقعه هفتم تیر ۱۳۶۰ شهید شد و آقای حمیدی (نماینده همدان) که در قید حیات است. در ابتدا انجمن و جامعه اسلامی فضا را کاملا تغییر دادند چون شرکت نفت فضای خاصی داشت! بخشنامههای آقای میرحسین موسوی را تکثیر و دستور اینکه حجاب و نماز چگونه باشد را اجرا کردیم. به طور مثال در این بخشنامهها شکل پوشش خانمها را با تصویر مشخص کرده بودند، در واقع مامور اجرای قوانین مرتبط با حجاب شده بودیم و همه را برای این کار بسیج کرده بودیم. بزرگی و تنوع فکری در نفت، آن را از یکپارچگی دور میکرد، ولی سعی میکردیم چارچوبهایی رعایت شود که خارج از اسلام نباشد.
بعضی از اشخاصی که در انجمن اسلامی و جامعه اسلامی فعال بودند، علاقه داشتند مسئولیت بگیرند و هرچه زودتر در جهت رفع مشکلات صنعت نفت اثرگذاری داشته باشند. وقتی این انجمنها شکل گرفتند، در ادامه، عدهای به علت تنگناهای آن روزها برای قبول مسئولیت دعوت شدند که من هم یکی از آنها بودم. گاهی اوقات این سمت گرفتن، مشکل ایجاد میکرد. خیلی از اعضاء معتقد بودند که ما نباید سمت بگیریم چون با این کار، دولتی میشویم بعضی از افراد هم میگفتند که انجمن اسلامی باید در همه امور حضور داشته باشد. من به دور از هیاهو کار میکردم و تلاشم را به این امر معطوف میداشتم تا در جلسات کمتر صحبت کنم، چون بعضی از افراد دائماً به رقابت فکر میکردند و میخواستند خبردار شوند در ذهن سایر افراد چه میگذرد و آنها را از صحنه خارج کنند.
مدتی که گذشت، تعدد انجمنها دردسر ساز شد و گاهی اوقات به دلیل نفوذ برخی از افراد با هم در تقابل قرار گرفتند. پس این اندیشه مطرح شد که همه، زیر یک چتر جمع شوند و فعالیت کنند. در مسجد جلیلی که مرحوم آیتالله محمدرضا مهدوی کنی امام جماعت آن بودند، جمع شدند و با ایشان مشورت کردند. در نهایت تشکیلاتی به نام «مجمع انجمنهای اسلامی صنعت نفت» تشکیل شد و همه انجمنها را زیر پوشش گرفت. به دلیل اینکه اسم آقای مهدوی کنی در میان بود، همه تسلیم بودند. انجمنها از بین نرفتند، بلکه از این مجمع خط میگرفتند. این مجمع در سالهای بعد هم به انجمنهای اسلامی خط مشی میداد. پس از آن هم بسیج ادارات در سازمانها و شرکتهای مختلف شکل گرفت.
من شخصاً پس از مدتی خودم را کنار کشیدم و دیگر در جلسات انجمن و جامعه شرکت نکردم. افراد جدیدی وارد شدند و فضای فعالیتهای آن تغییر کرد و به نوعی متحول شد. تشکیلات آن در ظاهر حفظ شد و آرم آن باقی ماند، ولی میدانم که الان فعالیت چندانی ندارند. در آن دوره من در تصمیمگیری اغلب فعالیتها حضور داشتم. به طور مثال اگر قرار بود سخنرانی برگزار شود، با اعتمادی که بود، تقریبا هیچکس مخالفت نمیکرد و همه، همراه بودند.