فرزند کویر؛ بخش یازدهم

تكبیر: نشریه جامعه اسلامی كاركنان صنعت نفت

دوشنبه یکم ارديبهشت ماه 1404 تكبیر: نشریه جامعه اسلامی كاركنان صنعت نفت

نشریه تکبیر، نشریه جامعه اسلامی کارکنان صنعت نفت بود که از نیمه دوم 1358 تا نیمه اول 1359 منتشر می‌شد. مهندس وزیری هامانه در خاطراتش «فرزند کویر» درباره انتشار این نشریه توسط جامعه اسلامی کارکنان نفت سخن می‌گوید.

آن زمان کارهای مختلفی در راستای همراهی با انقلاب انجام می‌دادیم. یکی از این فعالیت‌ها، انتشار نشریه بود. انجمن اسلامی کارکنان صنعت نفت نشریه‌ای را در یک صفحه منتشر می‌کرد. بعد من و عده‌ای از دوستان که عضو جامعه اسلامی کارکنان صنعت نفت بودیم، به این فکر افتادیم که نشریه‌ای منتشر کنیم. ابتدا نام مرآت (آئینه) را برای این نشریه انتخاب کردیم ولی به دلیل اینکه جو حاکم، جو انقلابی بود، نام آن را تکبیر گذاشتیم. از شماره دوم تا حدودی طراحی هم می‌کردیم. همینطور اشعار انقلابی و متناسب با فضای جامعه را هم انتخاب و در تکبیر منتشر می‌کردیم. یک بیت شعر از ناصر خسرو قبادیانی هم روی جلد مجله‌ای که قرار بود با نام مرآت منتشر شود، درج می‌شد که مفهوم آن را می‌رساند:

آینه چون نقش تو بنمود راست                                          خود شکن آینه شکستن خطاست

ما سعی می‌کردیم هم خبرها را اعلام کنیم و هم انتقاد داشته باشیم. هزینه‌ی چاپ و تکثیر آن را هم با دوستان تامین می‌کردیم، چون نمی‌خواستیم به کسی یا جایی وابسته باشیم. ما خیلی تحت فشار بودیم، چون امکاناتی نداشتیم و تامین هزینه‌های چاپ و توزیع آن، توسط چند کارمند، خیلی ساده نبود. در خودرو یا منزل یکی از دوستان می‌نشستیم و می‌نوشتیم. این نشریه با هزینه شخصی سه چهار نفر تهیه می‌شد. سعی می‌کردیم مطالب آن را هم خودمان تهیه کنیم یا از دیگران کمک بگیریم. تکبیر، فروشی نبود و جمعآوری آن با روش‌های اولیه انجام می‌شد. مطالب را می‌بردیم، می‌چسباندیم و کپی می‌کردیم، تا اینکه فرم ثابتی به خودش گرفت، البته عمرش طولانی نشد و فقط هفت شماره منتشر شد. دلیلش این بود که همه‌ی ما مسئولیت‌های دیگری پیدا کردیم و دیگر فرصت انتشار این نشریه را نداشتیم.

اگر بخواهم از دوستانم نام ببرم، باید بگویم آقای علی محمدی، آقای حسین مدرسی و من تهیه تکبیر را آغاز کردیم و همیشه با هم بودیم. نفر چهارم هم آقای قرائی بود که دیرتر به ما پیوست و پس از مدتی جدا شد و کار با گروه دیگری را آغاز کرد. آقای محمد کاشفیپور هم در چاپ نشریه کمک می‌کرد. آقایان اقدسی و حاج احمدی هم به نوعی کمک می‌کردند؛ یکی مقاله می‌نوشت، یکی چاپ می‌کرد، یکی توزیع آن را بر عهده می‌گرفت و هرکس نقشی داشت.

به طور کلی مطالبی را منتشر می‌کردیم که بتوانیم با فعالیت‌های انقلابی همراه و هم‌گام باشیم و در آگاهی‌بخشی به مردم نقش داشته باشیم. دوستان در بخش‌های مختلف شرکت نفت کار می‌کردند. به‌طور مثال من در واحد طراحی مهندسی بودم، آقای کاشفیپور در پخش، آقای حاج احمدی در خدمات، آقای مدرسی و آقای محمدی در صندوق بازنشستگی و وام، آقای اقدسی در آموزش و آقای قرائی در امور اداری بودند. اینگونه، از فضای بخش‌های مختلف شرکت نفت اطلاع پیدا می‌کردیم، در نتیجه زمینه ارائه سخنرانی و تهیه اطلاعیه هم فراهم می‌شد. با انتشار تکبیر، حداقل همراه مردم بودیم و با سیر انقلاب جلو می‌رفتیم و عقب نمی‌افتادیم. بعضی از خوانندگان و و صاحبنظران معتقد بودند که تکبیر باید صرفاً سیاسی باشد.

محیط صنعت نفت پیش از انقلاب، اصلا سیاسی نبود، البته منظور از سیاسی بودن بیان ظاهری آن است چون به هر حال همه آدم‌ها درون خودشان سیاسی هستند و تفکر سیاسی دارند. مدیران شرکت نفت نمی‌گذاشتند که فضا سیاسی شود چون این امر برایشان خطرناک بود. با همه تدابیری که در پیش می‌گرفتند، همین صنعت نفت که نمی‌گذاشتند سیاسی بشود، اعتصاب کارکنان آن، یکی از دلایل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی بود. مدیران صنعت نفت از تأثیر این مجموعه بر اقتصاد و سیاست اطلاع داشتند، پس آگاهانه کنترل می‌کردند که فردی گوشه و کنار این شرکت کار سیاسی انجام ندهد.

ما هیچ‌وقت فکر نکردیم که تکبیر را به دست امام خمینی (ره) یا مقامات جمهوری اسلامی برسانیم. هدف ما رشد خودمان بود. در واقع دنبال این نبودیم که بتوانیم از طریق انتشار نشریه یا برگزاری جلسات و ... با سطوح بالاتر در نظام جمهوری اسلامی ارتباط برقرار کنیم، بلکه فقط به دلیل احساس وظیفه و مسئولیت، آن را تهیه و منتشر می‌کردیم. در مجموع، نشریه تکبیر در سال‌های ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ منتشر شد. خیلی‌ها خودشان دنبالش می‌آمدند و حتی چاپ نشده، مشتری آن حاضر بود. همین‌طور به دلیل اینکه تعداد آن کم بود، به راحتی قادر به پخش بود.

 

مقالات و اشعار تکبیر

بن‌مایه اغلب مقالات و اشعار تکبیر، مضامین انقلابی بود. به عنوان مثال در یکی از مقالات منتشر شده در نخستین شماره این نشریه تحت عنوان «مثلث پیروزی» آمده بود:

«تاریخ سیاسی میهن ما از درگیری همیشگی توده‌ی عظیمِ به استضعاف کشیده و اقلیت غارتگر حاکم حمایت دارد. بررسی این درگیری نشان می‌دهد که اگرچه همه‌ی قشرها در متن مبارزه بودهاند، اما هر قشر از کانال خاص و در جبهه خاص خود می‌جنگیده و طبیعی است که مبارزات قشرها در پاره‌ای از موارد با یکدیگر متعارض بوده و اکثرا بیش از نیمی از کل نیروها صرف خنثی کردن نیروهای خودی می‌شد و استعمارگران برای حفظ منافع خود با مهارت به آتش این مبارزات خانگی دامن می‌زدند و هر زمان که احساس خطر جدی می‌کردند، خود وارد کارزار شده و همه‌ی رشته‌ها را پنبه می‌کردند. تاریخ گواه صادق و بی‌اشتباه این مدعاست.

قتل ناجوانمردانه یگانهمرد تاریخ سیاسی دوران قاجار، میرزا تقی خان امیرکبیر که شجاعانه کمر به قطع بنیادی سلطه استعمارگران غارتگر بسته بود، به انحراف کشیدن نهضت مشروطیت و تحمیل استبداد در لباس حکومت مشروطه و علم کردن رضا خان قلدر برای حفظ منافع چپاولگران بیگانه، نابود کردن نهضت ملی که منجر به ملی شدن نفت شد، با ایجاد کودتای ننگین ۲۸ مرداد و پایهریزی رژیمی که سیاهی دورانش روز ملت را به شب بی‌انتها مبدل کرد؛ همه و همه حاصل توطئه‌هایی بود که استعمار برای خنثی کردن مبارزات بی‌امان ملت ما طرحریزی می‌کرد.

اما مبارزه متوقف نشد و این افتخار از آن نسلِ حاضر شد که بتواند با پندگیری از همه‌ی تجربیات تلخ مبارزاتی با اتحاد بی‌مانند خود و با برخورداری از رهبری صحیح و آگاهانه‌ی بزرگترین رهبر قرن بر استعمار داخلی بهطور کامل غلبه کند. ملت ما زمانی توانست به حرکت خود نام انقلاب گذارد که هدف را دقیقا شناخت و با تکیه بر رهبری انسانی آگاه و مبارز یکپارچه و بی‌محابا حرکت خود را به طرف آن آغاز کرد.

در تجزیه و تحلیل انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک پدیده استثنائی تاریخ بشر به سه عامل تعیین‌کننده بر میخوریم که از آنها به عنوان مثلث پیروزی می‌توان یاد کرد. این عوامل عبارتند از:

شناخت هدف، وحدت عمل نیروها و وحدت رهبری.

با مقایسه این نهضت و نهضت‌های گذشته ملاحظه می‌شود که جمع و ترکیب درست این سه عامل بود که جهانی را در مقابل عملکرد خود به حیرت واداشت.

از آنجا که استعمار این بار موجودیت خود را نه تنها در میهن ما که در تمام جهان در خطر می‌بیند و به‌علت گستردگی ابعاد مبارزه، حمله به یک جناح و یک بعد مثلث پیروزی نمی‌تواند استعمار را به هدف اصلی خود برساند. جهانخواران بینالمللی این بار با تمام قوا و از همه جهت به انقلاب حمله می‌کنند و همه امکانات داخلی و خارجی را برای متوقف کردن مبارزه به کار می‌گیرند.

برای تجزیه‌ی نیروها و از هم گسستن نیروهای متحد شده در گوشه و کنار، مسائل قومی و عقیدتی را به میان می‌کشند و مسائلی نظیر کردستان و خوزستان و ... را به وجود آورده و با کمک ایادی داخلی خود در گسترش آن کوشش می‌کنند.

برای به انحراف کشیدن اذهان از هدف اصلی، هر روز مسئله کوچکی را چون استفاده یا عدم استفاده از حجاب انتشار یا عدم انتشار نشریات قلمفروخته و عامل امپریالیست و صهیونیست، شهریه‌ی مدارس، مسائل رفاهی و ... عنوان کرده، بزرگ می‌کنند و گروهی را به جان هم می‌اندازد.

برای تضعیف رهبری، به موازات دامن زدن به مسائل قومی و عقیدتی، هر اهل یا نااهلی را بهعنوان رهبر یک گروه چند میلیونی علم می‌کنند و به خیال خود آنان را رو در روی رهبر انقلاب قرار می‌دهند و با تبلیغات وسیع، سعی در بزرگتر جلوه دادن این به اصطلاح رهبران و پیروان آنان دارند، به نحوی که اگر پیروان خیالی و ... ادعائی این به اصطلاح رهبران را جمع بزنیم، جمعیت ایران از صد میلیون تجاوز می‌کند و با دمیدن در بوق‌های خود هر دروغ و تهمتی را به رهبر بلامنازع انقلاب نسبت می‌دهند.

دریغ که در این کشاکش گروه‌هایی آگاهانه و ناآگاهانه آلت فعال توطئه‌ها شده و آنچه را که استعمارگران برای به دست آوردن آن حاضر به پرداخت هزینه‌های گزاف و صرف نیروی فراوان هستند، به رایگان در اختیارشان می‌گذارند و از پیآمد اعمال و گفتار خود غافلند.

به هوش باشیم که تنها یکی از ارکان استعمار را از جا کنده‌ایم و تا ویرانی کاخ استعمار راه درازی باقی است، مباد آنکه هنوز جنگ پایان نگرفته، به فکر تقسیم غنائم باشیم یا خدای نکرده وسوسه توطئهگران در ما مؤثر افتد و به دست خود آنچه را که برای به دست آوردن نسل‌ها خون دل خوردند و جان دادند به باد فنا دهیم که تاریخ، پیروزی‌های بسیاری را به یاد دارد که به همین دلایل به شکست مبدل شده است.

تو ای خواهر و تو ای برادر... امروز در پیشگاه تاریخ مسئولیت بزرگی بر عهده داری، مسئولیت خون بیش از هفتاد هزار شهید و میلیون‌ها پدر و مادر و همسر، برادر و خواهر و فرزند داغدیده که خونبهای عزیزانشان در دست من و توست، در مقابل تو، دریائی خروشان از خون شهیدان است و کشتی سرنوشت این ملک و ملت در این دریا در حال پیشروی به سوی ساحل آزادی و آزادگی است.

تردید نداشته باشیم که در صورت ایستایی و سکون ما، استعمار این بار یوغ‌ها را استوارتر از پیش بر گردههایمان خواهد نهاد و رهایی از آن واقعاً کاری است بس دشوار و برای آنکه چنین کلامی هیچگاه در صفحات تاریخ نقش نبندد، مثلث پیروزی را همچنان استوار و پابرجا نگه داریم، مسائلی را بشناسیم و تحت رهنمودهای رهبر کبیر انقلاب با همه‌ی نیرو چون پیکری واحد به ریشه‌ی مشکلات هجوم ببریم و خود، الگویی برای ملل محروم و ستم‌کشیده‌ی دیگر شویم.

به امید پیروزی...»

در هر شماره یکی از اشعار انقلابی با ذکر نام شاعر آن چاپ می‌شد. در چهارمین شماره‌ی تکبیر، شعری از سید مرتضی دستغیب، تحت عنوان «قلب قبیله‌ی ما»:

قلب قبيله‌ی ما

هرگز مباد که بایستی

ای قلب قهرمان امت ما

بار دگر بریز، در رگ رود

  خون خدا را،

بار دگر ببار

بر دشت خونبار این تبار

سالار قافله

سردار سرفراز

  قبله تویی

 آنک نماز

در سینه تو می‌تپد اینک

 قلب قبیله‌ی ما

نبض زمان

روح خدا

ای مقتدا

بانک رسای تو ناقوس می‌شود

  آه ای پیامبر امی

ای رسول امین

نور کلام تو

در وهم و واهمه شب

قانون می‌شود

ای آخرین کلام

خورشید خشم

آه ای امام

ای حامی همیشه مستضعفان ‌

ای دشمن هماره مستکبران

امت پی تو اند

آنک پیام

رزمنده سوار

محراب وحی

«آه ای یگانهترین یار

رزمآور هماره‌ی پیکار

اینک پیام تو محراب می‌شود

خلق از خروش تو بیدار می‌شود

در سنگری به وسعت ایمان

امت روانه‌ی پیکار می‌شود،

آه ای ستاره‌ی صبح

باور نداشت هیچ منجم ظهور تو را

زهر هلاهلی است حضورت

در کام کاهنان

با ما بمان همیشه تو ای یار

با ما بمان

به جنگل انبوه دست‌ها

بشکن تو سد سیاه ستم را

دیگر تو نیستی آن چشمه‌ی پرخروش

بخروش

اینک تو رود پر خروش خشم خدایی

آری تو قلب امت مایی

‌ای قلب قهرمان امت ما»