آبادان سرزمین نعمتها و نقمتها؛
شهرموزهها، مرهمی بر تن خسته قابهای عظیم فولادی
سهیلا زمانی
خوزستان، سرزمین زیبای نخل و نفت و نیشکر، هور، نیزار و رود؛ سرزمینی با خاک حاصلخیز و آثار تاریخی و باستانی متنوع که کمتر شناخته شده است.
اینجا زادگاه حماسه است؛ جایی که هرچند خاطره زخم گلوله و جنگ بر دیوارهایش ماندگار است و هر شهر و روستایش را میتوان چون موزهای از شجاعت مردم نجیب و غیور آن، گرامی داشت، اما مردم مقاومش هنوز به روی مسافران لبخند میزنند و میهماننوازی منحصر بهفردشان بخشی از جذابیتهای گردشگری برای هر غریبه و آشنایی است که راهی این دیار شود.
اگر برای نخستینبار به شمال و شرق این استان زرخیز سفر کنید، با دیدن رودهای خروشان، جلگهها، درهها و دشتهای سبزش غافلگیر میشوید! بدون تردید استان خوزستان با گنجینهای از دشت، رود، جلگه، جنگل، کویر، کوهستان، ساحل و بندر، به همراه دیدنیترین آثار باستانی هزاران سالهاش، میتواند یکی از بهترین مقاصد گردشگری کشور به ویژه در نیمه دوم سال باشد.
اهواز برای خیلیها پایتخت نفت، فولاد و درآمد ملی است، اما قدیمیترها اهواز را شهر خاطرات خود از غروب دلانگیز ساحل کارون میدانند؛ هرچند برای برخی نیز، این شهر، شهر گرمای شرجی و گرد و خاک چند سال اخیر است.
ولی من، شخصاً هیچگاه تصور نمیکردم سرزمینی که تا این حد مورد تاختوتاز نیروهای اجنبی قرار گرفته، زیباییهایی نفسگیر داشته باشد! زیباییهایی که روح تو را جلا دهد و تو را به رویاهایی دوردست ببرد.
ابتدای سفر و شاید مقصد اصلی، آبادان بود. شهر عشق و نخلها، شهر بندر و خلیج، شهر مردمان شاد و میهمان نواز، شهری که با تمام تهاجمها همچنان پابرجا ایستاد تا ثابت کند که میتواند بزرگترین شهرموزه خاورمیانه باشد؛ همانند تمام «اولین»هایی که بار آنها را غریبانه به دوش میکشد.
×××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××
پایان ۹۶، آغاز فعالیت موزهای آبادان
شهر خونگرم و میهماننواز در نخستین گام و پس از صرف صبحانه، خبرنگاران را به نشستی صمیمی با دکتر اکبر نعمتاللهی، مدیر طرح موزههای صنعت نفت و اسفندیار دائمالذکر، مدیرعامل پالایشگاه نفت آبادان دعوت کرد.
نعمتاللهی ابتدا بهساکن با بیان چرایی تبدیلشدن این شهر زیبا و پرخاطره به شهرموزه، گفت: طبق مطالعات کارشناسان، با توجه به اینکه تمام مناطق آبادان نشانی از صنعت نفت دارد، این شهر به عنوان شهرموزه معرفی شد.
وی افزود: صنعت نفت با آبادان عجین شده و نمیتوان این دو را از هم جدا کرد، لذا تجهیزات، اماکن و ابنیههای صنعت نفت این شهر باید تبدیل به شهرموزه و نگهداری شود و این همان چیزی است که هیچ گاه در کشور ما اتفاق نیفتاده است.
نعمتاللهی همچنین تصریح کرد: در شهر مسجدسلیمان نیز به عنوان شهری که نخستین بار اکتشاف نفت در آن صورت گرفته، بنا داریم که چنین برنامهای داشته باشیم.
مدیرکل سابق روابط عمومی وزارت نفت اظهار داشت: اکنون ما نمیتوانیم تمام توصیههای مشاورین موزهای را در این شهرها عملیاتی کنیم؛ چراکه هم کار سختی است و هم هزینه بالایی دارد، لذا فعالیت خودرا در چند فاز تعریف کردیم و 5 نقطه از تاسیسات آبادان را در نخستین اولویت برای تبدیل شدن به موزه قرار دادیم و بقیه تاسیسات، ساختمانها و ابنیه را نیز ثبت میراث فرهنگی میکنیم تا دخل و تصرفی در آنها صورت نگیرد.
وی ادامه داد: در فاز دوم، 20 نقطه پیشبینی شده که مرمت و بازسازی خواهد شد و در مرحله آخر نیز باقیمانده اماکن را مرمت و بازسازی خواهیم کرد.
مدیر طرح موزههای صنعت نفت بیان کرد: البته این به آن معنا نیست که همه نقاط که به موزه تبدیل میشوند تجهیزات، اشیا و اسناد قدیمی در آنها نگهداشته شود، بلکه بسیاری از ساختمانها و تاسیسات نیز موزه خواهند بود.
وی ادامه داد: مثلا تلمبه خانه شماره سه که یکی از تلمبهخانههای اولیه صنعت نفت در آبادان است به عنوان موزه انتخاب شده که فقط باید آمادهسازی و مرمت شود.
وی همچنین گفت: ساختمان انکس که در زمان حضور انگلیسیها به آن «جیمخانه» میگفتند نیز، یکی از این اماکن موزهای خواهد بود و در کنار آن، خانههای تشریفاتی (شاهنشین) که در کنار اروندرود قرار داشته و رضاشاه و محمدرضاشاه از آن استفاده می کردند و در زمان جنگ آسیب دیده بودند، بخشی از پازل صنعت نفت هستند که در نوبت مرمت و بازسازی قرار میگیرند.
نعمتاللهی خاطرنشان کرد: در حال حاضر ما سعی میکنیم که غیر از اسکله که بسیار زمانبر و دشوار و در عین حال، کاری بس عظیم است، بقیه موزهها را تا پایان سال 96 به نقطه خوبی برسانیم.
توضیحات مدیر طرح موزههای صنعت نفت جالب و کامل بود ولی من ترجیح میدهم توضیحات هر بخش را در زمان بازدید از آن، بازگو کنم. هرچند که شاید در چنین بازدیدهایی، هیچ چیز گویاتر از عکس نباشد و یک گزارش تصویری عالی، خیلی بهتر از نوشتهای جذاب، گویا باشد.
طرح توسعه نوسازی پالایشگاه نفت آبادان با مشارکت چشم بادامیها
اما در کنار توضیحات دکتر نعمتاللهی که فضای خبری را تحتالشعاع میراث فرهنگی کشور قرار داده بود، توضیحات مدیرعامل پالایشگاه آبادان به شدت جنبه خبری داشت.
اسفندیار دائمالذکر با اعلام خبر مذاکرات ۲ میلیارد یورویی ایران و ژاپن برای اجرای طرح فاز چهارم توسعه و به روزرسانی پالایشگاه نفت آبادان، از آخرین وضعیت توسعه این پالایشگاه و طرح کاهش تولید نفت کوره قدیمیترین پالایشگاه نفت خاورمیانه، خبر داد و گفت: از ابتدای سال ۹۶، طرح تجهیز و آغاز عملیات اجرایی طرح توسعه نوسازی پالایشگاه نفت آبادان با مشارکت شرکت ساینوپک چین آغاز خواهد شد.
مدیرعامل پالایشگاه نفت آبادان با بیان اینکه پس از برجام، قرارداد توسعه فاز ۲ با طرفهای چینی به نتیجه رسید، تصریح کرد: هدف از اجرای این پروژه، ارتقای سودآوری و کاهش نفت کوره از ۴۰ درصد به زیر ۲۰ درصد است.
وی با تاکید بر اینکه فاینانس این پروژه پالایشگاهی حدود سه میلیارد دلار بوده که در قسمت اول حدود دو میلیارد دلار و در قسمت دوم حدود یک میلیارد دلار سرمایهگذاری میشود، اظهار داشت: در این راستا، واحدهای شیرینسازی و تصفیه گازوئیل و نفت سفید نیز توسعه مییابند.
دائمالذکر در خصوص توسعه فاز ۳ این پالایشگاه نیز، بیان کرد: حدود ۴۰ درصد نفت خام این پالایشگاه به دلیل قدیمی بودن واحد تقطیر به نفت کوره تبدیل میشود، از این رو کاهش ظرفیت تولید نفت کوره در دستور کار قرار گرفته است.
وی با بیان اینکه در راستای توسعه فاز ۲ پالایشگاه آبادان، برای ۸۰۰۰ نفر به مدت پنج سال اشتغالزایی میشود و در توسعه این فاز افزایش ظرفیت صورت نمیگیرد و فقط بحث توسعه و تثبیت در میان است، ادامه داد: علاوه بر این، توسعه فاز ۴ پالایشگاه آبادان با مذاکرات انجام گرفته با یک شرکت ژاپنی به زودی منجر به توافق و حتی امضای قرارداد همکاری خواهد شد.
دائم الذکر با اشاره به مذاکرات انجام گرفته با شرکت JGC ژاپن برای اجرای طرح توسعه فاز چهارم پالایشگاه نفت آبادان، بیان کرد: با توسعه فاز ۴، میزان تولید نفت کوره پالایشگاه آبادان به کمتر از ۱۰ درصد میرسد که بار مالی این پروژه حدود ۲ میلیارد یورو برآورد شده است.
این مقام مسئول افزود: پالایشگاه نفت آبادان با قدمت حدود ۱۰۷ سال تولید را از ۲۷۰۰ بشکه آغاز کرد و تا قبل از زمان جنگ تا ۶۵۰ هزار بشکه نیز تولید داشت که این میزان تولید در میزان جنگ کاهش پیدا کرد و بعد از جنگ و بازسازی، پالایشگاه مجدداً در مدار سرویس قرار گرفت و تولید آن به ۳۸۰ تا ۴۲۰ هزار بشکه در روز رسید.
وی در پایان با بیان اینکه پالایشگاه آبادان حدود ۲۵ درصد از بنزین کشور را تامین میکند، خاطرنشان کرد: در این پالایشگاه، روزانه حدود هفت میلیون لیتر بنزین یورو ۴ و سوخت ۱۰۰ ال ال که متعلق به هواپیمای ملخی است، تولید میشود. بنزین یورو 4 این پالایشگاه، ۵۰۰ هزار لیتر است که به شهرهای آبادان و خرمشهر تحویل داده میشود.
شاهنشین زیبای اروند
آرام آرام گشت و گذار در موزهایترین شهر دنیا را آغاز میکنیم. موزهای که تماماً خاطرات نسلهای تحولیافته صنعتی را بیان میکند که ایران عزیز با آن عجین شده و سالها با آن امرار معاش کرده است.
وارد مجموعه انکس میشویم؛ مجموعه تفریحی، ورزشی و آموزشی صنعت نفت آبادان. جایی که ویلای تخریبشده محمدرضا پهلوی در چندمتری ساحل اروندرود خودنمایی می کند. به این منطقه، شاه نشین میگویند. این ویلا که اکنون مخروبهای بیش از آن، برجای نمانده، زمانی بیواسطه با اروند ارتباط داشت، اما اکنون پس از گذشت سالها جنگ و خرابی، یک خاکریز چندمتری میان آنها فاصله افتاده تا حتی از طبقه دوم این شاهنشین نیز اروند زیبا مشخص نباشد.
شاید آنچه بیش از همه در این ویلا خودنمایی میکند، آثار جنگ بر در و دیوار این ساختمان محکم انگلیسی است که ناخودآگاه تو را به زمان و دیاری دیگر رهنمون میشود.
کمی آنطرفتر، نخستین سینمای روباز ایران که هنوز هم پس از هشتاد سال خودنمایی میکند، تو را به فضایی غیرقابل وصف میکشاند؛ آخرین فیلمهای روز دنیا و ایران. اینجا نمادی از تمدنی است که نفت با خود به ارمغان آورده بود و اکنون با این طرح، میرود تا برای همیشه در اذهان مردم ایرانزمین و دوستداران این صنعت، باقی بماند.
کوهی از سازههای فلزی در قابی غمزده از فولاد!
پس از دیدار منطقه انکس و شاهنشین، زیباییهای پنهان و خرابیهای ظاهریاش را به قلب پروسعت دشت سپردیم و راهی تلمبهخانه شماره 3 آبادان شدیم که از جمله مجموعههای مجزای پالایشگاه به شمار میرفت.
تلمبهخانهایی با قدمت ۸۱ سال! اما همانند مردان و زنان مسن ایرانزمین که گویا در زمان بهتری، ساکن این کره خاکی بودند، قبراق و سرحال!
تلمبهخانهای پرچی که همزمان با پالایشگاه آبادان و برای تأمین آب مصرفی آن ساخته شده است. دو پمپ بخاری این تلمبهخانه هماکنون از مدار خارج شده و سه پمپ برقی آن نیز به دلیل عدم نیاز فعالیتی ندارند و در حال خارج شدن از مدار هستند.
این سومین تلمبهخانهای است که انگلیسیها در آن زمان ساختند تا بتوانند آب رودخانه اروند را پس از گذر از فیلتر و صافیهای مخصوص، به سمت پالایشگاه هدایت کنند.
ساختمان دو طبقه تلمبهخانه مملو از تأسیسات زنگارگرفته و پیچ در پیچ پرچی در کف و دیوارهها است؛ به موازات رود زیبای اروند، پرابهت و گاه غمناک و چه راهی سخت را برای رسیدن به بامش باید طی کنی!
به راستی چگونه این مردان هر روز و شاید روزی چندبار به راحتی از نردبانی با باریکترین پنجههای آهنین و ترسناک عبور میکردند تا در دل سیاهیها، روشنی را برای این مردم هدیه بیاورند!
اما این ترس و دلهره ارزشش را داشت! زیبایی حیرتانگیز و نفسگیر اروند از فراز بام و منظره فلرهای بلند نخستین پالایشگاه خاورمیانه که آسمان را چنگ میزنند، انسان را به این فکر میاندازد که چگونه این همه زیبایی در دل کوهی از فلز خودنمایی میکند!
زیباترین پارکموزه اسکلهای منطقه
از ساختمان تلمبهخانه که خارج شوید، اسکلههای صادرات نفت خام نمایان میشود. پالایشگاه آبادان در گذشته ۲۱ اسکله داشته که اسکله شماره ۸ مخصوص بارگیری کالا و بقیه به صادرات نفت اختصاص داشته است. از این مجموعه، فقط 10 اسکله باقی مانده که با طول تقریبی ۵/۱ کیلومتر، به مجموعه پارکموزه آبادان افزوده میشود و عنوان بزرگترین پارکموزه دریایی جهان را به خود اختصاص خواهد داد. پارکموزهای که مردم بتوانند ضمن آشنایی با تاریخچه صنعت نفت، زمان شاد و مفرحی را در آنجا داشته باشند.
به گفته مدیرطرح موزه صنعت نفت، نهادها و دستگاههای مختلف با ساخت و سازهای گوناگون باعث شدند تا مردم آبادان نه تنها دسترسی به اروند نداشته باشند، بلکه حتی از شانس دیدن آن نیز محروم شوند. از اینرو، سعی شده در جریان اجرای پارکموزه اسکله در آبادان، این مهم نیز در نظر گرفته شود.
قبل از آن که به توضیحات مفصل مهندس ساسان صوفی، مجری موزههای آبادان در خصوص اسکله، جرثقیل اکوان و .... بپردازیم، توضیحاتی که با عشق بسیار به این سازههای فلزی بیان میشود، با گروه وارد دفتر کارگاه پارکموزه صنعت نفت شدیم. دیوارهای تازه رنگ خورده آن، ساده و سرد به نظر میرسد. تیم پیمانکاران، مشاوران و طراحان در اینجا مستقر شدهاند و تابلوهایی از نقشههای پارکموزه آبادان به یکی از دیوارهای ساختمان تکیه داده شده تا احتمالاً بتوانند هم بهتر کار کنند و هم برای افرادی مانند ما، توضیح دهند.
در طراحی پروژه پارکموزه صنعت نفت آبادان تلاش شده تا علاوه بر احیای هویت شهر و پالایشگاه، مدیریت زمان و اقتصاد در رأس اهداف قرار گیرد. استفاده از اجزای برجای مانده از تاریخ پالایشگاه برای ساخت مبلمان سایت پارک موزه، یکی از جالبترین پیشنهاداتی است که از سوی تیم لیلا عراقیان (طراح پل طبيعت در تهران) و همکارانشان به مدیریت مجموعه ارایه شده است.
المانهای صنعتی در محیطی تفریحی
دکتر نعمتاللهی در این خصوص میگوید: در فاز اول ساخت سکوها، ساحل، المانهاي صنعتي، مسيرهاي بازديد و مبلمان اسکله در دستور کار قرار گرفته است و هماکنون پيمانکاران و مشاوران اين طرح در حال تهيه مراحل نقشهبرداري هستند و پس از آن وارد کار اجراي پروژه ميشوند. تمام المانهاي مورد استفاده و مبلمان پارکموزه نفت آبادان با اشيا و تجهيزات نفت طراحي و ساخته ميشود و تلاش داريم تا علاوه بر فراهم کردن محيطی تفريحي و رفاهي براي مردم، آنها را از نزديک با صنعت نفت آشنا کنيم. پارک موزه نفت آبادان تنها مکاني است که به اروندرود راه دارد و احداث چنين مجموعهاي به مردم اين امکان را ميدهد تا از امکانات تفريحي، سرگرمي، آموزشي و پژوهشي استفاده کنند.
مهندس دیبا، مشاور شرکت سازههای پارچهای دیبا، در ادامه به تشریح فعالیتهای این شرکت در طراحی و ساخت پارکموزه آبادان میپردازد و میگوید: اسکله آبادان ۱۱۵ هزار مترمربع مساحت و یک و نیم کیلومتر طول دارد. اسکله در دورههای مختلفی با ابتکار انگلیسیها، ایتالیاییها و آمریکاییها ساخته شده که متأسفانه اسناد آن در دست نیست.
وی در ادامه، میافزاید: رویکرد ما در این پروژه، توجه به اقلیم و هویت شهر است؛ در نتیجه، پالایشگاه که اقتصاد شهر را در دست داشته، جزو هویت این شهر محسوب میشود. نکته دیگری که در این پروژه و در طراحی پل طبیعت به آن توجه شده احترام به انسان و کرامت انسانی است.
به گفته دیبا، توجه به فضای نشستن، سایه، نورپردازی در شب، توجه به زوایای خورشید، غروب اروند و… احترام به حضور انسانها در دل صنعت پیچیده نفت است. موضوع اصلی پارک، آرامش و آسایش مردم و در کنار آن آموزش موضوع نفت با روشی هوشمندانه است.
مهندس دیبا با اشاره به این که این پروژه در سه فاز تعریف شده که فاز نخست آن، شامل جداره کنار اروندرود میشود، گفت: هر چه به اروند نزدیکتر میشویم، مینیمم بارگذاری و ساخت و ساز را خواهیم داشت و هر چقدر از اروند فاصله میگیریم سولهها و فضاهای بازی بچهها، رستوران و سرویسهای خدماتی را مشاهده خواهیم کرد.
این در حالی است که به گفته وی، Artwork هایی که برای فعالیت هنرمندان در نظر گرفته شده، یکی از زیباترین جالبترین بخش این موزه خواهد بود.
دیبا بر این باور است که: قصدمان در طراحی این پارکموزه، استفاده مجدد از مصالح و متریالهای صنعت نفت است و امیدواریم این جداره با مجوز شهرداری تا اسکله ماهیفروشان ادامه پیدا کند تا الگویی برای شهر باشد. همه سعیمان این است که پارکموزه آبادان مانند پل طبیعت تهران برندی برای مقاصد گردشگری باشد.
اکوان؛ هیبتی هراسانگیز، اما خاموش و بیصدا
مهندس ساسان صوفی، مجری و مدیر طرحموزههای آبادان نیز مفصل در مورد بخش های این پارک موزه و جرثقیل ۲۰۰ تنی که در حاشیه اروندرود به انتظار ما نشسته بود، توضیحاتی شنیدنی ارایه کرد.
مهندس صوفی در ابتدای سخنش، با اشاره به جرثقیل اکوان که بیش از هفتاد سال از عمرش میگذرد، ولی هنوز هم هیبتی هراسانگیز دارد، میگوید: جرثقیل اکوان که نامش را از یکی از شخصیتهای شاهنامه گرفته، به ثبت ملی رسیده و در انتظار ثبت شدن در فهرست جهانی یونسکو است. اکوان در طول جنگ میان ایران و عراق، به دلیل اصابت گلولههای توپ به گل نشست و در رودخانه اروند غرق شد. پس از اینکه اکوان در لیست اشیای موزههای نفت قرار گرفت، با همت پیمانکاران پالایشگاه آبادان، از اعماق آب بیرون کشیده شد و در حال حاضر باید پس از نصب قسمتهایی از دکلهای جداشده آن، لایروبی و عایقبندی شود.
این جرثقیل ۲۰۰ تنی که در کرانه اروند خاموش و بیصدا آرمیده است، در زمان نفوذ ارتش هیتلر به مرزهای روسیه، ظرفیتش دو برابر شد و ۱۳۷ دستگاه لوکوموتیو ۱۶تنی، ۱۷ هزار تن مواد غذایی، ۱۷۰ هواپیمای شکاری، ۳۴۲ دستگاه تانک،۶۵۰ دستگاه نفربر زرهی، ۱۱۸ دستگاه ماشینآلات فوقسنگین مخصوص تولیدات نظامی، ۱۸۶ فروند جنگنده از نوع تاندربولت، ۳۶۹ هواپیمای بمبافکن مدل بوستن، ۲۱۲ فروند هواپیمای پیشرفته جنگنده بمبافکن هاریکن، سوخت، لباس و… را در اسکله آبادان تخلیه کرد! بدین ترتیب، میتوان گفت نقش بسزایی در پیروزی روسیه و شکست آلمانها داشت و ایران را به عنوان پل پیروزی در جریان جنگ جهانی دوم به همگان معرفی کرد.
کپسولهای نجات دریایی
در طول اسکله، به سفینههایی قدیمی برمیخورید که شبیه به سفینههای دریایی قدیمی هستند، به رنگهای قرمز و زرد با پنجرههایی دایرهشکل!
به گفته مهندس صوفی، زمان خطر، حدود ۲8 نفر میتوانستند با پناه گرفتن در این کپسولها که هم جای نشستن دارد و هم برای یک هفته، آذوقه، با خیال راحت در انتظار آرامش دریای طوفانی بمانند.
از این سفینههای دریایی که به کپسولهای نجات معروفند و برای مواقع اضطراری و هوای طوفانی در دریا استفاده میشده، در ایران ۶ عدد وجود دارد که دو عدد آن در اسکله آبادان در معرض دید بازدیدکنندگان قرار خواهد گرفت. مشابه این کپسولهای نجات که از جنس فایبرگلاس سبک هستند، در حال حاضر تنها در موزه نفت نروژ و موزه دریایی هلند وجود دارد.
درست در سمت چپ مسیر پیادهرو، خط نقاله متحرکی به طول دو کیلومتر نصب شده که به پالایشگاه آبادان منتهی میشود. پس از اینکه تکنولوژی به کمک کارگران حملکننده بار آمد، بشکههای قیر بر روی این نقاله متحرک قرار میگرفته، از پالایشگاه به انبار منتقل میشده و در آنجا به مقاصد صادرات فرآوردههای نفتی بارگیری میشده است.
گاوصندوقهای انگلیسی پر رمز و راز
به جرأت میتوان گفت که یکی از جذابترین بخشهای موجود در اسکله، گاوصندوقهای برجای مانده از انگلیسیها بود که از جایگاه امن خود و خواب چندین و چندساله بیرون کشیده شده بودند تا در بخشی از موزه صنعت نفت خودنمایی کنند.
رونمایی از این گاوصندوقها زمانی جالبتر میشود که بدانیم طی این همه سال جنگ و خرابی و بمباران، حتی خم به ابرو نیاورده و به رغم تمام شکنجههای دوران جنگ، حاضر به گشودن لب خود نشده و رازهایشان را همچنان در سینه آهنین خود، حفظ کردهاند.
شاید باز نشدن در این راستقامتان آهنین، بزرگترین حس اغوایی است که ذهن هر بیینده کنجکاوی را درگیر خود میکند.
فنی حرفه ای انگلیس ها
نمیتوان این بازدیدها را انجام داد و مرتباً از واژه جالبترین استفاده نکرد! به راستی که بازدید از هر گوشهای از این سازههای غولپیکر عظیم فولادی و صنعتی که به نظر خشن و نامهربان میرسند، خاطرهای را برایت به ذهن متبادر میسازد!
مدرسه فنی- حرفهای انگلیسیها و یا همان Artesian School، نامی درخور برای مدرسه و یا به عبارتی چند سوله بزرگ با محوطهای باز و دستگاههای متعدد برای یادگیری حِرَف مختلف بود. شاید این مدرسه نشان از اهمیت این صنعت و دانش فنی آن برای همه و به ویژه انگلیسیها بود که تلاش داشتند به دوستداران این صنعت، از همان اوان نوجوانی، رشتههای فنی- حرفهای را بیاموزند.
نکته جالب در این مدرسه، کارکردن همه کلید و پریزهای برق این مجموعه بود که عمر کمتر از هفتاد سال نداشتند.
پالایشگاهی با فیدوس
شاید یکی از حیرتآورترین بخش از بازدید رسانهای، مختص پالایشگاه آبادان بود. پالایشگاهی عظیم و پیچیده. سرزمینی فلزی با غولهای عظیمالجثهای که گویی از پس زنگارها به دنبال راهی برای نجات از وضعیت کسلکننده خود هستند.
این شانس را موزه صنعت نفت به این رباتهای فلزی داد تا بار دیگر با زدودن غبار از سر و روی خود، پا به دیار همیشه آشنای صنعتی بگذارند که عمری با آن زندگی کردهاند؛ اما اینبار در قالب میراث فرهنگی!
به محض عبور از گیت ورودی، با نخستین بخش از پالایشگاه روبرو شدیم که در حال حاضر، از مدار خارج شده و قرار است تا پایان سال موزه شود. توربینها، مخازن، لولهها و شیرها و حتی ساختمان قدیمی همه نشان از پیچیدگی بسیار زیاد با کیفیت بالا داشتند.
پیچیدگی سازههای فولادی عظیمی که هر انسانی را به تحسین وامیدارد و این فکر را به ذهن متبادر میسازد که چگونه انسانها در آن زمان به این حد از پیچیدگی و کیفیت در ساخت تأسیسات رسیده بودند که هنوز پس از یکصدسال که از عمر پالایشگاه می گذرد، واحدهای آن مشغول به فعالیت هستند و خروجی دارند.
یکی از مهندسان حاضر در پالایشگاه با به صدا درآوردن زنگی که مانند سوت کشتیها میماند، برای ما توضیح میدهد که این زنگ با نام فیدوس، آژیر و یا زنگ کارگاهی در گذشته بوده که دستکم چهار بار به صدا در میآمد. یکبار برای بیدار باش، بار دوم برای حضور در سر کار در ساعت مقرر، سومین بار برای شروع به کار و سوت آخر برای پایان کار!
با صدای فیدوس به دنیایی گام میگذاری که گویا سالها با اکنون تو متفاوت است! و این، تنها نکتهای در این پالایشگاه نیست که تورا به گذشته میبرد، یادگاریهای روی دیوارها و غولهای عظیم آهنی، تو را به زمان جنگ و فیلمهایی که در این حال و هوا ساخته شده، میبرد تا به یاد آوری که آزادی را چندان راحت به دست نیاوردی، تا بدانی که دیگرانی که به یادگار تاریخ اعزام خود را بر دیوارها نوشتند، خون خود را تقدیم سرزمینی کردند که امروز برای من و تو، جای نفس کشیدن باشد.
این تور صنعتی زیبا همچنان ادامه دارد تا بر بلندای شعلههای روشن گاز، به روستایی زیباتر و چشمههای جوشان نفتی غیرقابل باوری برسی که نفس را در سینهات حبس میکند.....
پاریسی که شعلههای رقصانش، چهرههای درهم شکسته مردان و زنانی را نوازش میدهد که گذر عمری سخت را بر دستان و صورت خود به تصویر کشیدهاند.
زیباترین قسمت سفر و شاید غمگینترین بخش آن که میتواند درس بزرگی برای ما باشد، از اینجا به بعد آغاز میشود. ولی جایی برای سیاه کردن نمانده و عمر کاغذ سپید به سر آمده؛ هرچند این سفر تا نفت سیاه و سفید ادامه دارد. با ما تا انتهای این راه، همراه باشید.
روایتی تلخ از یک شهر نیمه مرده که بیشتر خانواده ها آن را ترک کرده اند و معدودی به ناچار ساکن آن هستند. "نفت سفید" نشانگر صعود و نزول تاریخی یک زندگی عشایری است که با ظهور نفت و کشف مخازن نفتی به ناگهان دگرگون شده و از یک زندگی روستایی خودکفا به شهری صنعتی و زندگی مدرن تبدیل شده و با خشک شدن چاه نفت، تبدیل به یک زندگی کاملا ابتدایی می شود.