گفت و گو با سيد امير بدخشان، عضو اسبق هيات مديره شركت ملي نفت

چهارشنبه دهم خرداد ماه 1396گفت و گو با سيد امير بدخشان، عضو اسبق هيات مديره شركت ملي نفت

 


سيد امير بدخشان از سال 1318 با شركت در كنكور سراسري شركت نفت و  پذيرفته شدن در دانشكده نفت آبادان (تكنيكال اسكول) وارد صنعت نفت شده است. او طي چندين دهه خدمت در سمت هاي مختلفي از جمله عضو هيات مديره شركت ملي نفت، رئيس آزمايشگاه مهندسي نفت و رئيس پژوهشگاه صنعت نفت فعاليت داشته و سال ها در دانشگاه هاي داخل و خارج از كشور در رشته مهندسي نفت به تدريس اشتغال داشته است.

اواخر ارديبهشت ماه امسال فرصتي فراهم آمد تا لحظاتي را در دفتر موزه هاي صنعت نفت پاي صحبت هاي امير بدخشان بنشينيم كه با وجود قرار داشتن در اواخر دهه هشتاد زندگي هنوز سرزنده و شاداب است و دقت نظرش در به خاطر آوردن خاطرات گذشته ستودني. آنچه در پي مي آيد خلاصه اي از حرف هاي رد و بدل شده در اين ديدار است كه با حذف سوالات از نظرتان مي گذرد:


بيا برويم نفت بخوانيم...

اين كه چگونه جذب نفت شدم، داستان درازي دارد، ابتدا بايد بگويم كه در خانواده ما تحصيل در رشته طب خيلي مرسوم بود. پدربزرگم، البته پدر مادرم، ضياء الحكما طبيب بود، برادر بزرگم دكتر بود در رشته داروسازي، شوهر خواهرم هم دكتر بود در رشته طب. من هم مي خواستم طب بخوانم.

دوستي داشتم همكلاسي خيلي نزديك من در دوران دبيرستان، به من گفت طب و اينها را بگذار كنار و بيا برويم نفت بخونيم. گفتم در مورد نفت اطلاعات زيادي ندارم، در صورتي كه پزشكي در خانواده ما يك چيز جا افتاده است. خلاصه تمام تابستان دنبال ما افتاد كه با هم نفت بخوانيم. آن زمان در دبيرستان معرفت تهران درس مي خواندم.

ما با پدرمان خيلي رسمي بوديم. يك روز به پدرم گفتم، پدر من مي خواهم با شما صحبت كنم. گفت فلان ساعت بيا اتاقم صحبت كنيم. پدرم حقوق دان بود و در خانه اتاقي داشت با ميز و صندلي و .. خلاصه وقتي به او گفتم مي خواهم بروم نفت بخوانم، كمي تعجب كرد، بعد بدون اين كه چيزي بگويد بلند شد و از اتاق رفت بيرون. من فكر كردم كه شايد از اين تصميم من خوشش نيامده.

ده روز بعد مجددا مرا خواست و گفت: "امير اگر مي خواهي نفت بخواني برو." پرسيدم چطور شد كه به اين نتيجه رسيديد؟ براي من تعريف كرد كه سي سوال نوشته و به شركت نفت ارسال كرده و وقتي جواب اين سوال ها آمده با ادامه تحصيل من در نفت موافقت كرده. اين سوال ها در مورد شرايط كاري، ميزان حقوق، مسكن و .. در شركت نفت بود و ظاهرا آن را از طريق يكي از آشنايانش براي نفت فرستاده و جواب گرفته بود.

رفتم به دوستم گفتم كه باشه بريم، پدرم موافقت كرد. به هر حال منتظر بودم تا كنكور نفت را بدهم. اما روزي كه كنكور بود اين دوستي كه اسم اش را نمي برم و مدت ها دنبال من بود كه با هم برويم رشته نفت، آمد گفت من نفت نمي خوانم. من خيلي ناراحت شدم و گفتم اين كه نشد، حالا جواب پدرم را چه بدهم؟

مي دانستم اگر به پدرم بگويم كه من نفت نمي خوانم و دوباره مي خواهم بروم طب بخوانم، آن وقت برمي گردد و مي گويد تو آدم "متلون المزاجي" هستي، يعني اين كه دائم مي خواهي تصميم ات را عوض كني ومن از اين كلمه خيلي بدم مي آمد!

ورود به تكنيكال اسكول

از قضا نتيجه آمد و من قبول شده بودم. اما علت اساسي كه من نفت را انتخاب كرده بودم، همراهي همين دوستم بود. مي دانيد در دورهايي از زندگي مثل دوران نوجواني و دبيرستان دوستي هايي شكل مي گيرد كه مثل برادري مي ماند و آدم خيلي وابسته به آنها مي شود. خلاصه تصميم گرفتم تغيير رشته بدهم از طرفي جرات نمي كردم به پدرم بگويم. اين بود كه فكر چاره اي افتادم. روز آزمايش طبي كه يادم هست، دكتر صرفه رئيس بهداري شركت ملي نفت، افراد را معاينه مي كرد، گفتم من فتق دارم و ايشان گفت فتق كه نداري، هيچ اگر هم داشتي، خودم عمل ات مي كنم.

20170430_104110

خلاصه قبول شدم و من را فرستادند به دانشكده نفت آبادان (تكنيكال اسكول). سال 1318 بود. در تكنيكال اسكول مرسوم بود كه بعد از سال دوم چهار نفر را براي اعزام به خارج از كشور و ادامه تحصيل انتخاب مي كردند. خوشبختانه من جزو آن چهار نفر انتخاب شدم و براي دريافت مدرك ليسانس مهندسي (BSC) به دانشگاه بيرمنگام انگلستان اعزام شدم. نهايتا مدرك ليسانس را نيز با رتبه "آنور" (Honor) دريافت كردم و براي همين، دانشگاه براي ادامه تحصيل به من "گرانت" داد و مخارج ادامه تحصيل مرا متقبل شد تا دكترايم را بگيرم.

اين در حالي بود كه نفت در ايران در حال ملي شدن بود و مرحوم دكتر مصدق نخست وزير بود. در مجموع 6 سال در خارج از كشور تحصيل كردم  كه سه سال هزينه اش را شركت نفت و سه سال ديگر را دانشگاه بيرمنگام پرداخت كرد. اما بعد از پايان كار علي رغم اين كه در آنجا كار به من رجوع شده بود، گفتم مي خواهم به ايران برگردم.

از آزمايشگاه مهندسي تا دفتر اوپك

مي دانيد كه قبل از ملي شدن، نفوذ شركت ملي نفت در مديريت صنايع نفت در ايران خيلي ضعيف بود و در آن سال ها تلاش هايي براي در اختيار گرفتن اين مديريت از نقطه نظر فني و مخازن و.. انجام گرفت كه البته پس از سال هاي ملي شدن و در دوران كنسرسيوم نيز كما بيش ادامه يافت. مثلا شركت نفت تا قبل از ملي شدن هيچ شخصيت علمي و پژوهشي براي خودش نداشت. يعني اطلاعاتي دراختيار ما نبود، اما كم كم اين اطلاعات در اختيار ما قرار مي گرفت.

به هر صورت من به محض رسيدن به ايران در قسمت اكتشاف و توليد شركت ملي نفت، به عنوان رئيس آزمايشگاه مشغول به كار شدم. در واقع اين آزمايشگاه تازه تاسيس شده بود و دفتر آزمايشگاه رو به روي سفارت آمريكا، خيابان تخت جمشيد سابق (آيت ا.. طالقاني كنوني) قرار داشت كه اكنون اين ساختمان دراختيار آموزش نفت است.

آزمايشگاه مهندسي نفت زير نظر آقاي مهندس نفيسي كه مدير شركت ملي نفت بود، در ساختماني يك طبقه راه اندازي شد. براي نخستين بار بود كه چنين اقدامي در صنعت نفت انجام مي گرفت. فكر مي كنم حدود سال 1325 يا 1336 بود.

build65_1130

من پس از مدتي كار در آزمايشگاه مهندسي، به سازمان كشورهاي صادركننده نفت (اوپك) فرستاده شدم كه آن زمان فواد روحاني نماينده ايران در اوپك بود و مقر آن در ژنو بود كه بعدها به وين منتقل شد. من به عنوان مسئول بهره برداري به آنجا فرستاده مي شدم. آقاي نفيسي ترجيح مي داد كسي دائم آنجا نباشد و به صورت ادواري افراد را مي فرستاد. چون معتقد بود هر كس مي رود يك مقدار تجربه مي آموزد. البته در همان جا بود كه من با همسرم كه در دفتر نمايندگي ايران در سازمان ملل كار مي كرد آشنا شدم و امروز 45 سال است كه با هم زندگي مي كنيم.

به هر حال كار ما در دفتر اوپك، تعيين قيمت نفت هاي خام بر اساس يك فرمول قيمت گذاري بود. سه عامل در تعيين قيمت نقش داشت كه عبارت بودند از: كيفيت نفت، ميزان ذخاير و فاصله تا محل فروش. اينها قيمت هر نفت را روشن مي كرد و نفت هاي جديد بر پايه اين سه اصل قيمت گذاري مي شد كه بعدها البته عوامل سياسي جاي آن را گرفت.

همين طور بحث سهميه بندي ها مطرح بود كه سهم هر كشوري را بر اساس آن كنترل مي كرديم و اگر تغييراتي در شرايط اعضا به وقوع مي پيوست، مثل ميزان توليد، در سهميه ها، بازنگري مي شد.

رياست واحدهاي پژوهشي نفت

يك سال و نيم در ژنو بودم و بعد به تقاضاي خودم برگشتم، چون علاقه داشتم در حوزه هاي جديدي فعاليت داشته باشم. وقتي برگشتم رئيس آزمايشگاه مهندسي نفت و همين طور پژوهش كل نفت شدم كه در ساختمان تازه تاسيسي در ري در جوار پالايشگاه تهران قرار داشت. همان ساختماني كه بعدها گسترش يافت و به پژوهشگاه صنعت نفت تبديل شد.

با تاسيس پژوهشگاه من به عنوان اولين رئيس پژوهشگاه صنعت نفت انتخاب شدم كه در كنار آزمايشگاه مهندسي نفت بتدريج توسعه يافت و قسمت هاي مختلف آن تجهيز شد. مثل واحد ارزيابي نفت خام، روغن موتورها، فرآيندها و كاتاليست ها، مسئله خوردگي فلزات، واحد پايلوت و ... در مقطعي حدود 700 نفر در آن كار مي كردند. از نيروي متخصص گرفته تا كاركنان عادي و خدماتي. الان هم كه مي دانم پژوهشگاه به ساختماني جديد در غرب تهران رفته است.

مثلا يكي از كارهايي كه در پژوهشگاه انجام مي شد اين بود كه با شرايطي كه از مخازن نفتي و سنگ مخزن گرفته بوديم، ميزان بهره برداري از هر چاه يا مخزن برنامه ريزي مي شد تا توليد به شكل بهينه انجام شود.

بعد از اين كه ساختمان جديد درست شد، من رئيس آزمايشگاه مهندسي نفت و رئيس پژوهشگاه بودم. مدتي بعد هم به عضويت هيات مديره شركت ملي نفت درآمدم  و رئيس هيات مديره ايران نيكون نيز بودم كه يك شركت مشترك ميان ايران و ژاپن بود كه در بخش هايي از ايران فعاليت كرد، اما چون به نفت و گاز در آن بخش ها دست نيافت، كارش نيمه تمام ماند.

دو خاطره از پژوهشگاه

خاطره اي كه فكر مي كنم شنيدنش براي تان خالي از لطف نباشد اين است كه يك روز در اطراف ساختمان آزمايشگاه مهندسي نفت، متوجه قطعات بزرگ سنگ مانند شدم كه در مقابل انبارهاي شركت نفت ريخته شده بود. از متصدي انبارسوال كردم كه اين سنگ ها چيست؟ گفت اينها سيمان حفاري است كه از آمريكا و ايتاليا در كيسه هاي 50 كيلوگرمي خريداري مي شود و چنانچه انبارداري اين كيسه ها درست انجام نشود، به صورت كلوخ غيرقابل استفاده درمي آيد. اگر اين اتفاق در مسير بيفتد، ممكن است سيمان ها در دريا انداخته شوند و اگر در حين حمل از جنوب به تهران رخ دهد، به انبارها مي رسد.

مي دانيد كه سيمان حفاري مخلوطي از مواد شيميايي است كه به علت وجود مقادير متفاوت از هفت يا هشت نوع ماده موجود در سيمان، خواص بندش آن به كلي فرق مي كند و در اعماق مختلف براي سيمان كاري لوله هاي جداري چاه ها بايد نوع سيمان مناسب به كار برده شود.

بلافاصله به اين فكر افتادم كه با وجود كارخانه هاي سيمان معمولي در ايران، مي شود سيمان هاي حفاري را در داخل كشور تهيه كرد. به اين ترتيب هم در خروج ارز از كشور صرفه جويي مي شود و هم توان صنعتي كشور تقويت مي شود. بنا بر اين مقدمات لازم براي اعزام يكي از كاركنان آزمايشگاه مهندسي نفت به خارج انجام شد و يك كارشناس را براي يك سال كارآموزي به شركت هاليبرتون در آمريكا فرستاديم. هاليبرتون سازنده سيمان هاي حفاري بود و زمينه تهيه و توليد سيمان هاي حفاري تخصص داشت.

در بازگشت اين فرد ما توانستيم با خريد تجهيزات لازم براي سيمان كاري لوله هاي جداري در چاه ها، فرمول سيمان حفاري را براي اعماق مختلف سيمان كاري در چاه ها طراحي كنيم. نمونه هايي توليد شده را به كارخانه دايكرافت آلمان براي تاييد مشخصات نمونه ها ارسال كرديم. پس از رسيدن نتايج كه با موفقيت توام بود با كارخانه هاي سيمان وارد مذاكره شديم و براي ساخت صنعتي سيمان هاي حفاري قراردادهاي لازم بسته شد.

با توليد سيمان حفاري در داخل، از ورود سيمان هاي خارجي كه آن زمان ميليون ها دلار براي كشور هزينه داشت، جلوگيري به عمل آمد و حتي اين نوع سيمان به شركت هاي نفتي در كشورهاي مجاور از جمله كشورهاي حاشيه خليج فارس نيز صادر شد.

يك خاطره ديگر به آزمايش مغزه يا كُر (core) چاه نفت مربوط مي شود. روزي يكي از متخصصان آمريكايي كنسرسيوم در مورد آزمايش كُر يكي از چاه هاي نفت اهواز، به من گفت ما به نتايج آزمايش هاي شما اطمينان نداريم و براي همين بايد به خارج بفرستيم. گفتم نيمي از هر قطعه اي را كه مي خواهيد آزمايش كنيد، به ما بدهيد و نيم ديگر را به هر آزمايشگاه معتبر در هر كجاي دنيا كه مي خواهيد. آن وقت نتايج را با هم مقايسه مي كنيم. همين كار را كردند و نتايج به دست آمده توسط ما مورد تاييد قرار گرفت. از آن پس ديگر آزمايش ها را خودمان انجام مي داديم.

همكاري با مراكز علمي و دانشگاه ها

يكي از دوران هاي خوب كاري من هم همكاري با دانشكده فني دانشگاه تهران بود. به عبارتي مي توانم بگويم مدتي نفت مرا به دانشگاه تهران غرض داد. شايد همين مسئله و علاقه زيادي كه به كارهاي علمي و پژوهشي داشتم باعث شد كه پس از بازنشستگي در سال 1358 و در حالي كه مدتي پس از بازنشستگي مجددا به كار فراخوانده شده بودم، ترجيح دهم فعاليت ام را در زمينه تدريس و كارهاي پژوهشي دنبال كنم.

2

در مجموع از سال 1320 تا 1358 در نفت بودم كه البته سال هايي از آن، دوران تحصيل در دانشگاه نفت بود. به عبارتي مي توانم بگويم در حدود 30 سال در نفت كار كردم و پس از آن عمده فعاليت هايم تدريس در دانشگاه هاي داخل و خارج از كشور بويژه در رشته مهندسي نفت بوده است.  

17 سال در دانشگاه كلگري در كانادا تدريس كردم. اكنون با وجود بازنشستگي در آنجا، به عنوان "اِمرتوس پروفسو" (استاد ممتاز) تا آخر عمر با آنها هستم و حتي مي توانم "ريسرچ استيودنت" به آنها معرفي كنم. بعد سالي يك ترم به ايران مي آمدم و در دانشگاه صنعتي شريف و دانشگاه نفت تدريسي مي كردم كه همين دو سال پيش هم در اين دانشگاه ها فعاليت داشتم و در مجموع بيش از 150 تز فوق ليسانس و دكترا دارم.

جاي خالي موزه نفت حس مي شد

تاسيس موزه نفت اقدام بسيار خوبي است كه جاي خالي آن حس مي شد. به نظر من وسعت دادن بي مورد آن خوب نيست، اما در عين حال قابليت دسترسي به آن مهم است، يعني بايد طوري طراحي شود كه علاقه مندان در نقاط مختلف كشور بتوانند از موزه هاي نفت ديدن كنند.

82391117-71334695

فكر مي كنم پرداختن موزه به مفاهيم هم اهميت زيادي داشته باشد. هر كاري در موزه بايد به يك مفهوم باشد. يعني كسي كه از مزه نفت ديدن مي كند بايد بتوانند با مفاهيم اين صنعت آشنا شود، همين طور تاريخچه و تحولات اين صنعت 108 ساله. سير تكنولوژي اين صنعت و اين كه چگونه و از كجا شروع شد و الان كجا قرار دارد.

من براي همه دست اندركاران اين موزه آرزوي موفقيت دارم و خوشحال مي شوم اگر كاري از دستم برمي آيد بتوانم انجام دهم.

گفت و گو از مهرداد علمداري