از چاه‌های کویت تا خط لوله عراق

شنبه چهاردهم آبان ماه 1401از چاه‌های کویت تا خط لوله عراق

گفتگو با سید کریم تفرشی حسینی

 

مهندس سید کریم تفرشی حسینی، در تهران به دنیا آمد و بنا به شغل پدر در آبادان بزرگ شد و از همین رو، سرنوشتش با صنعت نفت گره خورد. در دانشکده نفت آبادان تحصیل کرد و تمام سال‌های کارش را در صنعت نفت خدمت کرد. از مهم‌ترین اقداماتش می‌توان به احیای مخزن سراجه، مسئولیت احداث خط لوله گاز ترکمنستان، مهار چاه‌های نفت کویت و احداث خط لوله صادرات گاز ایران به عراق اشاره کرد.

کمی از خودتان و دوران کودکیتان بگویید.

من متولد سال 1327  درتهران هستم. پدرم فرش‌فروش بود و برای تجارت فرش با کشورهای عربی به آبادان مهاجرت کرد. من در آبادان بزرگ شدم و به مدرسه و دانشگاه رفتم، مادرم هم اهل شیراز بود.

سال 1346 در دانشگاه آریامهر (دانشگاه  صنعتی شریف فعلی)، دانشگاه پهلوی شیراز (دانشگاه شیراز فعلی) و دانشکده نفت آبادان قبول شدم، اما به دانشکده نفت آبادان رفتم. دانشکده نفت پنجاه درصد مازاد اعلام قبولی می‌داد، بعد از مصاحبه پنجاه درصد اضافی رد می شدند. وقتی در دانشگاه آریامهر ثبت‌نام کرده بودم، مادرم گفت باید به آبادان بیایی. گفتم من دوست دارم مستقل باشم، اگر بیایم، خانه نمی‌مانم. گفت اشکالی ندارد، برو شبانه‌روزی، ولی بیا آبادان. همین شد که به دانشکده نفت رفتم. آن زمان در دانشکده نفت رسم بود دانشجویان را دو ماه در سال به کارآموزی می‌فرستادند. من سال 1347، برای کارآموزی به پتروشیمی شیراز رفتم، سال در کت کراکر به پالایشگاه آبادان، سال 1349 به آزمایشگاه پالایشگاه آبادان و سال 1350 در اداره تکنولوژی چاه­های نفت مسجدسلیمان مشغول شدم. همان سال هم بعد از فارغ‌التحصیلی، به طور رسمی در اداره تکنولوژی چاه‌های مهندسی نفت در مسجدسلیمان آغاز به کار کردم.

در دوران تحصیل در خود دانشکده فعالیت زیادی داشتم. دانشکده نفت، انجمن و کمیته‌های مختلفی داشت. رئیس انجمن دانشجویان هم از بین دانشجویان انتخاب می‌شد. کمیته ورزش، کمیته هنر، و کمیته‌های مختلف را انجمن تشکیل می‌داد. یک کمیته غذا هم بود، که در شبانه‌روزی در تهیه غذا کمک می‌کردند. یک روز در شبانه‌روزی، چلو خورش قیمه دادند، من خوشم نیامد، آمار گرفتم از بچه‌ها و بعد از آن کمیته غذا تعطیل شد و من شخصا کار را شروع کردم. آن موقع 150 نفر در شبانه‌روزی بودند. فهرست ده، پانزده غذا را دادم و برای انواع غذا رای‌گیری کردم، خورش قیمه هشتم شد. هدف من حذف کردن قیمه از لیست غذا بود [با خنده]. سال بعد دوباره کمیته غذا احیا شد و من رئیس کمیته غذا شدم. در شبانه‌روزی، یک اتاق فریزر بود که تمام مواد غذایی را در آن نگهداری می‌کردند. گوشت یخ زده از نیوزیلند می‌آمد، کیلویی 40 تومن، این گوشت برای کباب مناسب نبود، در بازار یادم هست یک قصابی کیانی بود، گوشت را کیلویی 12 تومن می‌داد و راسته کیلویی 20 تومان. ما از آن به بعد گوشت مورد نیازمان را از قصابی کیانی تهیه می‌کردیم.

آن سال‌ها پالایشگاه آبادان بزرگترین پالایشگاه دنیا بود و ششصدهزار بشکه نفت در روز تصفیه می‌کرد و صدام هم در اولین اقدامش در دوران جنگ، پالایشگاه آبادان را بمباران کرد و این ظرفیت را از بین برد و با حداکثر ظرفیت دویست و پنجاه هزار بشکه بازسازی شد.

کارتان را از کدام قسمت شروع کردید؟

من سال 1350 فارغ‌التحصیل شدم، آن زمان مرکز نفت کشور، مسجدسلیمان بود. من به عنوان Well technology در اداره تکنولوژی چاه‌های مهندسی نفت در مسجدسلیمان مشغول شدم و یک سال آنجا بودم. بعد از مسجدسلیمان، مرکز نفت کشور اهواز شد و من به عنوان مهندس بهره‌برداری به اهواز رفتم. آن موقع مناطق نفت‌خیز جنوب وجود نداشت و شرکت اکتشاف و تولید نفت انگلیس IOEPC  بود که بعد از آن شدOIL SERVICE COMPANY OF IRAN (OSCO)، بعد از انقلاب هم با ادغام دارایی‌های اسکو و شرکت عملیات غیرصنعتی، شرکت مناطق نفت‌خیز جنوب نام گرفت. سال 1355 هم به عنوان مهندس ارشد نفت و گاز مسئول مخازن رگ سفید و بی‌بی حکیمه شدم.

زمان انقلاب کجا بودید؟

خرداد 1357، برای دوره فوق لیسانس مرا در امپریال کالج لندن درانگلیس ثبت‌نام کردند. همان زمان قراردادی با شرکت آمریکایی شورون، برای افزایش تولید نفت بسته شد. آن زمان تولید نفت ما، شش میلیون بشکه در روز بود و رژیم پهلوی به دنبال تولید هشت میلیون بشکه بود. من مسئولیت مخزن بی‌بی حکیمه  گچساران را بر عهده داشتم. مهندس رئوفی معاون فنی مناطق، مخزن بی‌بی حکیمه را به عنوان اولین مورد برای افزایش تولید نفت به شرکت شورون معرفی کرد. همان زمان که من خود را برای شروع دوره فوق لیسانس آماده می‌کردم، از طرف شرکت به من ماموریت دادند تا برای همکاری با شورون جهت افزایش ظرفیت مخزن بی‌بی حکیمه به آمریکا بروم. گفتم من برای فوق لیسانس ثبت نام شده‌ام، آقای  مهندس رئوفی به من گفت در اینجا برای ما فوق لیسانس و دکترا با لیسانس هیچ تفاوتی نمی‌کند، تجربه مهم است، برو آنجا و تجربه به دست بیاور. خرداد 1357 به آمریکا رفتم و با شرکت شورون همکاری داشتم، تا اینکه بهمن ماه انقلاب شد و ما منتظر بودیم تا ببینیم چه اتفاقی می‌افتد. خرداد 1358 قرارداد از طرف دولت انقلابی لغو شد و من فردای آن روز با شرکت خداحافظی کردم. به من پیشنهاد ماندن دادند و گفتند ما به تو احتیاج داریم. من گفتم: مملکت به من بیشتر احتیاج دارد. برای خداحافظی مرا به میهمانی شام دعوت کردند و گفتند تو که به ایران می‌روی، چهار، پنج ماه بعد اگر پشیمان شوی و بخواهی برگردی، ما دیگر سفارتخانه نداریم. انگار می‌دانستند که سفارتخانه‌شان در آبان ماه از بین خواهد رفت. من برایم عجیب بود. گفتند باید با سفارت ما در مکزیک تماس بگیری که ما به تو ویزا دهیم.

وقتی به ایران برگشتید، در کجا مشغول به کار شدید؟

دوباره به اهواز برگشتم و خرداد 1359 مرا به عنوان رئیس اداره مهندسی بهره‌برداری آغاجاری و جانشین رئیس منطقه به آغاجاری فرستادند. مهم‌ترین ماموریت من، بازسازی واحدهای صدمه دیده و استمرار تولید نفت و گاز از حوزه‌های نفتی و گازی منطقه آغاجاری بود. امروز شاخص قیمت نفت دنیا، نفت سفید برنت وست تکزاس است، اما قبل از انقلاب، شاخص نفت دنیا، نفت آغاجاری بود. نفت آغاجاری بهترین کیفیت را داشت، اکتان بالایی داشت، شیرین بود و مشکلی ایجاد نمی‌کرد. آن زمان در آغاجاری، اهواز و مارون یک میلیون بشکه نفت تولید می‌شد.

سال‌های جنگ تحمیلی، در کدام قسمت مشغول بودید و چه اقداماتی برای مقابله با حملات ارتش بعث صورت دادید؟

تا مرداد 1363 آغاجاری بودم. سال 63 به اهواز منتقل شدم و مدتی رئیس اداره برنامه‌ریزی عملیاتی و سرمایه‌ای و جانشین رئیس اداره کل برنامه‌ریزی تلفیقی بودم. مهر 1365 هم رئیس مهندسی بهره‌برداری مناطق نفت‌خیز شدم و مسئولیت تدوین برنامه‌های تولیدی نفت و گاز و پیش‌بینی تولید چاه‌های مناطق نفت‌خیز و برنامه‌ریزی حفاری و تعمیر چاه‌های مربوطه و افزایش تولید و رفع مشکلات را عهده‌دار شدم. سال‌های جنگ بود و تمام تلاش این بود که تولید این مخازن را حفظ کنیم. صدام تاسیسات بهره‌برداری را بمباران می‌کرد. بمباران‌ها وحشتناک بود.

وقتی برای اولین بار فرودگاه اهواز را بمباران کرد، من در دفتر رئیس مهندسی بودم. در با صدای وحشتناکی بسته شد، من فکر کردم همکارم در را بسته، بعد دیدم بمباران باعث شده که این در اینطور بسته شود. بمباران دوم، همه از اداره بیرون رفتند. شرایط خیلی بدی بود. آبان 1367، مدیر اداره کل مهندسی نفت شدم. یکی از مهم‌ترین ماموریت‌هایم در آن سمت صرفه‌جویی در هزینه‌های استفاده از دکل حفاری برای تعمیرات چاه‌های نفت و گاز بود. یکی از ضرباتی که صدام به ما زد، کاهش تولید نفت بود. تولید نفت ما از شش میلیون به دو و نیم میلیون بشکه رسید و همه امکانات و تاسیسات نفتی ما از بین رفت.

گویا شما مخالف افزایش تولید نفت بودید؟

پس از پایان جنگ مطالعاتی انجام دادم و  متوجه شدم اگر ما بخواهیم مخازن ما، عمر طولانی‌تری داشته باشند و تولید بیشتری داشته باشیم، باید چهار میلیون بشکه تولید کنیم و نه شش میلیون. چون شش میلیون به مخازن نفتی‌مان فشار وارد می‌کند، عمرشان را کم می‌کند و در نهایت میزان برداشت ما افت پیدا می‌کند. این هم کار آمریکاست. آمریکا در صدد بوده ممالکی که میزان تولید خوبی دارند، تولیدشان را زیادتر کنند، مثل عربستان و عراق امروز و لیبی در آن زمان. رژیم گذشته نیز همین فریب را خورد و با تولید شش میلیون، به دنبال هشت میلیون بشکه بود و نمی‌دانست چه ضرباتی را می‌تواند وارد کند. من بر اساس مطالعاتم، یک گزارش با مستندات به دفتر امام تحویل دادم و برای ایشان توضیح دادم که این شش میلیون بشکه چه ضررهایی  به ما رسانده است.

این افزایش تولید، چه آسیبی به مخازن می‌زند؟

تولید حداکثری، به مخازن ضربه می‌زند، علاوه بر اینکه تولیدشان را کم می‌کند، عمر مخزن هم کوتاه می‌شود. اگر فرض کنیم هر مخزن ظرفیت تولید حداکثر صد میلیارد بشکه را داشته باشد، برای این میزان باید برنامه‌ریزی کرد که روزانه چقدر تولید کند که ما بتوانیم به طور مفید هفتاد، هشتاد میلیارد بشکه تولید کنیم. اگر به مخزن برای تولید بیشتر فشار بیاید، عمر مخزن کوتاه می‌شود و میزانی که می‌شود تولید کرد، کاهش پیدا می‌کند و طول عمرش هم پایین می‌آید. در واقع هم عمرش و هم ظرفیتش کم می‌شود.

پس از جنگ تحمیلی، چه اقداماتی جهت افزایش تولید انجام دادید؟

یکی از روش‌های افزایش تولید نفت، تزریق گاز است، روش دیگر تزریق آب است. حسن تزریق گاز، این است که گاز ذخیره می‌شود. وقتی من مدیر مهندسی نفت شدم، اولین کاری که کردم، تزریق گاز به مخزن گچساران بود. به چهار، پنج حلقه چاه، گاز تزریق کردم، که میزان تولید را بالا ببریم. این اولین تجربه تزریق گاز در کشور بود. بعد از مدتی که گاز را تزریق کردیم، در اطراف چاهی که ما تزریق کرده بودیم، فشار بالا رفت، ولی در مناطق روبرو بالا نرفت. بررسی زمین‌شناسی کردیم، دیدیم یک سنگ مخزن عظیم، گاز را از طرف دیگر جدا کرده است. من می‌خواستم صرفه‌جویی کنم و چهار، پنج تا چاه نزنم، اما این لایه سنگی اجازه عبور گاز را نمی‌داد. مجبور شدیم دو حلقه چاه را در قسمت دیگر حفر کنیم.

آن زمان وقتی می‌خواستند مخزن گاز اهواز را حفر کنند، شش حلقه چاه زدند تا مخزن را پیدا کنند. در چاه ششم، مخزن را پیدا کردند. از نظر تکنولوژی این شرایط وجود نداشت که ببینیم زیر زمین چه خبر است، ولی امروز تکنولوژی پیشرفت کرده، و می‌توان به راحتی شرایط را بررسی کرد. کاملا مشخص است کجا آب است، کجا نفت است، در بعضی از مخازن زیرزمینی ما چند لایه وجود دارد. کجا آسماری داریم، کجا بنگستان داریم و حتی لایه‌های مختلف را می‌شود بررسی کرد.

پس از حمله عراق به کویت، برای مهار چاه‌های کویت به آنجا رفتید؟

سال 1369، مشاور فنی مدیر مناطق نفت‌خیز، مهندس آقایی شدم و از اهواز به تهران آمدم. همان سال جنگ عراق و کویت اتفاق افتاد و صدام به چاه‌های نفت کویت حمله کرد و من پیشنهاد خاموش کردن چاه‌های نفت کویت را مطرح کردم. برای همین منظور سه ماه به کویت رفتم، اما تا آن زمان هیچ وقت به تنهایی چاه خاموش نکرده بودیم. البته در زمان جنگ چند چاه را با همکاری خارجی‌ها خاموش کرده بودیم. زمانی که من مدیر مهندسی نفت بودم، منافقین به دهلران آمدند و سه حلقه چاه را آتش زدند. با شرکتی از کانادا قرارداد بستیم، تمام امکانات و تجهیزات را خودمان فراهم کردیم، خودمان هم در عملیات شرکت کردیم و تجربه خیلی خوبی در خاموش کردن چاه‌ها به دست آوردیم. من از این تجربه استفاده کردم و به کویتی‌ها هم گفتم ما می‌توانیم این کار را انجام بدهیم. به کویت رفتم و حدود سه ماه مذاکرات و جمع‌آوری اطلاعات به طول انجامید. صدام هفتصد و پنجاه چاه را آتش زده بود.

همان زمان نامه‌ای را در وزارت نفت کویت دیدم، که وزارت نفت کویت، قبل از آتش گرفتن چاه‌ها، با شرکت هالیبرتون قرارداد بسته بود. یعنی شرکت هالیبرتون، به آنها گفته بود صدام که به شما حمله کرده، ممکن است چاه‌های شما را آتش بزند. من در قراردادی که می‌خواستم با وزارت نفت کویت ببندم، گفتم برای چاهی که کار زیادی ندارد، پانصد هزار دلار، برای چاه با کار متوسط یک میلیون، و چاهی که خیلی کار می‌برد، یک و نیم میلیون دلار هزینه می‌گیرم. معاون وزیر نفت کویت به من گفت فراموش کن چاه‌ها چه مسائلی را دارند، قیمت را روزانه حساب کن. من گفتم روزانه که خیلی به ضرر شماست. چون وقتی روزانه است، ما می‌توانیم طولانی‌تر کار کنیم. گفت شما نگران این موضوع نباشید و روزانه حساب کنید و بالاخره قرارداد را روزانه بستیم. همین امر هم کار را رقابتی کرد و سرعت ما را بسیار بالا برد.

پس از آن بود که آقای مهندس آقازاده وزیر نفت وقت، مهندس سید مهدی حسینی را به عنوان مسئول گروه به کویت فرستاد و من و مهندس حسینی هم برای مذاکره رفتیم. اما دو ماه قبل از آن، من با مهندس آقایی صحبت کرده بودم، تجهیزات و امکانات‌مان برای خاموش کردن چاه‌ها را با کشتی به خارگ فرستاده بودند. ولی دو ماه طول کشید تا قرارداد ما امضا شود. پس از عقد قرارداد، مهندس حسینی هزینه حمل و نقل تجهیزات به خارگ را مطالبه کرده بود، اما معاون وزیر نفت کویت قبول نکرد و گفت شما باید اینگونه مسائل را در قرارداد پیش‌بینی می‌کردید، نه اینکه آن را جدا کنید و از ادامه همکاری انصراف دادند.

همان شب مهندس حسینی با آقای آقازاده تماس گرفت، وزیر نفت هم گفت: یعنی چه که شما کار را رها کرده‌اید؟ روزنامه‌ها نوشته‌اند که ایرانی‌ها در کویت چاه خاموش می‌کنند. فردای آن روز گفتم اگر اجازه بدهید من با معاون وزیر نفت کویت صحبت می‌کنم. رفتم و به معاون وزیر گفتم: ما آمده‌ایم اینجا به شما کمک کنیم! گفت: شما جلسه را بهم زدید، اما من دو روز دیگر به شما وقت می‌دهم که جلسه بگذارید و قرارداد را نهایی کنید. اگر تا دو روز قرارداد نهایی نشد، با شما خداحافظی می‌کنیم. وقتی برگشتم، به مهندس حسینی گفتم درست شد. برویم و قرارداد را دو روزه تمام کنیم. رفتیم و قرارداد را بستیم. حدود چهارده شرکت از آمریکا و کانادا برای این کار آمده بودند. بعد از ما هم از چین، رومانی، انگلستان و فرانسه هم برای مهار چاه‌های نفت کویت آمدند. من به کویتی‌ها پیشنهاد دادم خودشان هم آموزش ببینند و اقدام کنند. حرف من را قبول کردند و دو تا تیم درست کردند و در مجموع حدود بیست و چهار، پنج تیم شدیم.

روز اول، زمانی که من به کویت رسیدم، ساعت دوازده ظهر وسط تابستان بود. قرار شد برای بازدید از چاه‌ها برویم. نماینده شرکت نفت کویت آمد تا ما را برای بازدید ببرد. یک ماشین شاسی بلند داشت و بسته‌های بلند دستمال کاغذی را در ماشین گذاشت. پرسیدم اینها برای چیست، گفت خودت می‌فهمی. وقتی به محل آتش‌سوزی چاه‌ها رسیدیم، هوا از شدت آلاینده‌ها، تاریک شده بود، چاه‌ها فوران آتش بود، و چون تعداد چاه‌ها خیلی بالا بود، اکسیژن هوا نمی‌توانست همه را بسوزاند و نفت روی ماشین می‌ریخت. مقداری از نفت هم روی زمین می‌ریخت. برف پاک‌کن ماشین هم کار نمی‌کرد، مجبور شدیم با دستمال کاغذی‌ها ماشین را تمیز کنیم.

ماحصل ماموریت کویت برای شما چه بود؟

در این دو سه ماه، چاه‌هایی را دیدم که در ظاهر، کار زیادی هم نداشت. یکی دو بار دیدم وقتی آمریکایی‌ها می‌خواهند یکی از این چاه‌ها را خاموش کنند، چاه، یک مرتبه سه شعله شد. عرض کردم، ما وقتی چاه می‌زنیم، سه ولو داریم، دو تا ولو برای تولید یک لایه است، یک ولو برای تولید لایه دیگر. وقتی چاه آتش می‌گیرد، یکباره سه شعله می‌شود و از سه جا نفت بیرون می‌ریزد. به همین دلیل، من برای اولین تجربه یک چاه یک شعله را انتخاب کردم، که ظاهرا مشکل چندانی نداشت. وقتی همکاران پروژه، چاه را دیدند، گفتند برای چه چاهی با شعله با این عظمت انتخاب کرده‌ای، گفتم چاه‌های مورد نظر شما، یکهو سه شعله می‌سوزد و ما چاه سه شعله تا به حال خاموش نکرده‌ایم.

من تلاش کردم سرعت کار را بالا ببرم. آمریکایی‌ها و کانادایی‌ها، صبح‌ها ساعت هفت و هشت صبحانه می‌خوردند، می‌رفتند سر چاه، ساعت دوازده می‌آمدند ناهار می‌خوردند، ساعت دو و سه دوباره می‌رفتند سر چاه، ساعت پنج و شش می‌آمدند، که زودتر بخوابند که صبح ساعت حدود پنج و شش باید بیدار شوند. منتها من گفتم بچه‌های ما از ساعت هفت و هشت که صبحانه می‌خوردند، ناهارشان را سر چاه برایشان ببرند، آنجا مداوم به مدت ده تا دوازده ساعت کار می‌کردند و توانستیم در فاصله زمانی خیلی کم چاه را خاموش کنیم و خیلی سریع توانستیم پیش برویم. بر اساس قرارداد، زمانی می‌توانستید بروید سراغ چاه جدید و انتخاب کنید، که چاه قبلی را مهار کرده باشید. چاه نوزدهم را که خاموش می‌کردیم، هجده حلقه چاه بیشتر باقی نمانده بود، و من رفتم چاه بیستم را انتخاب کردم. همان چاه را رومانی که چهار حلقه چاه خاموش کرده بود، به عنوان چاه پنجم، همین چاه را انتخاب کرده بود. من مقداری تجهیزات سر چاه بردم که فردا صبح کار را شروع کنیم. نماینده وزارت نفت کویت به من گفت شما که هنوز چاه قبلی را خاموش نکرده‌اید. من گفتم کار آن چاه در حال اتمام است و فردا تمام می‌شود. (من همیشه درمدرسه بیست می گرفتم وباید  بیست  چاه را خاموش میکردم) بالاخره هم در هفتاد روز، بیست حلقه چاه خاموش کردیم و تجربه خیلی خوبی شد، وقتی مخازن گازی و چاه‌هایمان آتش می‌گرفت، خودمان برنامه‌ریزی می‌کردیم.

در دهه هفتاد، به عنوان معاون مدیر تولید مناطق خشکی در عملیات شمال منصوب شدید. ماجرای مخزن سراجه چه بود؟ گویا بعد از آتش‌سوزی دهه سی این منطقه غیرفعال بود.

سال 1372 معاون عملیات شمال مناطق نفت‌خیز در تولید گاز شدم. آن زمان مخازن گازی‌مان را در نار و کنگان، آغار و دالان، قشم و سرخون داشتیم تولید می‌کردیم و تولید 70 میلیون متر مکعب را به 170 میلیون متر مکعب رساندیم. من همان زمان، برنامه احیای سراجه را به راه انداختم. اولین اقدامی که صورت دادم، بررسی مخزن سراجه بود. چهل سال بود از مخزن سراجه استفاده نشده بود. مطالعه کردم، دیدم این امکان وجود دارد که گاز را در این مخزن تولید و بعد تخلیه کنیم و از آن به‌عنوان مخزن ذخیره گاز استفاده کنیم. مهندس آقایی مخالف این کار بود. می‌گفت این چاه نزدیک قم است، آتش می‌گیرد و ایجاد مشکل می‌کند. اما من معتقد بودم چاه نفت و چاه گاز با هم تفاوتی نمی‌کنند. رعایت اصول HSE را هم می‌کنیم. تا سال 1376 گاز سراجه را تولید کردیم و روزی یک میلیون متر مکعب هم گاز و 1500 بشکه میعانات گازی تولید کردیم. یک خط لوله وصل کردیم به خط لوله‌ای که به طرف تهران می‌رفت و این میزان گاز را انتقال دادیم. آن زمان، مهندس صالحی‌فروز معاون وزیر در امور گاز بود. از من تقدیر کرد و گفت قبل از اینکه تو این گاز را تولید کنی، نیروگاه‌های تهران گاز کافی نداشتند و شب‌ها خاموشی داشتیم و با تولید این گاز، میزان خاموشی ما خیلی کم شده است. میعانات گازی را هم به پالایشگاه تهران انتقال دادیم  که با بنزین مخلوط کنند و کیفیت را بالا ببرند. پس از تخلیه گاز از مخزن سراجه، این مخزن به عنوان ذخیره گاز مورد استفاده قرار گرفت. در تابستان گاز را ذخیره می کردیم و در زمستان بیست میلیون متر مکعب در روز مصرف می‌کردیم.

چه اقداماتی برای افزایش تولید گاز صورت گرفت؟

آن زمان تولید گاز ما از مخازن نفتی بود که تصفیه می‌شد. مقدار زیادی از این گازها سوزانده می‌شد. من گفتم هر مخزن نفتی که تولید می‌شود، اجازه جدا کردن گاز و سوزاندن آن را نداشته باشند و بایستی تاسیسات تقویت فشار گاز در واحدهای بهره‌برداری نصب شود. سیستم‌های تزریق گاز را نصب کردند و قرار شد از مخازن تولید نفت، گازهایی که جدا می‌شد را برداریم و در خود مخزن تزریق کنیم. یکی از راه‌های افزایش تولید نفت، تزریق گاز در مخزن نفتی است و از بزرگترین محاسنش این است که این گاز ذخیره می‌شود و بعد که به اندازه نهایی نفت تولید کردیم، این گاز قابل استفاده است و نمی‌سوزد.

اواخر دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی، نماینده وزارت نفت در ترکمنستان شدید. ماموریت‌تان در ترکمنستان چه بود؟

سال 1375، از طرف آقای مهندس آقازاده وزیر نفت وقت، نماینده وزارت نفت در ترکمنستان شدم. قرار بود یک خط لوله برای انتقال گاز آنها به ایران بکشیم و گاز آنها را وارد کنیم. گاز ترکمنستان برای مصرف داخلی بود. آقای نیازوف رئیس جمهور ترکمنستان فکر می‌کرد ما این گاز را به ترکیه صادر می‌کنیم. سال 1378 خط لوله آماده استفاده شد. هر هزار متر مکعب را چهل دلار خریداری کردیم. همان زمان، گاز جنوب را به ترکیه هشتاد دلار می‌فروختیم. نیازوف فکر می‌کرد، ما گاز آنها را به ترکیه صادر می‌کنیم. زمستان‌ها گاز را قطع می‌کردند و می‌گفتند باید قیمت را بالا ببرید. با بالا بردن میزان تولید گاز، دیگر نیازی به گاز ترکمنستان نداشتیم. در ترکمنستان، به دنبال اجرای پروژه بودیم و در چندین پروژه، سیصد میلیون دلار، قرارداد بستیم. سرمایه‌گذاری برای خط لوله 48 اینچی صادرات گاز ترکمنستان به ایران را هم وزارت نفت انجام داد.

پروژه ترکمنستان در دولت بعد هم ادامه پیدا کرد؟

سال 1376، مهندس زنگنه وزیر نفت شدند. من سال 1378 خدمت ایشان رسیدم و گفتم 1500 کیلومتر مرز مشترک با ترکمنستان داریم، دریای خزر را هم شامل کردم [با خنده]. گفتم از نظر سیاسی اگر ما سه میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کنیم، آنها از نظر استراتژیک به ما وابسته خواهند شد. 190 میلیون دلار برای این خط لوله سرمایه‌گذاری شده، البته حدود هفتاد و پنج درصد سهم ما بود، مابقی سهم خود ترکمنستان بود. گفتم از نظر استراتژیک به نفع ماست. گفتند: مگر من وزیر امور خارجه هستم؟ گفتم: می‌دانید چقدر کار برای ایرانیان ایجاد می‌کند. گفتند: مگر من وزیر کارم؟ گفتم: می‌دانید چقدر می‌توانیم کالا صادر کنیم. گفتند: مگر ما غیر از فرغون چیز دیگری هم تولید می‌کنیم؟ البته همه اینها را با شوخی و خنده می‌گفت. اما در حقیقت ترکمنستان اولویت مهندس زنگنه نبود. اولویت اول ایشان، پارس جنوبی بود.

قطر، پانزده سال بود داشت از میادین مشترک پارس جنوبی برداشت می‌کرد، ولی ما اصلا به فکرش نبودیم. من سال 1380 از ترکمنستان به ایران برگشتم. با مهندس آقایی که آن زمان معاون وزیر نفت و مدیرعامل پالایش و پخش بود، مذاکره کردم و همان زمان، برای انجام برخی پروژه‌ها در پارس جنوبی، شرکت طراحی و ساختمان نفت را تاسیس کردیم. 

چه سالی بازنشسته شدید و پس از بازنشستگی به چه کاری مشغولید؟

من الان در «شرکت مدیریت طرح‌های صنعتی نفتانیر» کار می‌کنم، قراردادی با شرکت ملی گاز ایران برای پارس جنوبی بستیم، که بتوانیم ششصد کیلومتر خط لوله صادرات گاز ایران به عراق و انتقال گاز به غرب کشور را را زودتر احداث کنیم. شبانه روز کار می‌کردم. مهندس زنگنه و معاونانش مهندس تربتی و مهندس عراقی خیلی متعجب شدند. کاری را که معمولا چهار ساله به پایان می‌رسید، دو ساله تمام کردیم. صادرات گاز به عراق را هم در عرض دو سال انجام دادیم و پنج میلیارد دلار در سال برای کشور درآمدزایی کردیم. البته الان شرایط خاصی است، عراق مقدار گاز کمتری می‌گیرد و این گاز را برای نیروگاه‌هایش استفاده می‌کند.

کار بزرگ دیگری که انجام دادم، بعد از بازنشستگی از نفت، تاسیس یک شرکت بود، شرکت ماشین‌آلات صنایع نفت زیرمجموعه وزارت نفت. با مهندس آقایی صحبت کردم، که ما سه میلیارد دلار پروژه آورده‌ایم، آقای زنگنه موافق سرمایه‌گذاری نیست، گفتیم شرکت ماشین‌آلات صنایع نفت را به یک شرکت مهندسی تدارکات و ساخت ( EPC) تبدیل کنیم. یک شرکت ODCC ساختیم، شرکت oil design and construction company طراحی و ساختمان نفت، که به من پیشنهاد مدیرعاملی دادند، ولی من قبول نکردم و عضو هیئت مدیره شدم. از سال 1380 که از ترکمنستان برگشتم، تا سال 1385 از طرف وزارت نفت عضو هیئت مدیره این شرکت بودم. سال 1385 بازنشست شدم و تا سال 1390، در همان شرکت کار می‌کردم، بعد استعفا دادم. زمانی که استعفا دادم، دوازده شرکت به من پیشنهاد مدیرعاملی دادند. سه معاون وزیر که خود شرکت داشتند، به من پیشنهاد مدیرعاملی در شرکت‌هایشان را دادند که من قبول نکردم. من گفتم مدیرعاملی دوست ندارم، ولی بعد مجبور شدم سه ماه خانه‌نشین شوم.

بالاخره تصمیم گرفتم به شرکت نفتانیر بیایم و مدیرعامل نفتانیر شدم. کار بزرگی که انجام دادیم، راه‌اندازی پروژه استفاده از مخزن گازی پارس جنوبی طی دو سال بود که تولید را در واقع به هفتصد میلیون متر مکعب در روز رساندیم.

تا همین دو هفته قبل هم مدیرعامل نفتانیر بودم و استعفا دادم و حالا فقط عضو هیئت مدیره این شرکت هستم. 


آخرین اسناد