تلاطم¬هاي اجتماعي انقلاب و نفت در ايران

شنبه چهاردهم بهمن ماه 1396تلاطم¬هاي اجتماعي انقلاب و نفت در ايران

جنبش هاي اجتماعي در تاريخ همواره محصول اين بوده است كه دولت ها، در نتيجه اعتماد به نفسي كه كسب مي­ كنند، توان درك مطالبات مردم از دست مي­ دهند.  نظام هاي حكومتي بايد برآمده از مناسباتي باشند كه مطالبات مردم را پاسخگو باشند. زيرا اصولا ايجاد نظام هاي سياسي براي تمشيت امور كشورها و آراي مردم است.

وقتي به مطالبات مردم بي توجهي و حرف هاي آنها شنيده نمي شود نوعي نارضايي ايجاد مي شود  كه در وضع تراكم و در صورت تكرار گوش نكردن ها به كينه اي عميق بدل مي شود.

نظام هاي حكومتي براي خدمت به مردم بر سر كار مي آيند و گر نه دليلي براي بودنشان نيست. حكومت تنظيم كننده مناسبات جامعه و تامين كننده مطالبات منطقي مردم است. نظام حكومتي هيچ گاه بدون اين خصلت اصولا نه اعتباري دارد و نه توجيهي براي بودن آن هست.

در سال هاي مياني دهه 1350 خورشيدي يك حادثه مهم باعث تقويت اين امر شد كه مردم به كينه اي آشتي ناپذير با نظام تن بدهند:

گران شدن قيمت نفت در بازاهاي جهاني نخستين بحثي را كه پيش آورد، ناتواني اقتصاد ايران از جذب منابع جديد بود. ميلياردها دلار وارد اقتصاد ايران شد كه ايران نمي توانست در برنامه هاي توسعه اي خود با آن كاري بكند و در نهايت اين نقدينگي وارد اقتصاد ايران شد و طبقات اجتماعي و اقتصادي را بر هم ريخت.

جابجايي طبقات اجتماعي مي تواند گسل هايي را ايجاد كند كه در صورت تداوم به زلزله اي بينجامد. جامعه مدرن شده و مطالبات مدرني هم پيدا كرده بود كه از جمله تمايل به مشاركت بيشتر در تصميم گيري ها و تعريف روال تصميم سازي بود.

طبقات اجتماعي محصول روابطي اقتصادي هستند و وقتي يك طبقه به طور ناخواسته ناگهان رشد كند و به حركت درآيد، مي تواند باعث حركت ديگر طبقات هم شده و موجب ويراني و تجديد هويت و چهره آنها هم بشود. در نتيجه همه طبقات دچار زلزله مي شوند.

در نظام هاي سياسي كه اوضاع جهشي دارند و روال طبيعي توسعه را طي نمي كنند همين امر مي تواند به شكل فروريختن طبقات و جايگزيني طبقات جديد بروز كند. طبقه اي كه ظهور مي كند چون به دنبال پايگاهي ثابت براي سفت و سخت كردن موقعيت خود است همه مناسبات اجتماعي را بر هم مي ريزد.

بي اعتنايي نظام به مردم و مطالبات آنها نيز در اين روند باعث شتاب گرفتن نارضايي ها و در نتيجه فروپاشي نهادهاي سنتي قدرت شد و كار را به سقوط نظام رساند.

در اين ميان، نفت مانند هميشه هم در عرصه شكل گيري طبقات جديد و هم در عرصه مقاومت مردم نقش آفرين بود. نفتي ها طبقه اليت جامعه را تشكيل مي دادند. توانسته بودند به سلطه بيگانگان بر امور نفت كشور پايان دهند و يك جريان اجتماعي را رهبري كنند. آنها در پيشاني جنبش انقلابي مردم حاضر شدند و به آن كمك كردند. نزديك شدن جريان اعتراضي نفت به جنبش انقلابي مردم باعث تسهيل روند فروپاشي نظام پادشاهي شد.

شكلي از مدرن سازي در ايران به جريان افتاده بود كه ديگر نمي توانست نظام بوروكرات را تاب آورد و در نهايت خواهان مشاركت در تصميم گيري ها و امور كشور بود. همين امر فاصله ميان نظام و مردم را بيش از پيش كرد. زيرا مردم خواهان مشاركت بودند و نظام به طور سنتي در مقابل اين اراده مقاومت مي كرد.

اينك نزديك به چهار دهه از پيروزي انقلاب اسلامي مي گذرد. بايد از طريق مشاركت مردم پايه هاي مردمي انقلاب را قوي تر از گذشته كنيم تا گرفتار آفت هاي تحولات غيردموكراتيك نشويم. مردم بايد به حساب آيند و مطالباتشان مورد توجه قرار گيرد. اين درسي است كه بيست و دوم بهمن ماه 1357 به ما ديكته كرده است.