سيماي درخشان نفتي ها در جنگ تحميلي

دوشنبه یکم مهر ماه 1398سيماي درخشان نفتي ها در جنگ تحميلي

 

سیدنعمت اله امام

 

هر آنچه از دوران جنگ تحميلي و فداكاري كاركنان صنعت نفت گفته شود باز هم كم است ، قطره اي از درياست كه انتها ندارد .  از آن جمله تخليه كالاهاي شركت ملي نفت از آبادان كه تا 20 سال بعد در دستگاه ها و تاسيسات نفتي مناطق نفتخيز جنوب و پتروشيمي ها به كار آمده و جبران كمبود كالا را كه براي بازسازي نياز بود تامين كرد.

در اوايل حمله دشمن بعثي به پالايشگاه آبادان ، شايد افراد باور نمي كردند كه جنگ سال ها به طول انجامد  و بالغ بر هزار ميليارد دلار به كشور و تاسيسات نفتي خسارت واردشود. بهتر است كمي به عقب برگرديم و شرايط قبل از جنگ را مرور كنيم.

در شرايط سال هاي 58 و 59 اوضاع سياسي كشور در مركز استان خوزستان و به ويژه در پايتخت كشور، کسی به طور جدي به فكر حمله نظامي عراق و اقدامات نظامي نبود ، حتي به تصور جلوگيري از وقوع كودتاي احتمالي توسط ارتش ، تنگناهایی در ارتباط با نيروهاي نظامي و به خصوص لشكر92 زرهي خوزستان ايجاد شده بود و درگيري ها وكشمكش هاي سياسي فضاي كشور را ملتهب و همه را از توجه به خطر بزرگي كه كشور و انقلاب را تهديد مي كرد دور ساخته بود.

ارزيابي و اطمينان رژيم بعثي عراق اين بود كه به دليل تحولات انقلابي و تغيير رژيم، ارتش ايران آمادگي و قدرت مقابله با نيروهاي آموزش ديده و ارتش مجهز عراق را ندارد و با حملات برق آسا و غافل گير كننده مي تواند با اشغال خوزستان، نفت ايران را تصاحب و كشور را از منابع مالي و تامين انرژي داخلي محروم كند.

پس از پيروزي انقلاب، ارتش تضعيف شده و نيروهاي چپ و گروهك ها شعار انحلال ارتش را سر داده و لذا ارتش مورد تهاجم روزانه و تخريب ضد انقلاب قرار داشت.

رژيم بعثي عراق از سال 58 به طور گسترده و از سال 59 با تبليغات وسيع در راديو و تلويزيون عراق عليه انقلاب اسلامي را آغاز كرده و با دامن زدن به احساسات ناسيوناليستي خلق عرب، مردم عرب زبان خوزستان را تحريك
مي كردند. با چاپ نقشه خوزستان به نام «عربستان» و ارسال پول و اسلحه به افراد اغفال شده، در ميان عشاير و قول تشكيل كشوري مستقل براي آنان و درآمد نفتي كلان آنان را به شورش ترغيب مي كرد.

با شروع جنگ تحميلي و اشغال خرمشهر ، بعد از 35 روز جنگ دلاورانه و تن به تن حدود 5000 نفر مدافع در خرمشهر در مقابله با 5 لشكر عراقي قرارگرفت و صدها ميليارد دلار كالا و لوازم صنعتي و خودرو توسط دشمن به سرقت رفت. ترس از سقوط آبادان كه در فاصله 200 تا 300 متري عراق قرار داشت به وجود آمد .  اگرچه با فتواي امام خميني (ره) از سقوط آن جلوگيري شد ولي نگراني همچنان باقي بود، لذا پس از خروج عده كثيري از ساكنان آبادان، تصميم به تخليه كالاهاي دپو شده در پالايشگاه آبادان و انبارها گرفته شد و كاركنان فداكار پالايشگاه به صورت خودجوش نسبت به تخليه كالاهاي مهم از تيررس دشمن و تخليه فرآورده ها از مخازن و لوله ها، همچنين پوشاندن بخشي از تاسيسات با خاك و يا جاري كردن آب در جوي هاي محل عبور لوله ها، سعی در جلوگيري از افزايش خسارات داشتند.

در اسفندماه 1359 تصميم به تشكيل ستاد تخليه آبادان توسط نخست وزيري و مسئولين مملكتي گرفته شد و با تشكيل آن كار تخليه به صورت جدي و قطعي آغاز شد.

*در مدت 7 سال تخليه كالاها از آبادان  كه زير بمباران توپ و خمپاره دشمن بعثي و تلاش شبانه روزي انجام شد 7300 كاميون و تريلر بار ، با حمل 125 هزار تن كالا به ارزش 3 ميليون و 250 هزار دلار صورت گرفت و كالاها با ثبت مشخصات، بسته بندي و ارزش تقويمي آنها از آبادان تخليه شد.

300 نفر از كاركنان ستاد تخليه آبادان با كمك 19 نفر از افراد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي اعزامي از اهواز با حماسه سازي، فداكاري و تلاش شبانه روزي زير گلوله باران دشمن كار خويش را بدون انتظار مادي، رتبه، اضافه کاري و غیره و با صرف نان و پنیر و خرما كار خويش را انجام مي دادند.

كليه كاميون هاي اعزامي به آبادان به دستور فرمانداري و مسئولين مي بايست با مراجعه به ستاد تخليه كالا و كسب مجوز نسبت به حمل كالا اقدام كنند كه روزانه بين 10 تا 15 كاميون بارگيري مي شد كه بخشي از كاميون هاي حامل بار مورد حمله دشمن قرار گرفتند.

از ديگر اقدامات ستاد تخليه آبادان، تخليه مخازن فرآورده و توزيع آن در مخازن كوچك و پراكنده كردن در نقاط مختلف شهر بود. مخزن بنزين از بالا می سوخت، در پايين محتواي آن در تانكر تخليه مي شد.

پس از انفجار زاغه مهمات در اهواز كه موجب ترس و وحشت اهالي و ويراني منازل و تاسيسات شده در آبادان مهمات ارتش را در منازل تخليه شده شركت نفت، پخش كرده بودند تا اگر مورد اصابت قرار گيرند خسارت سنگيني وارد نشود، اگرچه بعضي از محل دپوي آنها توسط افراد فريب خورده و خائن، به دشمن اطلاع داده شده و هدف بمباران قرار گرفتند.

* از ديگر شهداي ستاد تخليه كالاي آبادان، لازم است از شهيد كريم ورزد، نام برد ، جواني كه دو سال از ازدواجش مي گذشت و صاحب پسري نه ماهه بود به هنگام بارگيري كانتينر 35 تني بر پشت تريلر كه وي اجرا را به عهده داشت. سر و گردن وي زير كانتينر مانده و با قطع سر و يك دست او جسدش بدون سر با فوران خون بر زمين افتاده و پس از چند دقيقه در جلو چشمان همكاران و بعضي از افراد ستاد، جان به جان آفرين تسليم كرد. (روحش شاد ويادش گرامي)

کارکنان ستاد تخلیه کالا هر آن که لحظه شهادت کریم ورزد را بیاد می آوردند، به شدت متاثر می شدند.

از ديگر توضيحات لازم راه ارتباطي آبادان در زمان حصر آن شهر در سال هاي 59 و 60 از طريق روستاي چوئبده در 35 كيلومتري جنوب شرقي آبادان در دهانه رودخانه بهمن شير بود كه با حمل كالا و مسافر آن روستا توسط لنج (شناور) از طريق خليج فارس به ماهشهر منتقل و از طريق جاده ماهشهر و آغاجاري به اميديه و اهواز منتقل مي شدند. چون در روستاي مزبور اسكله مناسبي نبود. كاركنان نفت با كمك مقامات دولتي اسكله موقتي احداث كردند كه هنوز هم موجود و مورد استفاده منطقه آزاد چوئبده است.

 

*   به نقل از خاطرات ، رييس ستاد تخليه آبادان در جزوه ای به نام «نفت، انقلاب و دفاع مقدس»