حميدرضا زاهدي
انسان موجودی فراموشکار است. خیلی چیزها را راحت فراموش می کنیم. وعده هایی را که داده ایم. حرف هایی را که زده ایم. برای همین هم هست که انسان از کلمه نسیان مشتق شده است یعنی فراموشکار.
وقتی فراموشکار بودی باید همواره با ابزاری چیزهای مثبت و منفی زندگی ات را به یاد آوری. نماز که آیین بندگی به بارگاه الهی است پیش از آن که برای خداوند و در محدوده عبادت صرف باشد، ابزاری برای یادآوری است. انسان مدام باید به خود یادآوری کند که در تنهایی ها پناهی دارد. باید به یادش بماند متر و معیاری دارد و دست قادر متعال و وجود لایتناهی او همواره در کنار مومنان است و یادآور پناهی برای آنان.
به گورستان که می روی با آن همه توصیه ای که بر آن شده است برای این است که یادت بماند کیستی و فرجامت چیست. قارون هم که باشی، در ثروت و مکنت دنیا هم که غرق باشی سرانجام به تراب گور می پیوندی، فرعون هم که باشی باید این راه را بپذیری. تسلیم شو و بر مردم ستم روا مدار.
خصلت فراموشکاری در انسان ایجاب می کند که همواره در این راه ابزاری برای یادآوری به خود داشته باشیم. تاریخ را باید بدانیم و در سرنوشت پیشینیان دقت کنیم و عبرت بیاموزیم تا رستگار شویم. تاریخ پر از حضور ماست. ما که در لحظه زیسته ایم و مجموعه امان چیزی را حرکت داده است به نام تاریخ. تاریخ است که به ما می آموزد رستگاری پیروزی بر نفس است. پیروزی های مادی گذرا هستند و پشت سر گذاشته می شوند. آنچه می ماند عبرت هایی است که از تجربه بشری به دست می آید.
توین بی فیلسوف و جامعه شناس انگلیسی نظریه مهمی دارد به نام شکست قهری تمدن ها. او معتقد بود که تمدن های بشری هرچه بزرگتر و بالاتر می روند باعث سقوطشان می شود و همین امر مبنای فروپاشی آنها قرار می گیرد.
یکی از دلایل این امر را می توان گسست های تاریخی دانست. دیکتاتورها در اوج حکومت خود هرگز از گذشته های دیکتاتورهای پیش از خود بهره نمی گیرند و روش خود را اصلاح نمی کنند. در نتیجه این گسست تاریخی خودشان به همان منجلاب می افتند که دیکتاتوری های پیش از آنها به آن رسیده است.
حال آن که عبرت گرفتن از سرنوشت پیشینیان است که به ما راه سعادت را نشان می دهد. در تاریخ پیامبران الهی داستانهای زیادی از این روند هست.
در آیین ما، تاریخ یک روند تکاملی است. از نقطه صفر تاریخ تا به امروز ما ماموریت داریم انسان را به جایگاه و مرتبه والای خود برسانیم. بنابراین کسانی می توانند به آینده مطلوب دست یابند که خود از روال تاریخ درس گرفته باشند. به همین نسبت لازم است ابزاری در اختیار باشد که با آن بتوان روال تاریخ را درک کرد و این روند کمک کند به نتایج مطلوب و مورد نظر که راه تکامل را برایمان هموار می کند برسیم. درس تاریخ را می توان با ابزاری درست دید. تاریخ را درک کرد و حرکت آن را تا تکامل انسان امتداد داد.
موزه ها ابزاری برای دیدن تاریخ هستند. پیشینیان ما شاید به درستی در نمی یافتند که چگونه جزئی از تاریخ شده اند و دارند تاریخ را رقم می زنند. ممکن است حضور ما خیلی جزئی باشد اما در کنار هم یک تاریخ را شکل می دهیم. ابزاری که اکنون در دست داریم در فردای تاریخ سندی برای آیندگان است که نوع زیستن و حرکت ما را درک کنند.
موزه ها را باید به صورت جریانی سیال درنظر گرفت تا حرکت تاریخ را به ما بنمایانند.
موزه های نفت جزئی از این حرکت را به ما نشان می دهند.