ملی شدن صنعت نفت از نگاه وزیر نفت سال‌های 1360 تا 1364

دوشنبه بیست و نهم اسفند ماه 1401ملی شدن صنعت نفت از نگاه وزیر نفت سال‌های 1360 تا 1364

  وزیر نفت سال‌های 60 تا 64 با بیان چرایی ملی شدن صنعت نفت عنوان کرد: باسابقه‌ترین و کارآمدترین و تکنوکرات‌ترین آدم‌ها در شرکت ملی نفت ایران تربیت شدند و مقاومت مهندسان، کارگران و کارشناسان حوزه نفت نتیجه بسیار قوی تکنیکی را در ایران به جای گذاشت.

به گزارش روابط عمومی مدیریت موزه‌ها و مرکز اسناد صنعت نفت،  سید محمد غرضی در 23 بهمن‌ماه 1320 در شهر اصفهان متولد شد، او در سال 1344پس از پایان تحصیل در رشته مهندسی برق به عرصه مبارزات سیاسی وارد شد و سال‌های 1360 تا 1364 بر کرسی وزارت نفت نشست.  اودر بخشی از گفت‌وگوی مدیریت موزه‌ها و مرکز اسناد صنعت نفت در قالب تاریخ شفاهی وزرای نفت ایران به پرسش‌هایی درباره ملی شدن نفت پاسخ داد که به مرور آن می‌پردازیم.

چرا نفت ملی شد و اگر خاطره‌ای از ملی شدن صنعت نفت دارید، بیان کنید؟

در سال‌های ۱۹۵۰، ۱۹۵۱ و ۱۹۵۲ مرحوم [آیت‌الله] کاشانی و در اصل مردم ایران قیام کرده و نفت را ملی کردند و انگلستان شکست خورد و الا اگر نفت ایران ملی نمی‌شد، آمریکایی‌ها نمی‌توانستند در خاورمیانه جایگاهی داشته باشند. به‌ هر حال این اتفاق افتاد و با قدرت انجام شد. در روز 30 تیر 1331 من یادم هست که در ساعت ۹ یا ۱۰ صبح به اصطلاح [امروز] اطلاح‌طلب‌ها آمدند و مقابل مجلس و در همین خیابان لاله‌زار تظاهرات کردند اما خودشان نتوانستند مقاومت کنند. تا اینکه در ساعت ۱۱ مردم تهران وارد صحنه شدند. در فاصله ساعت ۱۱ تا ۱۲، تعداد ۶۹ تن از مردم در همین [خیابان] لاله‌زار [و میدان بهارستان] شهید شدند. ساعت ۱۲ نشده بود که محمدرضاشاه، قوام‌السلطنه را از نخست‌وزیری برکنار کرد و به این ترتیب، [دکتر] مصدق دوباره به قدرت برگشت. اینها [کار]هایی است که ملت ایران انجام دادند. یعنی از سال‌هایی که انگلستان، کشور هند را در قرن هفدهم تصرف کرد، نوعی اجماع عمومی در ملت ایران بر ضد انگلستان ایجاد شد و استحکام پیدا کرد و مرحوم مصدق و مرحوم کاشانی این توافق عمومی را در پروسه ملی شدن نفت دخالت دادند و به یک اراده ملی و انقلاب بزرگ و عظیم منجر شد.

پس چرا سقوط دولت دکتر مصدق اتفاق افتاد؟ این اقدام حاصل تحریک دولت‌های خارجی بود یا عوامل داخلی؟

نه، ببینید دولت‌هایی که از مشروطه تاکنون به وجود آمده‌اند، ناتوان بودند از اینکه بتوانند اجماع ملی را پشت سرشان داشته باشند. همه 90 دولتی که از مشروطه تا امروز تشکیل شده؛ اعم از نخست‌وزیر، رئیس‌جمهوری و غیره، موقعی که پشت میز صدارت نشستند، نتوانستند از اقتدار ملی بهره بگیرند. در نتیجه، میان دولت‌ها و مردم فاصله افتاد و همه آنها شکست خوردند. یعنی از مجموع ۹۰ نخست‌وزیر یا رئیس‌جمهوری، هیچ‌یک نتوانستند تا پایان عمر [بر سر کار] بمانند. حالا بگذریم که خیلی از آنها بدنام [هم] هستند. خوشنامان آنها هم، در زمان صدارت خود کاری از پیش نبردند و به‌خصوص در دوره دوم صدارت نتوانستند موفق باشند. خودتان ملاحظه کنید آقایان مهندس موسوی، هاشمی رفسنجانی و خاتمی در دوره دوم موفقیتی نداشتند و دوره دوم آنها خیلی بد شد. دوره دوم دو رئیس‌جمهوری بعدی نیز همین‌طور بود. میان آنها و مردم فاصله بوده و هکذا. بله دولت‌ها نتوانستند [به کار خود] تداوم بدهند. مصدق هم نتوانست دوام بیاورد!

به طور کلی عموم سیاستمداران در ایران توان استفاده از استعداد مردم را نداشته‌اند. آنها بیشتر خواسته‌اند منویات خودشان را تحمیل کنند؛ مردم هم زیر بار نمی‌روند. تجربه تاریخی نشان داده که وقتی جریان چپ به‌قدرت می‌رسد، نمی‌تواند دولت را نگه دارد.

منظورتان از جریان چپ چیست؟

چپ یعنی اصلاح‌طلب. مثلا موقعی که امیرکبیر دولت را در دست گرفت، نتوانست آن را اداره کند. بعد هم او را کشتند. مصدق هم چپ بود و با آنکه دولت را در دست داشت و در 30 تیر 1331 مردم به‌حمایت از او برخاستند، رفت و با آمریکایی‌ها مذاکره کرد. آنها هم فهمیدند که او در داخل کشور مخالفانی دارد. لذا نتوانست دوام بیاورد و همه چیز را از دست داد. در 30 تیر مردم پیروز شدند و در 28 مرداد [1332] دولت آمریکا پیروز شد و این واقعیت [تاریخ معاصر] ملت ایران است.

حسنعلی منصور هم که حزب ایران نوین را ایجاد کرد و بعد همه‌پرسی انقلاب شاه و ملت و اصلاحات ارضی و اصول شش‌گانه را دنبال کرد، چپ بود و دولت و سلطنت را به باد داد. بعد از انقلاب، مهندس موسوی، مجلس و قوه قضاییه در دوران جنگ هشت‌ساله چپ بودند و رفتند. [آیت‌الله] هاشمی رفسنجانی هم تغییر روش داد و در دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش کارهایی کرد که مردم راضی به ماندن او در قدرت نبودند. [حجت‌الاسلام] خاتمی هم چپ بود؛ دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش آن طور شد که می‌دانید و در دوره دوم نیز همه از او عبور کردند و رفت. در مقابل این‌ها، رضاشاه و محمدرضاشاه راست بودند. آقای احمدی‌نژاد هم راست بود.

در نتیجه، اگر جریان چپ نمی‌تواند دولت را نگه دارد، جریان راست قادر نیست ملت را نگه دارد چون پرخور است و اموال را یکجا به‌نفع اشخاص (و نه کشور) مصادره می‌کند. به هر حال جریان چپ و جریان راست، فاصله خیلی زیادی با مردم دارند و این یک واقعیت است.

پس چه کسی کشور را اداره می‌کند و نگه می‌دارد؟

مردم کشور را نگه می‌دارند و اداره می‌کنند. مردم محکم ایستاده‌اند و سیاستمداران همچنان با هم درگیرند. اینکه دولت آمریکا نمی‌تواند به ایران حمله کند برای این است که مردم ایستاده‌اند. دولت‌هایی که به استعداد ملی مردم توجه نمی‌کنند، مردم آنها را رها می‌کنند و همان‌طور که عرض کردم جریان چپ و جریان راست با مردم فاصله‌ خیلی زیادی دارند.

خیلی جای تعجب است که یک تانک از پادگان حرکت کرده و نزدیک خانه مصدق آمده و او فرار می‌کند! این چه دولتی بود و چه اتفاقی افتاد؟ پس مردم کجا بودند؟ حالا شما در یک سری اسناد تاریخی می‌بینید وقتی از حزب توده پرسیدند: پس شما کجا بودید؟ می‌گویند: ما فکر نمی‌کردیم کودتایی در کار باشد. مصدق هم تنها بود و گرفتاری پیدا شد ولی ملت ایستاد.

یعنی می‌فرمایید ملت پشت دکتر مصدق ایستاد؟

ملت پشتِ خودش می‌ایستد. مردم در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ پشت مصدق ایستادند ولی در ۲۸ مرداد احزاب و گروه‌ها، مصدق را رها کردند. مردم هم مطلع نشدند. عده‌ای حدود دو ـ سه هزار نفر آمدند و خودم شاهد قضیه بودم که صبح گفتند: «درود بر مصدق» و بعدازظهر ‌گفتند: «مرگ بر مصدق». به این ترتیب مصدق شکست خورد. بنابراین نگوییم که مردم حمایت نکردند؛ بگوییم توان سیاسی احزاب و گروه‌ها به اختلافات داخلی بیشتر تمایل داشت. اطرافیان مصدق می‌گفتند اگر مصدق اداره دولت را نمی‌پذیرد، کسانی هستند که قبول کنند. اما در کودتای ۲۸ مرداد به عنوان شاهد به شما عرض می‌کنم که مردم به طور کامل به حکومت پهلوی پشت کردند.

بعد از آن هم هر اندازه محمدرضا و حکومت پهلوی با اقدامات فیزیکی سعی کرد و حرف‌های انقلابی زد، مردم حمایت نکردند تا آنکه در ۲۲ بهمن 1357 مردم جواب محمدرضا و آمریکایی‌ها را دادند. حساب ملت با احزاب و گروه‌ها جداست. به عنوان یک گزارشگر به شما عرض می‌کنم در این ۱۵ سال بعد از ۱۵ خرداد 1342 تا ۲۲ بهمن 1357 هیچ گروه، حزب و جریان سیاسی در ایران مورد قبول عموم مردم قرار نگرفت. بعد که ملت پیروز شدند، دوباره حرف گروه‌ها و احزاب به‌میان آمد. می‌خواهم بگویم چرا ملت پای کشور می‌ایستد ولی پای گروه‌ها و احزاب نمی‌ایستد. به‌محض اینکه دولت تشکیل شد، اگر به تکیه‌گاه اصلی تشکیل دولت که مردم باشند فکر نکنیم، اعمال دولت مصدر قرار می‌گیرد و شما فکر می‌کنید انقلاب به دولت متکی است. در حالی که دولت به ملت متکی است و زمانی که دولت، ملت را از دست بدهد هیچ اقدامی نمی‌تواند انجام دهد و ساقط می‌شود.

آیا عملکرد دکتر مصدق اشتباه بود یا آنکه موافقان دیروز او در میانه راه، مسیر خودشان را از نهضت جدا کردند؟

یک کلمه حق می‌توان گفت؛ بقیه‌ حرف‌ها می‌تواند مورد بحث قرار ‌گیرد. آن کلمه این است که مردم از سیاست‌بازی گروه‌ها و احزاب همیشه روی برمی‌گردانند. به‌محض اینکه میان سیاستمداران اختلاف به وجود آید، مردم راه خود را جدا می‌کنند. گزارشی دارم که خیلی مهم است. چرا آقامحمدخان توانست ۲۰۰ هزار نیرو را از ارس عبور دهد و گرجستان را فتح کند، در حالی که اصلا تزار روسیه مطلع نشد؟ اما فتحعلی‌شاه نه تنها نتوانست آنجا را حفظ کند بلکه بسیاری از شهرهای ایران را هم از دست داد. نکته تاریخی این است که آقامحمدخان خودش شمشیر می‌زد اما فتحعلی‌شاه به دیگران می‌گفت شمشیر بزنند. تفاوت در همین است. کسانی‌که مدعی مردم می‌شوند، اگر خودشان در میدان حاضر باشند، مردم به طور جدی حمایت می‌کنند. آنها اگر فرستاده بفرستند و خودشان به‌میدان نیایند، مردم هم رها می‌کنند و به خانه‌هایشان می‌روند.

من معتقدم و به صراحت اعلام می‌کنم اگر رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ ایستاده بود، مردم از او حمایت می‌کردند. چون فرار کرد، مردم از چه کسی حمایت کنند؟! وقتی میان سیاستمداران اختلاف به وجود آید، مردم گمراه و گرفتار می‌شوند و نمی‌دانند چه کار کنند. در نتیجه سیاستمداران باید آخرت‌بین باشند نه دنیابین. بالاخره میان مصدق و کاشانی اختلاف بود اما مردم باید چه کار می‌کردند؟ باید جنگ داخلی راه می‌انداختند؟ امکان ندارد مردم در ایران اختلاف داخلی راه بیندازند.

اکنون که نزدیک به۷۰ سال از واقعه 28 مرداد می‌گذرد چه قضاوتی در این مورد می‌توانیم داشته باشیم؟

دو فرهنگ وجود داشت. باید از فرهنگ‌ها بگوییم نه اشخاص. مرحوم دکتر مصدق می‌گفت من حقوقدان و نخست‌وزیر قانونی‌ام و من تشخیص می‌دهم. کاشانی می‌گفت من فقیه‌ و سیاستمداری هستم که ۴۰ سال سابقه مبارزه دارم. این دو باهم درگیر شدند. اینکه بخواهیم بدانیم تقصیر با کیست، روز قیامت روشن می‌شود. انصاف نیست من راجع به اشخاص حرف بزنم اما حرف اصلی این است که با بروز این اختلافات، مردم بی‌سرپرست ماندند. خب دوباره تکرار می‌کنم؛ آیا می‌خواستید مردم به‌جان هم بیفتند؟ نه، مردم هرگز به‌جان هم نمی‌افتند. حوصله می‌کنند تا یک اقتدار سیاسی وسیعی مثل ۲۲ بهمن 1357 به وجود بیاید.

اما صرف‌نظر از داوری الهی، قضاوت تاریخی هم وجود دارد و اسناد و مدارک تاریخی بخشی از مسائل را روشن می‌کنند.

آن هم الهی است. اسناد و مدارک تاریخی برای درس در دانشگاه‌ها و تجربه سیاستمداران خوب است اما قضاوت در این مورد درست نیست.

موقعی که کنسرسیوم فعالیت‌های نفتی ایران را اداره می‌کرد، چه اندازه در آموزش و تربیت اشخاص فنی‌ شرکت نفت مؤثر بود؟

ببینید. متقدم‌ترین، طولانی‌ترین و فنی‌ترین تشکیلات صنعتی ایران،  فعالیت‌هایی بود که در شرکت ملی نفت ایران انجام گرفت. تا قبل از آن، تشکیلات فنی به مفهوم نوین در ایران نیست. از سال ۱۹۰۸ که نفت در ایران استخراج شده و مورد بهره‌برداری قرار گرفت، تعداد زیادی کارگر، تکنیسین، مهندس و پیمانکار و غیره در ایران تربیت شدند. باسابقه‌ترین و کارآمدترین و تکنوکرات‌ترین آدم‌ها در شرکت ملی نفت ایران تربیت شدند. کما اینکه همین امروز هم کارکنان شرکت نفت از ارکان بسیار فنی و پرتوان ایران هستند که توانایی استخراج، تولید، اکتشاف و نگهداری از تأسیسات نفتی را دارند. شما خودتان دوره جنگ را دیده‌اید. نیروی انسانی موجود در تأسیسات نفتی در کل این دوره اجازه ندادند حتی یک روز هم در ایران کمبود بنزین و انرژی به وجود آید. در کل این مدت صادرات نفت ادامه یافت چون نیروهای انسانی به‌خوبی تربیت شده بودند. اما تربیت این‌ اشخاص هزینه‌های بسیار زیادی برای خود این آدم‌ها داشت؛ به این معنا که آنها همیشه باید زیر چتر یک بزرگ‌تر انگلیسی، آمریکایی یا هلندی کار می‌کردند. به هر حال مقاومت مهندسان، کارگران و کارشناسان در حوزه نفت یک [نتیجه] بسیار قوی تکنیکی را در ایران به جای گذاشته در حالی که مجموعه چنین استعداد و توان فنی را در هیچ‌یک از کشورهای عضو اوپک مانند عربستان، کویت، الجزایر، ونزوئلا و غیره مشاهده نمی‌کنید.

به نظر می‌رسد در پرتو همین آموزش‌ها، نیروهای فنی ایران اکنون می‌توانند پالایشگاه‌های عظیم نفتی را با همه جزئیات احداث کنند و ایران را از نظر این صنعت خودکفا کنند.

درست است. هم به لحاظ فنی، هم به لحاظ برنامه‌ریزی و هم از نظر مادی، شرکت نفت توانایی‌های بسیاری دارد.