به نام او که هرچه بخواهد همان می شود
بازدید جمعی از روزنامه نگاران از موزه های نفتی در مناطق نفتخیز جنوب، بهانه ای است برای غبارزدایی ذهن و گشت و گذار در نوستالوژی ها و خاطراتی که گذشت چند دهه آنها را کم رنگ یا بی رنگ کرده و توفان شن و زردی خاک، بخش عظیمی از آن را پوشانده و تیره و تار کرده است.
دکتر اکبر نعمت الهی، مدیرکل پیشین روابط عمومی وزارت نفت همتی کرده است و موزه ها و مرکز اسناد صنعت نفت را راه اندازی کرده که بعد از ۱۰۰ سال که از پیدایش نفت در این سرزمین همیشه سبز سیه فام گذشته، بخشی از تاریخ را در پیچ و مهره و لوله و پمپ و تلمبه و ماشین و قیر و نفت و مدرک و سند و عکس جمع آوری کند، تا آیندگان بدانند که حضرت "دارسی" انگلیسی در ۱۰۸ سال قبل اولین چاه نفت را چگونه کشف و حرکت تاریخ را در سرزمین من و تو تغییر داد.
امروز وزارت نفت تصمیم گرفته است که پنج موزه در آبادان و ۶ موزه در مسجدسلیمان و دو موزه درتهران و يك موزه در مشهد و يك موزه در کرمانشاه راه اندازی نماید. این پانزده موزه، نقاطی از تاریخ هستند، محل هایی که با فرهنگ گذشته اکتشاف و صادرات نفت و تاریخ خوب و بد آن خط و ربط دارند.
ایجاد گذرگاه تاریخ نفت در مقابل اداره مرکزی و پالایشگاه آبادان و در محل بندر صادراتی قدیم اروند رود به عنوان پارکی که می تواند محل گردشگری مردمی باشد که با قدم زدنی ساده، دلیل شکل گیری بزرگترین شهر نفتی کشور و حتی دنیا را در یک قرن پیش در ایران در یابند، می تواند محل زیبایی برای گردشگران باشد.
حضور صنعت نفت و فرنگی ها در خاک ایران و دو شهر خاص مسجدسلیمان و آبادان دلیل قاطعی برای ایجاد بسیاری از اولین ها در کشور بوده است، مردمی که از نظر تاریخی در پایان دوران قاجاریه و آغاز دوره پهلوی در فقر اقتصادی و فرهنگی می سوختند و می ساختند و هر ره آوردی از غرب برایشان تازه و اولین بوده است، از آوردن اولین پیچ و مهره ها تا شکل گیری بزرگترین پالایشگاه تاریخ در آغاز قرن بیستم، حرفی بود که تغییر زندگی را در سرزمین ایران رقم زد.
اولین تکنیکال اسکول یا آموزشگاه حرفه ای برای تربیت تکنسین و کارمند تا دانشکده نفت برای پرورش مهندس و حساب و کتاب و....
و بعدها اولین بیمارستان، اولین آموزشگاه پرستاری، اولین سینما، اولین پمپ بنزین، اولین باشگاه ها، اولین ورزش ها، اولین قایقرانی، اولین گلف، اولین اسکواش، اولین بای سیکل یا دوچرخه، اولین روابط عمومی و بسیاری دیگر برای اولین بار در سرزمین یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار کیلومتر مربعی در شهر آبادان آغاز می شود تا آبادانی معنا یابد.
دیدار از آبادان معنای بوی گس و شرجی و رطوبت و گرما و ماهی و نفت می دهد، بوی روزگاری که تمدن از خانه های کاهگلی به آجر و سیمان رسید و منطقه های بریم و بوارده برای کارمندها و بهمنشیر و ایستگاه یک تا دوازده برای کارگران ساخته شد و طبقه بندی اجتماعی با تعیین شغل آغاز شد و واژه های انگلیسی "سینیور و جونیر" رده شغلی را تعیین کرد و کارگر فارسی زبان با استفاده از لغت های انگلیسی حکایت می کرد که صبح با صدای "فیدوس" بیدار شدم و صبحانه خورده و نخورده "بیلرسوت" را پوشیدم و غذا را توی "سپرتاس" گذاشتم و سوار "سیکل" شدم و تند به سمت "جنرال آفیس" حرکت کردم که نزدیک "پمپوز" با یک "بوس" تصادف کردم و بعد "آمبولانس" آمد و من را برد "هاسپیتال" و اونجا "نرس"ها درمان کردند و به من "کواتر" دادند و من رفتم "کواترها" که چند روزی بخوابم.
آبادان با مخلوطی از فرهنگ انگلیسی و عربی و شوشتری و دزفولی و اصفهانی و لری و بختیاری و شیرازی و امثالهم و با مهاجرت قوم های مختلف جویای پول و ثروت و کار و شغل شکل گرفت.
مردمی که تحت تاثیر فرهنگ صنعت نفت زندگی را معنا می کردند. پالایشگاه در کنار اروند ساخته شد و بعد در شرق و غرب و شمال آن خانه ها شکل گرفت و یک روز همه چشم باز کردند و دیدند مرکز شهر پالایشگاهی است که شعله های آن شهر را روشن کرده است و بوی گازش مردم را مست و ناخودآگاه مدهوش کرده است و زحمت بسیار در کنار نعمت به وجود آمده است.
بسته شدن شیر نفت پالایشگاه در سال ۵۷ تیر خلاص حکومت پهلوی شد و بعد همان پالایشگاه هشت سال سینه خود را سپر تیر و ترکش جنگی نابرابر کرد و امروز باز هم می خواهد پوست بیاندازد و دوباره نوسازی شود و بخشی از خود را به تاریخ موزه ها بسپارد تا یادمان نرود که فراز و فرود تمدن مدرن در ایران زمین با نفت آغاز شد و این سوال همچنان در ذهن مان بماند که آینده بی نفت چه خواهد شد؟
ناصر بزرگمهر