
اهمیت سیاسی بیشتر از ارزش اقتصادی
هیچ سند قطعی درباره وجود ذخایر اقتصادیِ قابلاستخراج در شمال ایران در دست نیست. با این حال «نفت شمال» به مسئلهای برجسته در سیاست ایران بدل شد، زیرا بیش از آنکه ماهیتی اقتصادی داشته باشد، با رقابتهای امپریالیستی و امنیتی گره خورده بود. در این میان، ویژگی مهم پرونده نفت شمال آن بود که علیرغم نبود صرفه اقتصادی، برای سالها ذهن سیاستگذاران ایرانی و بازیگران خارجی را مشغول نگه داشت و عملاً تبدیل شد به عرصهای برای سنجش نفوذ، فشار و رقابت قدرتها.
این یادداشت تلاش میکند به پرسش اساسی زیر پاسخ دهد: قدرتهای ذینفع در ماجرای نفت شمال ایران چه اهدافی را دنبال میکردند؟
پاسخ بر پایه چهار فرضیه استوار است:
1- روسیه تزاری و سپس شوروی، قلمروهای شمال ایران را حیاطخلوت سیاسی ـ امنیتی خویش میدانست و با هرگونه نفوذ قدرت ثالث مخالفت میکرد.
2- بریتانیا که نفت جنوب ایران را در اختیار داشت، میکوشید از نفوذ رقبا در شمال جلوگیری کرده و در صورت امکان خود نیز سهمی ببرد.
3- ایالات متحده آمریکا که تازه وارد عرصه رقابت جهانی نفت شده بود، علاقهمند به دریافت امتیاز نفت شمال بود، اما در نهایت زیر فشار مشترک روسیه و بریتانیا عقب نشست.
4- دولت ایران که میکوشید از رقابت قدرتها بهرهبرداری کند، در نهایت به سیاست «موازنه منفی» روی آورد؛ سیاستی که چند سال بعد به زمینهای برای طرح مسئله «ملیشدن صنعت نفت» تبدیل شد.
از امتیاز خلعتبری تا ماجرای خوشتاریا
نخستینبار در سال ۱۲۷۴ خورشیدی، ناصرالدینشاه امتیاز استخراج نفت در تنکابن، کجور و کلارستاق را به محمدولیخان خلعتبری (سپهسالار آینده) واگذار کرد. گزارشی از فعالیت او یا کشف نفت در آن مناطق وجود ندارد. این امتیاز سالها بعد از سوی خلعتبری به فردی به نام خوشتاریا، تبعه گرجیتبار روسیه، منتقل شد. در سال ۱۹۱۶، همزمان با اشغال شمال ایران توسط ارتش روسیه، دولت تزاری کوشید از این موقعیت برای تثبیت امتیاز خوشتاریا بهره گیرد. روسیه از زمان اعطای امتیاز دارسی (۱۹۰۱) خود را نسبت به ایران مغبون میدانست؛ زیرا پنج ایالت شمالی، از حوزه دارسی مستثنا شده و عملاً «منطقه نفوذ روسیه» تلقی میشد.
از سقوط روسیه تزاری تا ورود بریتانیا
با انقلاب اکتبر و خروج ارتش روسیه از ایران، دولت تهران امتیاز خوشتاریا را باطل اعلام کرد. اما بریتانیا که بهتازگی سهم عمده نفت جنوب ایران را خریداری کرده بود، بلافاصله وارد عمل شد. لندن با بیاعتبار دانستن ملیت روسیِ خوشتاریا، امتیاز او را خرید و «شرکت نفتهای شمال ایران» را در لندن ثبت کرد.
این اقدام خشم ایران و حساسیت شرکتهای نفتی آمریکایی را برانگیخت. شرایط سیاسی ایران نیز نامساعد بود؛ قرارداد ۱۹۱۹ وثوقالدوله ذهنیت عمومی را علیه سیاستهای انگلستان برآشفته بود و دولت ایران مایل بود پای قدرت سوم را به میان آورد.
ورود آمریکا؛ فرصت یا توهم؟
شرکتهای نفتی ایالات متحده ـ بهویژه استاندارد اویل ـ علاقهمند بودند وارد بازار ایران شوند. وزارت خارجه آمریکا در مکاتبهای با تهران اعلام کرد که: انحصار نفت ایران به زیان اقتصاد کشور است، امتیاز باید به روی همه کشورها باز باشد، آمریکا انتظار دارد فرصت مذاکره در خصوص نفت شمال برای شرکتهایش فراهم شود.
به همت حسین علاء (وزیرمختار ایران در واشنگتن) و مورگان شوستر، زمینه مذاکره با استاندارد اویل نیوجرسی فراهم شد. در سال ۱۹۲۱، ایران امتیاز نفت شمال را به این شرکت واگذار کرد. اما این اقدام با اعتراض تند بریتانیا و شوروی روبهرو شد. شوروی عهدنامه مودت با ایران را امضا کرده بود و نمیتوانست حضور آمریکا در مرزهای جنوبی خود را تحمل کند. بریتانیا نیز میکوشید شمال ایران را منطقه نفوذ خود نگه دارد.
بهاینترتیب، امتیاز استاندارد اویل هرگز به مرحله اجرا نرسید و عملاً با فشار قدرتهای رقیب از میان رفت.
نفت شمال بهمثابه مقدمه ملیشدن نفت
پرونده نفت شمال ایران نشان میدهد که ارزش ژئوپلیتیک شمال ایران بسیار بالاتر از ارزش اقتصادی احتمالی ذخایر آن بود؛ رقابت روسیه و بریتانیا، مجال هرگونه ابتکار عمل را از ایران میگرفت و ورود آمریکا به ایران با مخالفت شدید دو قدرت سنتی روبهرو شد؛ دولت ایران در نهایت به سیاست موازنه منفی روی آورد که بعدها در جریان نهضت ملیشدن نفت به ایدئولوژی جبهه ملی تبدیل شد.
به همین دلیل، هرچند نفت شمال به نتیجه اقتصادی نرسید، اما از نظر سیاسی نقشی تعیینکننده در شکلگیری اندیشه استقلال اقتصادی و پایان دادن به امتیازهای نفتی ایفا کرد.