دكتر یانگ و خوانین بختیاری

چهارشنبه پانزدهم اسفند ماه 1403دكتر یانگ و خوانین بختیاری

دکتر یانگ (نفر سمت چپ) به همراه هرولد نیکسون کنسول انگلیس و همسرش

در ماه مه 1907، دکتر یانگ به جای پزشک هندی کاروان رینولدز از انگلستان عازم ایران شد. ورود او مصادف با شیوع بیماری طاعون شد. وی ده روز تمام در یکی از اتاق‌های قرنطینه در خرمشهر نگهداری شد، ولی با همه سختی‌ها توانست خود را از طریق بمبئی به خرمشهر و اهواز برساند. دکتر یانگ هفت ماه بعد از ورود به ایران توانسته بود شخصا 3800 مریض را معالجه کند.

دکتر یانگ که به استخدام شرکت نفت ایران و انگلیس درآمده بود، در سال 1907 به ایران آمد. وی در خاطرات خود شرح می‌دهد که هر جا که گروه پزشکی ما عبور می‌کرد، مردان و زنان و کودکان به دور ما جمع می‌شدند و از من در مقام حکیم‌باشی درخواست می‌کردند که برای آنها نسخه بپیچم. روش درمانی اروپایی هنوز در ایران متداول نشده بود. مردان در صف‌های طولانی همراه با بچه‌های خود، که اغلب بیماری مالاریای مزمن داشتند، در انتظار معالجه بودند. زخم‌های قانقاریا پاهای عفونی و بدمنظر که نتیجه حمله کوسه و قطع عضو بود، نمونه‌هایی از دردها و ناراحتی‌های مردم بود.

در مواردی مردم منطقه به من التماس می‌کردند تا فردی را که دچار عقرب‌زدگی یا مارگزیدگی شده و یا رعیتی را که در نتیجه مرض کزاز، حالت تشنج پیدا کرده و یا مردی را که سگ هار شدیدا او را گاز گرفته بود و از شدت درد به حالت دیوانگی رسیده بود و دست و پایش را بسته بودند، تا به دیگران آسیبی نرساند، معالجه کنم. اگر آبله شیوع پیدا می‌کرد، صورت‌های ورم کرده مبتلایان به آبله به همه چیز شبیه بود به جز شکل آدمیزاد. آنها در صف‌هایی طویل جهت معالجه در انتظار من بودند. در چنین مواردی، تعداد کثیری از بچه‌ها به آبله مبتلا می‌شدند. در ایران نیز دکتر یانگ به پیشرفت‌هایی در زمینه درمان تراخم چشم نائل آمده بود. دکتر یانگ با توسعه‌ی روش درمان خود در طول اقامت در ایران، به معالجه‌ی تراخم چشم از طریق برداشت گوشت زیادی در پیله‌ی چشم پرداخت. همچنین با روش جدید جراحی، لوزه‌ی افراد زیادی را در ایران معالجه کرد.

 

دکتر یانگ و روابط با خان‌های بختیاری

دکتر یانگ علاوه بر طبابت، نقش موثری در تسهیل روابط با جامعه محلی و خان‌های بختیاری ایفا کرد. بهبود روابط با خان‌های بختیاری، موجب تسهیل در امر بازگشت گارد هندوستان شد. از دکتر یانگ درخواست شد که برای معالجه فرزند مریض شهاب‌السلطان به منزل او برود. در نتیجه‌ی معالجات وی، فرزند شهاب‌السلطان شفا یافت. رضایت و خوشحالی خان باعث شد که خان بختیاری به همکاری با شرکت علاقمند شود. دکتر یانگ و رینولدز دریافته بودند که مشکل اساسی خوانین با گارد هندی است و مادام که افراد گارد هندوستان در منطقه باشند، خان‌ها ناامن کردن محل عملیات استخراج نفت را ادامه خواهند داد، بنابراین رینولدز پیشنهاد کرد که در قرارداد نگهبانی بختیاری‌ها تجدیدنظر کنند و پیشنهاد معین و مشخص در ارتباط با تعداد نیروی انسانی لازم و ثبت‌نام آنها، گماردن سر نگهبان، تعیین مقدار حقوق و تشریح وظایف آنها انجام پذیرد.

دکتر یانگ که در طول جنگ به عنوان پزشک و مصلح بین انگلیسی‌ها و ایرانی‌ها به ویژه بختیاری‌ها فعالیت داشت، تمام توطئه‌های آنان را نقش بر آب می‌کرد.

شالوده بهداری شرکت نفت را در خوزستان دکتر یانگ ریخت و اساس بیمارستان‌های مسجدسلیمان و آبادان را بنیاد نهاد. خان‌های بختیاری و شیخ محمره، شیخ خزعل به وی اعتماد داشتند، حتی راهزنان به وی احترام می‌گذاشتند. در هر حال به هر نقطه‌ای از ایران به راحتی سفر می‌کرد و همیشه مقداری پول و نقره با خود داشت که به کارگران حقوق پرداخت می‌کرد. انگلیسی‌ها و ایرانی‌ها برای حل مسائل درمانی و مشکلات دیگر خود، به او مراجعه می‌کردند.

طوایف بختیاری طبق سنت گذشته خود، غالبا مشاجرات و اختلافات خود را با تفنگ حل و فصل می‌کردند، اما دکتر یانگ توانسته بود محبت و دوستی سران آنها را نسبت به خود جلب کند و از این رو برای وی احترام خاصی قائل بودند و برای آنها فردی قابل اعتماد بود.

دکتر یانگ در خاطرات خود چنین می‌نویسد: افراد قبایل بختیاری به تجربه ثابت کرده بودند که قدرت فراگیری خیلی خوبی دارند. مردانی که پدران آنها هیچ‌گاه اتومبیل نرانده بودند، خیلی زود یاد گرفتند که چگونه موتور ماشین را پیاده کنند و پس از تعمیر دوباره ببندند. قوه فراگیری آنها تحسین برانگیز بود. بختیاری‌ها مردمی با استعدادند، در کارهای نقشه‌برداری و زمین‌شناسی و یا حفاری مناطق صعب‌العبور به راحتی طاقت کار کردن را دارند. کار کردن با افرادی که فرهنگی متفاوت با فرهنگ اروپاییان داشتند، خیلی مشکل به نظر می‌رسد. به کارگران می‌گفتیم که شرکت مال آنها است و باید با تمام وجود برای آن کار کنند، اما غالبا برخلاف آن عمل می‌کردند و استنباط دیگری از این مالکیت داشتند.
 

منبع: انگلو و بنگلو در آبادان، ایرج ولی‌زاده، ص 116-118.