کوکا کولا در آبادان

سه شنبه بیست و دوم دي ماه 1394کوکا کولا در آبادان

وقتی در اوایل دهه 1340 شمسی پای کمپانی کوکاکولا به ایران رسید و تولید و تبلیغات آن در تهران آغاز شد، آبادان دومین شهری بود که برای توزیع این نوشابه جدید و رقیب نوشابه های سنتی و لیموناد، مناسب تشخیص داده شد.

دلایل دست اندکاران کمپانی کوکا برای این که آبادان می تواند سود و فروش خوبی را برای آنها تضمین کنند، روشن بود:

- آبادان به دلیل درآمدِ بالای حاصلِ از فروش نفت، که بازتاب آن در حقوق شاغلین دیده می شد، بازاری خوب و با مشتریانی با «قدرت خرید» بالا بود.

- گرمای هوا در 9 ماه از سال، که نیاز به نوشیدنی های خنک را افزایش می داد.

- رژیم غذایی مردم آبادان که غالبا با ادویه هندی تهیه می شد وآدم را خواهی نخواهی وادار می کرد که به سراغ نوشیدنی برود. یکی از کارشناسان بازاریابی شرکت کوکا گفته بود که مردم باید «ویلی نیلی» کوکا بخورند. این اصطلاح  به زبان انگلیسی یعنی «خواهی نخواهی»....یعنی چه بخوای چه نخوای!

واقعا هم همینطور بود... گرمای بالای 50 درجه هوا و غذاهای تند، چون فلافل و سمبوسه و پاکوره و...خب؟! کسی واقعا نمی توانست در برابر گرما و فلفل و التهاب پالایشگاه که روز و شب کار می کرد، دوام بیاورد و ایستادگی کند! بنابراین انتخاب آبادان به این منظور خالی از حکمت به نظر نمی رسید!

حدسِ «اصحابُ الکوکا» درست بود و از این نوشابهِ تازه نفس در آبادان استقبال شد، حالا مردم بطری بطری کولا می گرفتند و به خانه می بردند، ولی کمپانی به این هم قانع نبود، او می خواست مردم، صندوق صندوق کوکا بگیرند و به خانه ببرند!

این بود که به فکر یک برنامه تبلیغی درست و حسابی افتادند. یک روز صبح رادیوی آبادان که همان رادیو نفت ملی، بود، اعلام کرد که فقط امروز ساعت 5 بعد از ظهر، هر کس با «دوچرخه» به کارخانه بیاید، به او یک صندوق 24 تایی کوکا، به صورت کاملا رایگان اهدا خواهد شد.

دوچرخه سواری در آبادان

دوچرخه سواران در آبادان قدیم (عکس تزینی است)

البته این بذل و بخشش کولا دو شرط هم داشت! اول اینکه دوچرخهِ کذایی، تَرکبَند داشته باشد. دوم آنکه پس از تحویل نوشابه ها، دوچرخه سواران محترم باید از جاده ساحلی بگذرند و بعد از آن به خانه خود بروند.

بله.. همانطور که خودتان هم حدس می زنید همه چیز، بوی «توطئه» می داد و خیلی ها با خود حدس زدند که "کار انگلیسی هاست!" اما از طرف دیگر گذشتن از یک صندوق کوکای مفت، کار آسانی نبود.

این بود که راس ساعت 5 چیزی در حدود40 نفر دوچرخه سوار، مجهز به ترکبند، روبروی شرکت کوکا صف بسته بودند!

اندکی بعد نیز در نهایت ناباوری، تمام چهل نفرشان هر کدام یک صندوق 24 تایی رایگان تحویل گرفتند و روی ترکبند قرار دادند.

مسولان شرکت یکبار دیگر، با خوشرویی تمام، تاکید کردند که تمام دوچرخه سواران همراه با صندوقهایشان باید از جاده ساحلی بگذرند و سپس به خانه خود بروند! همه دوچرخه سواران با تکان دادن سر، به مسئول شرکت فهماندند که متوجه مطلب شده اند و حتما این کار را خواهند کرد.

اما بشنوید از آن طرف ماجرا. شرکت کولا در جاده ساحلی، کلی عکاس و فیلمبردار، کاشته بودند تا از این جماعت عکس و فیلم بگیرند و بعدا بتوانند یک کلیپ تبلیغاتی طبیعی، به شرکت کوکا تقدیم کنند. پیام این کلیپ تبلیغاتی، این بود: «ببینید! مردم دارند صندوق صندوق، کوکا به خانه می برند... پس شماهم چنین کنید».

اما از آنجا که شرکت کولا اصل ماجرا را به دوچرخه سواران نگفته بود، نیمی از این چهل نفر که سردسته شان جوانی به نام «رضا ستار دشتی» بود، با خود فکر کردند که ممکن است شرکت، بعد از انجام خواسته شان، نوشابه ها را ازآنها پس بگیرند، بنابراین بنا به پیشنهاد نامبرده، پس از حرکت، فوج دوچرخه سواران یکی دو خیابان را طبق توافق، رکاب زدند و ناگهان به کوچه ای پیچیدند و با سرعت تمام، از محل حادثه (!) دور شدند تا نوشابه ها را صحیح و سالم به خانه هایشان برساندند.

البته 20 نفر باقیمانده، هِن و هِن کنان، باقیمانده مسیر را رکاب زدند. این اختلال در برنامه ریزی سبب شد که عکاسان و فیلمبرداران در وضعیت غیرمترقبه ای قرار بگیرند. آنها چندین بار موقعیت خود را تغییر دادند و سعی کردند با تلاش های مذبوحانه، ده دقیقه فیلم از 20 دوچرخه سوار خسته، تهیه کنند و تحویل شرکت کوکا بدهند.

در جاده ساحلی، دو سه چیز باید به مردم نشان داده می شد اول خورشید سوزان، که نشانه گرما است دوم نخل های بلند که نشانه گرمسیر بودن محیط است. سوم، پس زمینه پالایشگاه با مشعل های بزرگ و فروزان، که در واقع تداعی کننده التهابِ فضای اطراف شهر بود.

ناگفته پیداست که اگر همه چیز به روشنی به این جماعت «نوشابه خور»  توضیح داده می شد چه بسا همچو ماجرایی پیش نمی آمد.

احمد کعبی فلاحیه

(نقل مطلب با ذکر مآخذ آزاد است)