توصیف مسجدسلیمان در سفرنامه رضاخان (پهلوی) به خوزستان

يکشنبه چهاردهم دي ماه 1399توصیف مسجدسلیمان در سفرنامه رضاخان (پهلوی) به خوزستان

 

علی الله­‌جانی

کارشناس مرکز اسناد

رضاخان سردار سپه، رئیس­ الوزرای وزیر جنگ و فرمانده کل قوای پادشاهی قاجاریه، در سال 1303 ش. برای ختم غائله شیخ خزعل به خوزستان لشگرکشی کرد و پس از سرکوب خزعل، به دعوت رئیس شرکت نفت از تاسیسات آن­ها در آبادان و مسجدسلیمان دیدن کرد. پس از بازگشت به تهران، شرح این سفر جنگی به قلم «فرج­الله بهرامی» ملقب به «دبیر اعظم» در تهران منتشر شد.

شیخ خزعل پسر شیخ جابر الکعبی، پس از فوت پدر و در طی یک کودتا علیه برادر بزرگتر خود شیخ مزعل، به قدرت رسید و از طرف حکومت قاجاریه به لقب معزالسلطنه و سردار اقدس مفتخر شد. او حاکم آبادان، خرمشهر، فلاحیه (شادگان) و اهواز بود. پس از سرایت جنگ اول جهانی به خاک ایران، خزعل از فرصت پیش آمده استفاده کرد و مالیات­ های مناطق تحت حکومت خود را به دولت پرداخت نکرد. پس از انتصاب رضاخان به رئیس الوزرائی، یکی از برنامه­ های مهم کابینه، جمع­ آوری مالیات­ های معوقه مناطق مختلف کشور بود. از این رو دولت مرکزی از شیخ خزعل مالیات­ های عقب مانده را طلب کرد. اما شیخ از این دستور سرباز زد و علیه رضاخان دست به تحرکاتی زد. از جمله با تشکیل «کمیته سعادت» و با همراهی ضمنی احمدشاه قاجار و سیدحسن مدرس، درصدد کودتا علیه دولت برآمد. درنتیجه وزارت جنگ با یک لشکرکشی به خوزستان به فرماندهی شخص رضاخان، به سال­ ها نافرمانی و حکومت شیخ خزعل و خانواد­ه اش بر بخش­ هایی از خوزستان برای همیشه خاتمه داد.

 خزعل

                       شرح عکس: شیخ خزئل

فرج الله خان بهرامی ملقب به دبیراعظم، منشی و دستیار رضاخان، بعدها شرح این سفر را به نوشته تحریر در آورد و با نام سفر جنگی رضاشاه به خوزستان منتشر نمود. در این کتاب، دبیر اعظم از زبان رضاخان شرح این سفر را روایت کرده است. بخشی از این کتاب، اختصاص به بازدید اردوی دولتی از مسجدسلیمان دارد که بسیار جالب و خواندنی است:

«رئیس کمپانی نفت انگلیس و ایران دعوت کرده بود که از معادن بازرسی کنم. بعد از تماشای شوسرا[؟] به دره خزینه که نقطه‌ایست در کنار رودخانه گرگر و جسری متحرک نرده بسته­ اند آمدیم. از این محل، عمارت و موسسات کمپانی شروع می­ شود و تا سر معدن، 36 میل مسافت است. پیاده شدیم. ناهار در این مکان پذیرائی کردند و در اتاق­ های خیلی مزین و مجلل ما را فرود آوردند. امثال این اتاق­ ها و وسایل راحت در خوزستان دیده نمی­ شود و ما بعد از تهران، جایی به این پاکیزگی و مهیائی ندیده، حتی در سر میز صحیحی صرف غذا نکرده بودیم... یک دستگاه تصفیه نفت هم در این محل نصب است. همه چیز در ابتدای این معادن دلالت می­ کرد بر این­که وارد سرزمین کار و علم عملی شده­ ایم. معلوم بود محیط دارد عوض می­ شود... از این محل [درخزینه] راه را برای معدن [میدان نفتون] در نهایت نظافت و خوبی شوسه کرده­ اند و خط­ آهن کشیده­ اند که در آن یک ماشین کار می­ کند و مسافرین را به مرکز معادن می­ رساند. هرچند اصرار کردند که با خط­ آهن این قسمت راه را طی کنیم، نپذیرفتم زیرا که جاده اتومبیل­ رانی در نهایت همواری و پاکیزگی بود و من اتومبیل خود را ترجیح می دادم. اتومبیل ما را از جلگه به دامنه کوهسار رسانید. صد فرسخ در کوه بودیم اما صافی راه ابدا تغییری نیافت و زحمتی در عبور کوهستان ندیدیم. این جبال که در اطراف مسجدسلیمان واقع است، هریک ذخیره عظیمی از نفت در بطن خود دارند و در شکل خاک، آثار معدنی و بوی اطراف محسوس می­ شد... ناگاه ستونی از دود سیاه در افق نمایان گردید که آسمان اطراف را تیره و تار کرده بود. در این­جا لوله­ های بسیار پیدا شد که سطح زمین را  زره­پوش کرده. این قطعه از خاک، غرق آهن و فولاد است.

 سر معدن را این­جا بسته­ بودند. در نقاط مختلف خانه­ ها و عمارات متنوعه دیده می­ شد... علائم و بیرق دولت ایران همه­ جا دیده می­ شد... کمپانی سعی داشت به بهترین وجهی اسباب استراحت و تماشای ما را فراهم سازد... در مسجد‌سلیمان در میان نفت و قیر، باغچه­ ها و گل­کاری­  های مطبوع در جلو خانه­ ها، به نظر می­ رسید که تنها تماشای آن­ها برای تفریح هر دماغ خسته و فرسوده کافی است. چون کمتر گلی ممکن است در این هوا و با این خاک دوام کند، از نباتات متناسب مثل کرچک و غیره، نقشه و طرح­ هایی ترتیب داده­ اند که بخودی خود جالب توجه است. اما ناگفته نماند که عمارت قشنگ و عالی مذکور، فقط منحصر به روئسا و کارکنان انگلیسی این معدن است و ایرانیان و عملجات بختیاری و لر و غیره که عده­ شان متجاوز از 10 هزار نفر است، دارای منزل لایقی نیستند. رئیس کمپانی من را هدایت کرد به یکی از آپارتمان­ ها که در بلندی و دامنه کوه بود و همراهان را هر یک به محل مخصوصی برد و بقدر کفایت وسایل راحتی آنان­ را فراهم آورد. در هر عمارتی خدمه و پیشخدمت­های مخصوص معین شده بود که مراقب خدمت باشند و به هیچ ­وجه در پذیرائی قصوری به عمل نیاید... پیشخدمت را گفتم آب بیاورد، در گیلاس بلور آبی آورد که در صفا و روشنی مانند آن را در این محل انتظار نداشتم. معلوم شد از رود کارون که در مسافتی بعید است آورده و در این مکان تصفیه می­ نمایند. فردا صبح رئیس کمپانی دعوت نمود که چاه­ های نفت و کارخانه­ های مختلف را تماشا کنیم. منظره خارج جلوه فوق­ العاده داشت. ستون دودی که روز قبل دیده بودیم، معلوم شد نفتی است که علی ­الدوام آتش می­ زنند که هوای این نقطه قابل استنشاق بشود. این آتش دائمی که دهانه آن چندین ذرع مربع است و دود غلیظ و تنومندش فضائی وسیع را تاریک کرده، واقعا نشانی از جهنم موعود و آتش­فشان­ های معدود روی زمین است... چاه­ های این محوطه را باید به سه نوع تقسیم نمود. اول، چاه‌هایی­ که حفر شده و موجبات خروج نفت از آن­ها فراهم گردیده، ولی عجالتاً ذخیره نگاه داشته­ اند.

دوم، چاه ­هایی­ که نفتش در حالت خروج و مورد انتفاع کمپانی است. سوم، نقاطی که هنوز حفرش تمام نشده و به کار آن­ها مشغولند. کمپانی تا به حال موفق به حفر 43 حلقه چاه گردیده و یقین به وجود نفت آن نموده است. اما کلیه عایدات امروزه، فقط از سه چاه است و نفت همین سه چاه هم به قدری زیاد است که مجبور شده­ اند از بخشی از آن استفاده نکنند. رئیس کمپانی می‌گفت تا حال از یک چاه، معروف به اف هفت (F7)، شش میلیون تن، معادل بیست خروار استفاده کرده­ ایم و هنوز هم نقصانی در آن دیده نمی­ شود. دو ثلث فرسخ دورتر، چاه دیگر هست موسوم به ب هفده (B17) که روزی 5670 خروار از آن استفاده می‌شود. از این قبیل چاه زیاد است که در نقاط دور و مختلف واقعند و مخصوصا آن­ها را بسته­ اند زیرا که نه لوله کافی و نه کارخانه تصفیه و کشتی نقاله برای حمل آن موجود دارند. هرجا را حفر می­ کنند همین­طور به چاه­ های پر نفت مصادف می­ شود. اگر تمام چاه­ ها را باز کرده و به کار بیاندازند، میزان محصول در سال به 10 میلیون تُن (35 میلیون خروار) خواهد رسید و این با وسایل موجوده دور از عقل و اسباب اتلاف و بهم خوردن بازارهای نفت دنیا خواهد شد. بنابراین، به همین میزان قناعت کرده و به تدریج پیشرفت می­ دهند... رئیس کمپانی می­ گفت در تمام عالم چنین معدنی وجود ندارد و به شهادت متخصصین سایر ممالک که به تفتیش و معاینه آمده­ اند، طرز استخراج و وسایل تصفیه ما را هیچ موسسه­ ای در عالم ندارد و حتی آمریکا که در این قبیل امور، پیش قدم است.»

IMG_20200614_130016_309

 

شرح عکس:

 

از راست به چپ

  1. گرینهوس مدیر عامل شرکت نفت انگلیس و ایران (در این عکس نیوفتاده)
  2. امیرلشگر محمود آیرم
  3. امیرلشگر خدایارخان بختیاری
  4. امیرلشگر علی نقدی
  5. شیخ عبدالله پسر شیخ خزعل
  6. امیرلشگر محمود انصاری
  7. کاگ از مدیران محلی شرکت نفت
  8. دبیراعظم بهرامی
  9. رضاخان سردار سپه
  10. قائم مقام الملک رفیع
  11. جیمز الکینگتن رئیس محلی شرکت نفت مستقر در خرمشهر (شخصی که سیگار دارد)
  12. دونفر انگلیسی که شناسایی نشدند