نهادی نو به کرمان گشت بنیاد/که از عهد گذشته میکند یاد
ز کشف نفت در دوران قاجار/ به دست انگلیسیهای قدار
ز نفتون و نخستین چاه نفتی/ که در مسجدسلیمان یافت هستی
نخستین چاه نفت آن زمانه/ چه در ایران، چه در خاورمیانه
همان چاهی کزان نفت جهنده/ برآمد همچو توفان دمنده
ز آبادان و پالایشگه آن/ ز کارآموزی و دانشگه آن
ز نفت و صادرات و لولههایش/ ز پیت و بشکهها و سولههایش
ز دیگرگونی کشور، سراسر/ که میشد با فرنگستان، برابر
رها شد جنگل از ضرب تبرها/ ز قعر دره تا کوه و کمرها
همین که نفت جای چوب بنشست/ بخاریهای چوبی، رخت بربست
بخاریهای نفتی جانشین شد/ رخ مردم ز گرما، آتشین شد
چراغ روشنایی هم درآمد/ شب تاریک ایرانی، سر آمد
چراغ پخت و پز آمد به بازار/ نه چون هیزم، بدون دود و آزار
پیامدهای خوب صنعت نفت/ به هر جا تا درون خانهها رفت
نکو شد حال و روز زندگانی/ پدید آمد نشاط و شادمانی
از آن پس، کشور ایران آباد/ ز رنج سوز و سرما، گشت آزاد
فراهم بستر بالندگی شد/ تلاش و پویش و سازندگی شد
چو از نفت آن همه آسایش آمد/ به دلهای پریش آرامش آمد
به پاس آن همه رخداد والا/ به پا شد موزهای شایسته حالا
همین گنجینه پربار کرمان/ که در کوی زریسف یافت سامان
پر از شیء نفیس نفتسوز است/ بزن جانم بزن سوت و کف و دست
علی سوری، اسفند 99