در سال 1901 میلادی، قرارداد دارسی به امضا رسید و عملیات حفاری از سال بعد آغاز شد. انگلیسیها سازمان پلیس ایران را تحت نظر سر پرسی سایکس و همکاران انگلیسی وی در منطقه خلیج فارس ایجاد کردند، تا بتوانند راههای جنوب ایران را امن و کالاهای انگلیسی و هندی را به راحتی به هر جا که بخواهند وارد کنند. این سازمان به نام S.P.R معروف بود.
گروه نگهبانی
هنگامی که ویلیام ناکس دارسی، نخستین قرارداد نفتی را با ایران منعقد ساخت، مهندس جرج رینولدز به دستور او عازم مناطق جنوبی ایران شد. رینولدز پیش از آنکه وارد سرزمینهای بختیاری شود، به اصفهان رفت. کنسولی به نام پرسی، در مدت یک ماه توقف رینولدز در اصفهان، با سردار اسعد بختیاری رئیس ایل بختیاری، که مقر وی در شلمزار نزدیکی شهر کرد قرار داشت، مذاکراتی به عمل آورد. رینولدز میگفت که مذاکره با سران بختیاری در عین سادگی، بسیار پیچیده بود و همانگونه که تخم بلبل آبستن موسیقی است، آنان هم آبستن خدعه و نیرنگ بودند.
مذاکرات منتج به عقد قراردادی برای تشکیل گروه نگهبانی، برای محافظت از عمّال انگلیس در سال 1906 میلادی شد.
در ازای این همکاری، شرکت نفت بختیاری با سرمایهی چهارصد هزار سهم (هر سهم معادل یک لیره) در آوریل 1906 میلادی تاسیس شد و انگلیسیها قبل از هر چیز سه درصد از سهام این شرکت جدید را به خانهای بختیاری واگذار کرده، تعهد دادند که مبلغ دو هزار لیره نیز در سال برای حفاظت و سایر کارها تخصیص دهند. همچنین متعهد شدند که یک هزار لیره هم برای حفاظت خط لولهای که قرار بود در آینده کشیده شود، به خانهای بختیاری پرداخت کنند.
به نظر انگلیسیها این قرارداد رضایتبخش بود؛ اما برای رینولدز و گروه وی ایجاد دردسر میکرد؛ برای این که خانها حقوق افراد قبایل خود را غالبا پرداخت نمیکردند. خانها از افراد قبایل خود که آدمهایی فقیر و تهیدست بودند، برای نگهبانی انتخاب و آنها را از زندگی معمولی و ایلی خود جدا میکردند. انگلیسیها هر وقت با مشکلاتی در خصوص بختیاریها مواجه میشدند و احساس میکردند که پروژه در خطر است، کنسول انگلیس در اهواز اعلام میداشت که قادر به هیچ کاری نیست و هر وقت که بختیاریها برای شرکت نفت ایجاد مزاحمت یا شروع به اذیت و آزار کارکنان میکردند، اعمال سیاستهای کهنهی قایق توپدار به نظر سادهترین راه بود و دولت انگلستان را مجبور به اعزام قایق توپدار کُومِت بر روی رودخانهی کارون میکرد.
ورود گارد هندوستان برای حفاظت منطقهی حفاری
در خلال سال 1907، روابط بین سندیکای امتیازات نفت و خانهای بختیاری از حالت دوستانه خارج شده بود. از زمان ورود گارد هندوستان به ایران، این موضوع موجب نگرانی خانهای بختیاری شده بود. سردار اسعد در ژوئن 1908 میلادی، در لندن بود. وی از هاردینگ، وزیر امور خارجه انگلیس گلهمند میشود که چرا با وجود نیروی بختیاری، برای حفاظت از تاسیسات نفتی شرکت، مبادرت به اعزام گارد هندوستان به منطقه کرده است، هاردینگ هم اظهار تاسف میکند و میگوید دولت انگلیس از دوستان خانهای بختیاری است؛ ولی به این دلیل که خانها حقوق نگهبانانی را که از طوایف بختیاری مامور حفاظت تاسیسات شرکت بودند، پرداخت نمیکردند، درنتیجه کارگران غالبا اقدام به خرابکاری و ربودن وسایل شرکت میکردند و افراد شرکت را تهدید و برای آنها ناامنی ایجاد میکردند. ناچار شرکت نفت برای حفاظت از اتباع انگلیسی، در مقابل طوایف بختیاری از هندوستان گارد اعزام میکند.
شایع بود که نگهبانی برای دریافت حقوق نزد علیمردان خان رفته بود و خان به او گفته بود: «پدر سوخته، کار به تو دادهام، حقوق هم میخواهی؟»
علیمردان خان یکی از خوانین بختیاری بود که مسئولیت تامین مستحفظ برای حراست از وسایل و تاسیسات شرکت نفت ایران و انگلیس را در سال 1907 میلادی بر عهده داشت.
سرنوشت پلیس جنوب
پس از پایان جنگ بینالملل اول و بنابر قولهایی که همواره دولت انگلستان میداد، دیگر باید پلیس جنوب در اختیار دولت ایران قرار میگرفت. اما انگلیسیها میخواستند قشون جنوب را وقتی تسلیم کنند که دولت ایران کلیهی مخارجی را که آنها برای برپا داشتن آن تشکیلات، از بدو تشکیل متحمل شده بودند، بپردازد. چون دولت ایران تشکیل «پلیس جنوب» را عملی خودسرانه و به مقتضای مصالح تشکیلدهندگان تلقی میکرد، حاضر به قبول این شرط نمیشد. انگلیسیها هم بالنتیجه از تسلیم نیروی مزبور خودداری میکردند. طولی نکشید که قرارداد معروف 1919 میان ایران و انگلیس انعقاد یافت و به موجب ماده 13 قانون، قرار شد قشون ایران متحدالشکل بشود و پلیس جنوب هم بدان پیوندد. اما این قرارداد با مخالفت داخلی و اختلاف حکومت هند با دولت انگلستان بر سرآن، و استعفای حسن وثوقالدوله از ریاست وزرا عملی نشد.
اگر قرارداد مزبور قطعیت مییافت، بار مخارج سنگین تشکیلات جنوب هم از دوش دولت انگلیس برداشته میشد، امام مساعی کابینهی وثوقالدوله که به وجود آورنده قرارداد بود، در اینکه یا قرارداد را به صحهی شاه برساند و یا به ملت ایران بقبولاند، به جایی نرسید و بالاخره سقوط کرد و کابینهی بعدی هم که به ریاست مشیرالدوله روی کار آمد، قرارداد را موقوفالاجرا گذارد. در نتیجه مخارج سازمان «پلیس جنوب» همچنان به گردن دولت انگلستان باقی ماند.
بعد از سقوط کابینه مشیرالدوله، سپهدار اعظم، مامور تشکیل کابینه جدید شد و او نیز قشون جنوب را به رسمیت نشناخت.
بدینترتیب قشون جنوب تا خاتمه دوره سپهدار رشتی هم، که در پایان آن کودتای سوم اسفند رخ داد، به رسمیت شناخته نشد؛ ولی چون کودتای سوم اسفند وقوع یافت و سید ضیاءالدین طباطبائی، رئیسالوزرا شد، کاری که انگلیسیها بارها میخواستند صورت دهند و به نتیجه نرسیدند، با حکومت کودتا به وقوع پیوست.
افزون بر این، دولت انگلستان نمیتوانست مانند گذشته، مخارج آن را برعهده گیرد، از اینرو، با دولت سیدضیاءالدین طباطبایی به مذاکره پرداخت تا در صورت تمایل، پلیس جنوب را تحویل گیرد.
بدین منظور کلنل فریزر که به جای کلنل اورتون به فرماندهی این نیرو منصوب شده بود، به تهران فراخوانده شد و اگرچه دولت سیدضیاء با انتقال او موافقت کرد، اما با روی کار آمدن دولت قوامالسلطنه این موضوع به عهده تعویق افتاد.
دولت انگلستان مبلغی را برای انتقال یا انحلال پلیس جنوب اختصاص داد و ژوئن ۱۹۲۱ را به عنوان ضربالاجل انتقال تعیین کرد و اعلام داشت که در غیر این صورت، مبلغ مذکور برای انحلال پلیس جنوب مصرف خواهد شد؛ اما دولت قوامالسلطنه که قصد داشت افسران سوئدی را به جای افسران انگلیسی در این نیرو به کار گیرد، نتوانست با انگلستان به توافق برسد. سرانجام دولت انگلستان تصمیم گرفت که پلیس جنوب را مرحله منحل کند و در همان سال، پلیس جنوب منحل شد.