نگاهی به کتاب "26 سال با صنعت نفت ايران؛ به روايت شركت بريتيش پتروليوم (1954-1928)"
كتاب «26 سال با صنعت نفت ايران»، برگردان بخشي از روايت شركت بريتيش پتروليوم است كه ج. بمبرگ در مجموعهاي 3 جلدي به رشته تحرير درآورده است. به بيان دقيقتر، اين كتاب، بخشي از مجموعه اصلي است كه به صنعت نفت ايران مربوط ميشود و توسط عليرضا حميدي يونسي به فارسي ترجمه شده است.
فرم كتاب در قطع وزيري و متشكل از پيشگفتاري از ادارهكل روابط عمومي وزارت نفت، مقدمهاي 16 صفحهاي و 3 بخش مجزا ميباشد. در مقدمه، سير جريان شكلگيري «شركت بريتيش پتروليوم» از ابتداي انعقاد قرارداد دارسي تا زمان رياست سر جان كدمن در سال 1925م پي گرفته شده است؛ مقدمهاي موجز اما مفيد براي دريافت كلي از موضوع كتاب.
در بخش يكم، با عنوان «بحران و ركود اقتصادي، بهبود و جنگ (1945-1928م)» ابتدا ماهيت مديريت شركت و نحوه تأمين مالي آن در 11 سال از 1928 تا 1939 م، كاركرد هيئتمديره، مديريت عمليات در ايران، سود و امور مالي شركت و نيز ارائه اطلاعات مهمي از نوع و نتيجه كاركرد شركت و كاركنان آن بررسي شده است. در اين ميان، سفر كدمن به ايران در سال 1924م، و اظهار نگراني وي از «نبود روحيه همكاري مديريتي مسئولان و ناموفق بودن مديريت كلي در هماهنگسازي فعاليتهاي حيطه مسئوليتشان» و نيز روند تغييرات و تحولاتي كه در نمودار مديريتي شركت در ايران به وجود آمده بود، جالب توجه است؛ مباحثي كه انگليسيها كمتر آن را آشكار ميكنند و بر اساس سياست اقتصادي و مديريتي از بازگويي آن خودداري ميشود. اما بمبرگ به روشني اين اشكال را از زبان كدمن بيان كرده است.
در ادامه اين بخش، نويسنده پس از توصيف امتياز دارسي و نقد ابهامات آن به چگونگي انجام موافقتنامه آرميتاژ ـ اسميت (1920م) در راستاي رفع اين ابهامات ميپردازد و شرح مختصري از ضعف حكومت قاجار ارائه ميدهد كه به دليل «نبود يك نظام اداري نيرومند يا ارتشي مؤثر و كارا» و نيز به واسطه «بازيدادن جناحهاي رقيب داخلي (مذهبي و نژادي)، قدرت خودكامه و استبدادي خود را تا زمان پهلوي حفظ كرد. سپس، از قدرتگيري رضاخان سخن ميگويد كه در اندكزماني با عنوان «رضاشاه» تاج بر سر نهاد. در واقع، بمبرگ، اين دو دوره حكومت را از نگاه تأثيرگذاري سياستهاي آنها بر امتياز دارسي و ايرادات وارده از سوي رجل ايراني بر روند كاركرد شركت نفت انگليس و ايران، بررسي كرده است.
لغو يك طرفه امتياز نفت انگليس از سوي دولت ايران در سال 1931م، واكنش شركت و دولت انگليس در اين زمینه، مراجعه شركت به سازمان ملل متحد، امتياز جديد و چالشهايي كه شركت در دهه 1930م با آن مواجه بوده، آخرين مباحث بخش يكم را تشكيل ميدهد.
در بخش دوم، زير عنوان «عمليات و اشتغال در ايران (1939-1928م)، مباحثي چون مقياس و تركيب نيروي كار شركت در سالهاي 1930 تا 1938م، آموزش، تحصيلات و مسكن، اوقات فراغت، پيشرفتهاي پژوهشي و فني در سالهاي 1928 تا 1939م، موافقتنامه پرداختهاي جبراني شركت به دولت ايران، ورود متفقين و تاجگذاري محمدرضا پهلوي، امور عمليات و استخدامي شركت در ايران از سال 1956 تا 1951م، مراقبتهاي پزشكي و درماني و روابط صنعتي - كه درباره مناسبات و روابط كاركنان انگليسي شركت با مديران در داخل ايران و بروز بحران نارضايتي در زمان جنگ جهاني دوم بحث ميكند- ثبت شده است.
بخش سوم كتاب بمبرگ كه به نظر ميرسد مهمترين بخش آن باشد، مباحثي از دوران مليشدن صنعت نفت در ايران بررسي ميگردد. «بحران در ايران (1954-1947م)»، عنواني است كه نويسنده براي اين بخش پاياني برگزيده است و ميتواند بيانگر بخش مهمي از هيجانات ناشي از نارضايتي او در اينباره باشد؛ چرا كه از آن با نام «بحران» ياد ميكند؛ رويداد بزرگي كه در تاريخ معاصر ايران به عنوان برگ زرين كارنامه دولت دكترمصدق و مايه افتخار ملت ايران به شمار ميآيد، بهطبع، براي نيروي انگليسي شركت خوشايند و پذيرفتني نيست.
موافقتنامه الحاقي (1954-1947م)، شرح مذاكرات مقدماتي و سرنوشت آن، «مليسازي (ژانويه تا ژوئن 1951م)»، مسئله خلع يد و حكم موقت ديوان بينالمللي، بركناري دكترمصدق، تشكيل كنسرسيوم و مذاكرات نهايي شركت و دولت ايران در تهران، از مباحث بااهميتي است كه در بخش سوم ميتوان مطالعه كرد.
از موارد جالب توجه اين بخش، گفتههايي است كه بمبرگ از مورخان و شخصيتهاي سياسي درباره چهرههاي تأثيرگذار در مليشدن صنعت نفت و مديران وقت شركت و يا ماهيت رويدادها نقل ميكند. امري كه در دو بخش پيشين كمتر ديده ميشود. اين موضوع از آن روي قابل بررسي است كه اين نقل قولها ميتوانسته است راه گريزي براي نويسنده باشد كه از داوري مستقيم افراد و يا وقايع بپرهيزد؛ ميزان اهميت سياسي ـ تاريخي ملي شدن صنعت نفت در ايران به گونه اي براي بمبرگ قابل فهم بوده است كه ترجيح داده، با نقل گفتار و نظر ديگران از خطاي داوري، پيشداوري و يا كژروي در ارائه واقعيت رويداد و يا عملكرد شخصيتهاي مؤثر در اين رويداد خلاصي يابد.
بهطور كلي ميتوان در چند بند ويژگيهاي اين كتاب را به طور مختصر بيان كرد:
نويسنده، كارمند و به بيان برخي از پژوهشگران، «مورخ» شركت بريتيش پتروليوم بوده است، بنابراين، در خوانش نوشته او ميبايست از دو جهت تأمل داشت: اول اينكه، او به عنوان مزدبگير اين شركت ممكن است بر بسياري از خطاها و اشتباهات آن قلم اغماض كشيده و نوشته در معرض تحريف بوده باشد، دوم آنكه، بمبرگ همچون هر انسان ديگر، به دليل تعصبات ملي و در نظر داشتن ملاحظات سياسي كشور خود و اعتناي ويژه به منافع اقتصادي آن، حتماً از نگارش برخي حقايق چشم پوشيده است. اين دو امر مهم، ترديدي براي وجود عمد در ارائه اطلاعات به نفع نيروهاي انگليسي و جهتدار بودن كتاب مذكور باقي نميگذارد.
ـ گرچه او در بسياري از مباحث، جانب بيطرفي را ناديده ميگيرد و بهطور مثال، مليشدن صنعت نفت را «مليسازي» ميخواند، اما در مواقعي نيز البته با استناد به قول نويسندگان معروف، دكترمصدق را «قهرمان مليگراي ايراني و شخصيت مورد انزجار شركت» ميخواند و نميتواند احساس ايرانيان را نسبت به او ناديده انگارد. زيرا از نظر قاطبه ملت ايران، مليكردن صنعت نفت با وجود غول سياست جهان يعني انگليس و جانبداري آمريكا و مشكلات داخلي كشور، امري قهرمانانه و حاكي از ميهنپرستي دكترمصدق به شمار ميآيد و طبيعي است كه مديران شركت از او منزجر باشند، چرا كه در آن زمانه ويژه پس از جنگ جهاني دوم، نفت ايران، يگانه منبع مالي سرشار و تأمينكننده سوخت صنعتي و گرداننده چرخ حيات اقتصاد انگليس بود.
دوره زماني ميان 1307 تا 1333 خورشيدي، دوران بسيار مهمي در روند رويدادهاي سياسي و اقتصادي ايران به شمار ميآيد. دوراني كه اسناد اندكي از آن باقي است كه البته بهطور كامل در دسترس پژوهشگران بهويژه ايراني قرار ندارد. بنابراين، نوشته بمبرگ - كه خود دستي بر آتش اين صنعت در ايران داشته است- ميتواند منبع قابل توجهي در پژوهشهاي تاريخي محسوب شود كه ميبايست با نگاه نقادانه از آن بهره گرفت.
كتاب بمبرگ اين امكان را فراهم ميكند كه در مختصر اوراقي بتوان بخش مهمي از تاريخ پرفرازونشيب ايران را در عرصه سياست و اقتصاد دريافت و درك كرد؛ سالهايي كه به اجحاف ملت و تاراج ثروت ايران انجاميد. زماني كه رفتهرفته زغالسنگ جايگاه خود را به نفت سپرد و بدين واسطه منشأ تحولات بزرگي در جهان گرديد. در اين زمان، ايران كمترين قدرتي در اعمال نفوذ بر صنعت نفت نداشت. صنعتي كه در پي نهضتي ملي تمامي اركان سياسي، اقتصادي و حتي اجتماعي ايران معاصر را تحت تأثير قرار داد.
وقايعي كه به مليشدن صنعت نفت منجر شد و واكنش انگليسيها به اين رويداد بزرگ، از نگاه يكي از افراد حاضر و مؤثر در شركت انگليس و ايران بسيار قابل توجه و خواندني است.
نويسنده به عنوان كارمند شركت گواه بسياري از رويدادهاي مهم سياسي و اقتصادي بوده است كه شركت با آن مواجه گرديد و نيز آن گونه كه از ارجاع مطالب برميآيد، دسترسي او به منابع تحقيقي براي نگارش كتاب، بهويژه آرشيو «BP»، محدوديتي نداشته است. اين مهم را ميتوان از ثبت جداول آمار در كتاب، همچون جدول آمار «دانشجويان ايراني اعزامي به انگلستان از سوي شركت»، جدول آمار «وضعيت سوددهي شركت از سال 1929 تا 1938م و 1946 تا 1950م»، جدول آمار «پرداختهاي امتيازي و جبراني به دولت ايران از سال 1939 تا 1945م»، جدول آمار «توليد پالايشگاه آبادان از سال 1939 تا 1950م»، جدول آمار «كارمندان، كارگران و پيمانكاران شركت در ايران از سال 1946 تا 1950م»، جدول آمار «شاخص دستمزدهاي هفتگي نيروي كار ايراني شركت در مقايسه با ميانگين دستمزدهاي هفتگي در انگلستان در سالهاي خاص 1943 تا 1949م» و... دريافت.
فاطمه تركچي
(نقل با ذكر مأخذ آزاد است.)