هفت کافه‌ بین راهی

سه شنبه ششم آبان ماه 1399 هفت کافه‌ بین راهی

معرفی كتاب «هفت کافه‌ بین راهی»

تاریخ شفاهی نفت در روایت عامه

 

يونس صادقی
كارشناس واحد پژوهش و تاريخ شفاهی مرکز اسناد صنعت نفت

کتاب «هفت‌کافه‌ بین‌راهی» نوشته دکتر اردشیر صالح پور روایتی سورئالیستی از فضای سیاسی اجتماعی خوزستان همزمان با تحولات صنعت نفت است. این کتاب در ژانر داستاني تاربخی و در ردیف آثاری مثل «شازده احتجاب هوشنگ گلشیری» و «سووشون سیمین دانشور»قرار دارد.کتابی که تم اصلی و محوری آن برخورد آدم‌ها در «کافه‌های بین راهی» نقاط مختلف خوزستان (ماهشهر،مسجدسلیمان،درخزینه،آغاجری،اهواز،ایذه،هفتگل)است. عناصرداستانی و شخصیت پردازی این عناصر در طیف طبقه اجتماعی کارگری است که هر کدام به نوعی خاطره‌ای مشترک از نفت را در ذهن خود دارند. داستان غم‌ها و شادی‌ها و عشق‌های نافرجام و رنج‌های جامعه‎کارگری بخشی از سوژه جذاب داستانی کتاب آقای صالح پور را تشکیل داده است. از لحاظ تکنیک داستان نویسی، نویسنده اثر بر جزییات زندگی روزمره مردم و جغرافیای خوزستان با تاکید بر توصیف ويژگي‌هاي جامعه شناختي و روانشناختی شخصیت‌های داستانی تاكيد دارد. این نوع تکنیک به همراه فضای گفتگو محور آن، تصویر بسیار زیبا از فضای صنعتی خوزستان را ارائه داده است.

ویژگی های اثر

کتاب در هفت محور داستانی بنا شده است. جدا از بحث پیرامون جنبه ادبی اثر که بسیار حرفه ای نگاشته شده، این کتاب تاثیری شایان در فهم فضای صنعتی خوزستان به خواننده می‌کند و واجد ویژگی های زیر است:

1- استفاده از تعبیر خاص کارکنان صنعت نفت: از جمله ويژگی های جامعه شناختی اثر استفاده از تعابير و اصطلاحات خاص كارمندان و كارگران نفتي است كه در كم‌تر كتاب حوزه نفت اين تعابير به صورت يكجا جمع شده است. از همين روی خواننده در عين لذت مطالعه يك داستان با تعابير واقعی كاركنان هم آشنا می شود. برخی از اين تعابير كه در كتاب آمده، بدين شرح است:

رشن: جیره و آذوقه ئی که به عنوان کمک خرج ماهیانه به کارگران شرکت نفت می دادند.

کواتر: محله‌های شرکت نفتی و منازل کارگری.

کی‌بک پی: اضافه کار معوقه

چیتی:برگه فیش حقوق

محله کُفیشه: محله ای در آبادان كه انگلیسی آن coffe shop بود.

فیدوس: صدای سوت کارخانه

تندیل: سرکارگر

بیلرسوت:  boiler suitلباس کار

کولی: coolie کارگر ساده

لمبرا: تحریف تلفظ number شماره کارگری که بالای جیب لباس کارگران می دوختند.

          بنگله: به خانه‌های شیروانی دار شرکتی گفته می‌شد که اصل واژه ای آن از (بنگالوی) هندی گرفته شده بود.

         لبرلاری: labor lorry ماشین های بزرگ حمل و نقل که کارگران را با آن به سرکار می رساندند.

2- استفاده از فاکت های تاریخی در داستان: این ویژگی اثر باعث شده که خواننده با یک ریتم یکدست ادبي-داستانی مواجه نشود و استفاده از عناصر تاریخی کمک به فهم شرایط سیاسی، اجتماعی معاصر خوزستان دارد. بخشی از این نوع ویزگی اثر بدین شرح است:

«خلفاباد اسم قدیم رامشیر بود گویا در دوره مشعشعیان خوزستان عده ای از سادات عرب اونجا آمدند و کنار رودخانه‌ی مارون ساکن شدند و کار کشاورزی و ماندگاری. به لفظ عربی اونجا رو (خَلَفیه) و خلفاباد»

         «خاطرات آبادان دهه سی اعتصابات کارگری، پالایشگاه و کار در گرمای 60 درجه و مبارزات زیر زمینی و حیله گری انگلیسی ها و بی عرضه گی دولت»

«بعد یادش اومد که تو اعتصاب پس از میتینگ، اولین کسی بود که پرچم انگلیسی رو از بلندا پاین کشید و پرچم ایران رو تو اون ظهر گرمای تابستان بالای سردر پالایشگاه نصب کرد»

«مسجد سلیمان پایتخت نفت بود و آبادان بازار نفت»

«شرکت شل و دولت انگلیس اسلحه می رسوندند به خوانین و شیوخ محلات اطراف آبادان و خرمشهر. بهشون پول و پله می دادن که هروقت لازم باشه شهر رو بهم بریزن و اعتصابا رو در هم بشکنن»

«سالی دوماهی، طرحی برای ریزش نیروهای شرکت نفتی در سال 1342 بود که باعث اخراج کارکنان زیادی شد. دراین طرح به ازای سال‌های خدمتشان دوماه حقوق را محاسبه کرده و شرکت به آنها وجهی پرداخت می کرد که به نام سالی دوماهی ها معروف شد»

«اولین چاه را بعد از مسجد سلیمان تو هفتگل زدن سال 1306. نفتش اونقدر مرغوب و باخلوص بود که فرنگی ها را موندگار و پابند خودش کرد. انگلیسی ها خیلی زود عاشق هفتگل شدن ولی خیلی زود هم از اونجا دل کندن هم به نفت رسیدن هم به گاز مرغوب و شیرین. چاه شماره پنج رو که زدن به منبع عظیمی از نفت رسیدن که کلاهشونو از فرط شادی به هوا انداختن»

«سینما رفتن رسم جدیدی بود که انگلیسی ها با خودشان به هفتگل آورده بودند»

«اولین بنگله ای که انگلیسی ها ساختند بنگله بالای تپه مربوط به دکتر یانگ بود. دکتر یانگ همان کسی بود که به دلیل کوتاهی قدش او را دکتر کوچیکه می گفتند»

«پارسوماش، تلغر و جهانگیری و نفتون و سرمسجد اسامی مسجد سلیمان بودند»

3- توصیف آداب و رسوم و فرهنگ محلی طوایف و شهرهای مختلف خوزستان: این ویژگی در داستان‌های آقای صالح پور باعث شده که خواننده تا حدی نسبت به طوایف لر، عرب، بختیاری، کرد، ویژگی های زبان شناختي، و آداب و رسوم خوزستان آشنا شود.
4- استفاده از ضرب المثل و اصطلاحات قدیمی مردم: در لابه لای گفتگو بین شخصیت‌های داستانی با بخشی از این نوع ویژگی اثر مواجه هستیم که از جنبه جامعه شناسی وزبان شناختي حایز اهمیت است. مثل «ماست ميش» و يا »كليچته زن» كه ضرب المثلي لری و دزفولی در آداب خوردن ماست گوسفندی بوده است.
5- توصیف فضای اقلیت ها:  این ویژگی هم در زمره نکات مثبت کتاب قرار دارد. با این رویکرد، خواننده با وجهی ملموس از زندگی اقلیت های مذهبی ساکن در خوزستان مثل ارمنی ها، مسیحی ها و یهودی ها و هندی ها آشنا می‌شود. به عنوان نمونه در داستان ششم تحت عنوان«کافه سی میلی(جاده ی مسجد سلیمان- هفتگل)» که اعتراضات کارگری و فضای سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم در مسجد سلیمان روایت شده، از دو کلیسای واقع در آنجا نزدیکی «نمره چهل» و «سرچشمه» سخن آمده که بخشی از مراسم مذهبی ارمنی ها در آنجا برگزار می شد. در عين حال عناصری از همزيستی مسالم آميز مسلمانان با ارامنه و عشق‌های جوانان نسبت به هم وجود دارد. و يا توصيف زندگی هندی های ساكن در مسجدسليمان كه طبقه اجتماعی مختص به خود را داشتند.
6- استفاده از توصیفات جغرافیایی: با اینکه تم اصلی کتاب، روايت خانواده هاو افراد زخم خورده طبقه پایین کارگری است اما در لابلای سطور، توصیفات جغرافیای به کار رفته در داستان، فضای قابل فهم برای خواننده ناآشنا با شرایط خوزستان را به وجود آورده است.

«سر یه سه راهی که یه سرش به هفتگل و سرتیوک می خورد و در ادامه به جارو و بُن آسیاب و دیمه درب و پری بی کس و سر دیگرش هم به روستای سی میلی و راه دیگر به آسماری و سرانجام به گُلگیر و یه مهه و سپس مسجدسلیمان می رفت»

«همه صحرای تفتهی خوزستان بود با تپه ماهورهای کوچک و بزرگ و رمل ها و شعله های آتش نفت ولوله های دراز کشیده زیر برق آفتاب که کَشِ این گرما و جاده راه های شوسه و خاکی را همراهی می کردند»

«به جز محله (بریم) و (بوارده) که مناطق اعیان نشین کارمندان عالی رتبه شرکت نفت بود، سایر محلات آبادان آب لوله کشی هم نداشت»

«پیش از این آبادان همه جا نخل بود اما کم کم لوله های نفت و مشعل های پالایشگاه جای نخل ها را گرفت و آبادان یکباره شد پر از آهن و پلیت»

7- ترسیم زندگی طبقه کارگری: هدف اصلی نویسنده روایتی قابل فهم از رنج طبقه جامعه کارگری در قالب داستان است که عاشق شدن و رسیدن به حداقل زندگی اولیه و تلاش برای رفاه بیشتر را حق طبیعی خود می دانستند. در داستان اول با عنوان «کافه نمره سه، کریم شیرازی» جاده اهواز-سربندر که روایت عشق یک کارگر ساده خوزستانی با دختری اشرافی از شیراز  است، نویسنده بخشی از آمال و آرزوهای جوانان این طبقه را چنین به تصوير کشیده است:

«بیژن خیلی دلش می خواست تو شهر خودش مثل همه جوونا تو شرکت نفت استخدام می شد و تو کواتر محله شرکتی ها یه بنگله حتی یه خونه ی بیست فوتی یا دو اطاقی کارگری بهش می دادن»

«کارگر شرکت شدن خوبیش این بود که آینده‌ی آدم تامین بود. هر دو هفته یه بار حقوقتو میذاشتن توی پاکت زرد شرکتی که پشتش یه نخ و دایره قرمز داشت و بعدش هم می رفتی استور و فروشگاه شرکت نفت و یک گاری بر می داشتی و هرچی دلت می خواست می ریختی توی گاری و یا علی... عصرها هم که می رفتیم استخر و باشگاه و سینما. اونقدر زندگی روبراه بود که دیگه جیره و رشن هم نمی گرفتی»

کتاب «هفت کافه‌ی بین راهی» نوشته دکتر اردشیر صالح پور به علت ویژگی های چند بُعدی که داراست کتابی خواندنی و موفق از کار در آمده است. این کتاب هم در پیش بردن تکنیک های داستانی موفق عمل کرده تا جایی که جزئیات پردازی و گفتگو محور بودن داستان ها، آن را در مقام سوژه‌های سینمایي و فیلم نامه نویسی قرار داده است. همچنين اطلاعات تاریخی، جامعه شناختی و روانشناختي موجود در داستان‌ها باعث تقویت چند وجهی بودن آن شده و خواننده را با اثري موفق مواجه كرده است.

«هفت کافه‌ی بین راهی» را انتشارات سی سخت:فرهنگ مانا در سال1398 منتشر کرده است و چند موسسه و سازمان فرهنگی ازانتشار آن حمایت کرده اند.