علی الله جانی
کارشناس واحد پژوهش و تاریخ شفاهی مرکز اسناد صنعت نفت
کتاب «اقلیم های نفتی» تالیف «غلامرضا بهنیا کلاه کج» حاصل چندسال تلاش و کوشش مولف، جهت گردآوری و تنظیم مطالب آن است.
کتاب از دو بخش کلی تشکیل شده است. بخش اول، شامل یازده مقاله تاریخی است که هر یک به گوشه ای از تاریخ صنعت نفت ایران اختصاص دارد. در این بخش مقالاتی با عناوین: دالکی و حفاری های ناکام نفتی، ماماتین اقلیم نفتی فراموش شده، مسجد سلیمان در سفرنامه ها و خاطرات، هفتکل و نفت سفید در سفرنامه ها و خاطرات، مروری بر منطقه آغاجاری و ... به چشم می خورد. این مقالات، حاصل تلاش غلامرضا بهنیا، علی یعقوبی نژاد، علمدار متولی و دکتر حسن خادمی رامهرمزی است.
بخش دوم کتاب شامل 29 یادداشت است که جملگی بازگو کننده خاطرات افرادی است که در سالیان دور، عمر و جوانی خود را در راه اعتلای صنعت نفت ایران تقدیم کرده اند. نویسندگانی همچون قباد آذر آیین، داریوش احمدی، فرهاد اسکندری، هاشم حسینی، یدالله طهماسب، جواد طوسی، قباد عنصری، مجتبی عوض زاده، رضا قویدل، فرهاد کشوری، حسین گیتی، غلامرضا منجزی، بهروز ناصری و نادر نوربخش، مولف را در این بخش یاری کرده اند.
در یکی از یادداشت های بخش دوم کتاب با عنوان «میراث زمان ما» به قلم «داریوش احمدی» می خوانیم:
«چهار ساله بودم که یک لیوان نفت سیاه را به جای نوشابه سرکشیدم. نمیدانم بر من چه گذشت. فقط میدانم پیرزنی پاهایم را گرفت و من را سر و ته کرد و با سرعت به دور خودش چرخاند. دنیا با من می چرخید و نفت از لب و لوچه ام فرو میریخت. لحاظاتی بعد که من را زمین گذاشت، هر دو انگشت دستش را در حلقم فرو کرد تا بالا بیاورم. این اولین آشنائی من با نفت سیاه بود و البته آشنائی با پیرزنی به نام «آستاره»، که چشم های سهمناکی داشت و در عین حال، ملاحتی دوست داشتنی؛ با بوئی از مینا و لچک و لباس های بختیاری. بعضی وقت ها می آمد پیش مادرم نان میپخت و درحال نان پختن، شعر می گفت و آوازهای محلی می خواند. بعدها هر وقت می آمد، می بایست کنارش بنشینم و گوش به فرمانش باشم و دل به پندارها و قربان صدقه هاش بسپارم و با هیزم هایی که آنها را در دله نفتی فرو می کردم، زیر تاوهاش را گداخته نگه دارم تا آخرین نان خشک و برشته بر روی آن، سهم من باشد. ... آن سال ها لوله های نفت هر مسیری را که دوست داشتند میرفتند. برخی از توی مزارع و باغها و روستاها می گذشتند و برخی از توی خانه ها و محلات. یکی از آنها از درون حیاط ما
می گذشت. البته لوله مماس با دیوار حیاط می گذشت، اما چون پدر، سالی دو ماه شده بود و تمام عمرش را در شرکت نفت سپری کرده بود، می خواست نشانی از نفت در خانه اش باشد. این بود که از حریم قانونی اش تجاوز کرد و لوله را به تملک خودش در آورد. بدون شک این یک پرستیژ بود. یک اقتدار کاذب و غیرقانونی که همه به آن دل خوش کرده بودند، بی آنکه به هم چیزی گفته باشند. سالها گذشته بود، لوله ها قبل از آنکه به شهر تعلق داشته باشند، به مردم تعلق داشتند. آنها مال همه بودند. پنجاه متر پایینتر از خانه ما، از خانه همسایه
می گذشت. سی متر بعد از آن از خانه همسایه دیگر. بیست متر بعد سر از حیاط دیگری در می آورد و بعد از کنار سینمای تابستانه می گذشت تا خودش را روی اچ ساپورتهایی که توی دره زده بودند ببیند و بعد از زیر پلی بگذرد و از نگاه ها پنهان شود....»
کتاب «اقلیم های نفتی» در 348 صفحه و در شمارگان 500 نسخه و با بهای 50 هزار تومان در سال 1399 توسط نشر خوزان منتشر شده است.یک نسخه از این کتاب در کتابخانه مرکز اسناد صنعت نفت موجود و قابل ارائه به علاقه مندان مراجعه کننده است.