باكو: شهر نفت و موسیقی

يکشنبه سی و یکم فروردين ماه 1404 باكو: شهر نفت و موسیقی

باکو شهری بندری در کنار دریای خزر که اینک پایتخت جمهوری آذربایجان است، جزو ولایاتی بود که پس از دور نخست جنگ‌های ایران و روس، طبق معاهده گلستان در سال 1228 هـ.ق./ 1813 میلادی به قلمرو روسیه تزاری پیوست. باکو را مهد تاریخ نفت می‌دانند، قدمت نفت آن از نفت پنسیلوانیا نیز بیشتر است.

آذربایجان قرن‌ها و حتی هزاران سال با نفت مرتبط بوده و رد پای آن در آثار مورخان آن منطقه وجود دارد. مسافران قرون وسطایی به این منطقه به عرضه فراوان نفت آن اشاره کرده و خاطرنشان کرده‌اند که نفت بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی روزمره در آنجا بود.

در قرن نوزدهم، آذربایجان در صنعت نفت و گاز جهان پیشتاز بود. در سال ۱۸۴۶ بیش از یک دهه قبل از کشف نفت معروف آمریکایی‌ها در پنسیلوانیا، آذربایجان اولین چاه نفت خود را در بی‌بی هیبت حفر کرد. این نخستین بار در تاریخ جهان بود که یک چاه نفت با موفقیت حفر می‌شد. در سال 1859، برای اولین بار کارخانه‌ای ساخته شد که برای تولید نفت سفید از یک ماده آسفالت مانند استفاده می‌کرد. در سال ۱۸۷۷، اولین نیروگاه بالاخانی که توسط شرکت سهامی قفقاز و مرکوری ساخته شده بود، آغاز به کار کرد و در سال ۱۹۰۰، شرکت نفت و تجارت الکساندر بنکندورف در باکو تأسیس شد. در آغاز قرن بیستم، آذربایجان بیش از نیمی از نفت جهان را تولید می‌کرد.

سال‌ها پس از انعقاد قراردادهای گلستان و ترکمانچای، رفت و آمد بین مردمان هر دو سوی ارس جریان داشت و حتی تعداد زیادی از ایرانیان بر اثر فقر و بیکاری در کشورشان مجبور به مهاجرت به آن سوی ارس شده و در شهر باکو و دیگر نقاط آن سرزمین مشغول به کار می‌شدند که عده معتنابهی از آنها تشکیل خانواده داده و در آنجا ماندگار شدند.

کتاب «باکو: شهر نفت و موسیقی» به شرح حوادث و رخدادهای تاریخ معاصر به خصوص تاثیر نفت بر تحولات این دیار پرداخته و درباره محلات متعدد و چگونگی شکل‌گیری آنها، آتشگاه‌ها، مراکز تجاری، کاروانسراها، دروازه‌ها به ویژه قلعه تاریخی این شهر، همچنین پدیده‌های نوظهوری چون قونقا، نخستین مدارس دخترانه و پسرانه، سالن‌های تئاتر، ساختمان‌های بلندمرتبه، لوله‌کشی آب آشامیدنی و قوچی‌های باکو اطلاعات جالب توجهی به دست می‌دهد.

پیشرفت صنایع نفت و ارزشمند شدن آن، سبب تحولات ژرفی در این شهر شد. سرازیر شدن سرمایه‌داران خارجی به باکو برای به دست گرفتن این ماده سیاه طلایی و پیدایش میلیونرهای زیاد بومی از آن جمله بود. در میان آن میلیونرها، شخصیت‌های جالبی بودند که هر یک در تاریخ معاصر این شهر نقش عمده‌ای ایفا کردند. در راس آنها حاج زین‌العابدین تقی‌اف بود که تقریبا در تمام فصول این کتاب، او را محور اغلب اقدامات خیرخواهانه و پیشرفت‌های ارزنده‌ای می‌یابیم که در آن سال‌های پرتب و تاب در این شهر به وجود آمده است. او که از کارگری ساختمان به نفت خدایی رسیده بود، پس از استقلال جمهوری آذربایجان در سال 1991 به عنوان پدر باکو مورد تجلیل قرار گرفت، کمک‌های وی به مبارزان راه آزادی دوران انقلاب مشروطیت ایران نیز ثبت صفحات تاریخ می‌باشد.

مولف درباره حمل مقدار هنگفتی نفت باکو به روسیه شوروی و احیای اقتصاد آن کشور پس از سقوط جمهوری اول آذربایجان می‌نویسد: «در ماه مه 1920، پس از انقلاب آوریل، شروع به حمل 250 میلیون پوط نفت خام و فرآورده‌های دیگر را که در انبارها و مخازن بود با تانکرها به روسیه شوروی کردند، خطر رفع شد.

250 میلیون پوط (5 میلیون تن) نفت خام و دیگر محصولات نفتی از 29 آوریل 1920 تا اواسط ژوئن، در عرض چهل روز از طریق دریا و راه‌آهن به روسیه ارسال شد. بدین‌ترتیب به تدریج شروع به احیای صنایع، حمل‌ونقل و دیگر زمینه‌های اقتصادی ویران شده روسیه نمودند و به خاطر حمل این مقدار نفت و فرآورده‌های آن، با آن سرعت غیرقابل انتظار، «الکساندر پاولویچ سربروسکی» رئیس شرکت «آذ نفت» را با نشان «پرچم سرخ رزمی» تشویق نمودند.»

مولف حمل این همه مواد سوختی به روسیه شوروی و احیای اقتصادی آن کشور را به نفع جمهوری آذربایجان قلمداد نموده، اینگونه وانمود می‌کند که به علت تلنبار شدن نفت احتمال آتش‌سوزی می‌رفت که با تخلیه آنها خطر رفع شد، در حالی که دکتر نریمان نریمانوف، اولین رئیس‌جمهوری آذربایجان شوروی با دیدن این وضعیت گفته بود: «هیچ وقت نفت آذربایجان، اینگونه بی‌رویه به یغما نرفته است.»

در جای جای این کتاب به زندگی تاسف‌بار کارگران مهاجر ایرانی هم اشاره شده است. از جمله می‌نویسد: «حفاران، استخراج‌کنندگان و تعمیرکاران، اغلب مواقع، دست، دنده، کمر و پایشان معلول می‌شد. اغلب استخراج کنندگان و حفاران، ایرانی بودند. این شغل، نیرو، شکیبایی و مقاومت طلب می‌کرد. نیاز، انسان را به انجام مشکل‌ترین کارها وادار می‌کند. کارگران ایرانی به محض باز کردن دهانشان «همشهری» خطاب شده، چنان کتک می‌خوردند که دیگر جرات حرف زدن نداشته باشند. هر وقت تحملش تمام شده، جانش به لبش رسیده و حقش را می‌خواست، به محض بلند کردن سرش به چاه انداخته می‌شد. در بالاخانی، چهار نفر کارگر بر اثر ریزش خاک در چاه‌های جداگانه‌ای که با دست کنده می‌شدند، در زیر خاک مانده و هلاک شده بودند. به رئیس نظمیه 100 منات، کلانتر 50 منات و منشی کنسول [ایران] 25 منات پول توجیبی داده بودند و آنها بر روی جنایت سرپوش گذاشته بودند. اینگونه رویدادها زود زود رخ می‌داد.»

کتاب «باکو: شهر نفت و موسیقی» توسط مناف سلیمانوف به رشته تحریر درآمده و توسط صمد سرداری‌نیا ترجمه شده و در سال 1385، از سوی نشر اختر تبریز و در 704 صفحه منتشر شده است.