کتاب Persian Petroleum: Oil, Empire and Revolution in Late Qajar Iran نوشته لئوناردو داوودی، پژوهشی نوآورانه درباره کشف نفت در ایران در دوره قاجار است. این اثر، با استفاده از اسناد خصوصی تازه کشفشده و آرشیوهای عمومی و خصوصی در سه کشور، تاریخچه کشف نفت در ایران، نخستین کشف نفت در خاورمیانه، را بهتفصیل بررسی میکند. این کتاب، با انتشار برخی از مکاتبات که پیشتر منتشر نشده بودند، دریچهای تازه پیش روی مخاطب علاقمند به این حوزه میگشاید.
داوودی در این کتاب، تعاملات رسمی و غیررسمی سیاستمداران، سرمایهگذاران، کارمندان دولتی و واسطهها را بررسی کرده و توسعه صنعت نفت ایران را از آغازهای نامطمئن تا تبدیل شدن به یکی از بزرگترین شرکتهای نفتی بریتانیا با دولت بریتانیا بهعنوان سهامدار اصلی، ترسیم میکند. او همچنین به بررسی روابط بین نیروهای اقتصادی و سیاسی در امپراتوری بریتانیا و تأثیر نیروهای اقتصادی خارجی و نیروهای سیاسی داخلی در ایران میپردازد. کتاب به نقش واسطهگری، امپراتوری غیررسمی، رقابت انگلیس و روسیه بر سر ایران، توسعههای نیروی دریایی بریتانیا و تحولات سیاسی ایران نیز میپردازد.
نفت، مایعی تیرهرنگ، بدبو و غلیظ است که طی هزاران سال از تجزیهی مواد آلی پدید آمده است. در بیش از یک قرن گذشته، نفت همچون خون در رگهای صنعت جاری بوده و پیشرفتهترین ماشینآلات نظامی و غیرنظامی را به حرکت درآورده است. کاربردهای فراوان آن در صنعت، زمینهساز ظهور غولهای تجاری شده و تلاش برای تضمین دسترسی به منابع آن، رقابتهایی تلخ میان قدرتهای بزرگ جهان برانگیخته است. کشف نفت در خاورمیانه در آستانهی قرن بیستم، بیشک یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ معاصر بهشمار میرود. پیتر فرانکوپن حتی اهمیت جهانی آن را با سفر کریستف کلمب به آنسوی اقیانوس اطلس برابر میداند.
امتیازنامه دارسی، بنیان حقوقی صنعت نفت ایران و یکی از اسناد مهم قرن بیستم به شمار میرود. این قرارداد حاصل مذاکراتی دشوار بود که با دقت و هوشمندی آنتوان کتابچی خان میانجی کاردان و در بستری از شرایط حساس داخلی و بینالمللی شکل گرفت. یادداشتها و نامههای تازه منتشرشدهی کتابچی خان به زبانهای فرانسوی، فارسی، ارمنی، ترکی عثمانی و انگلیسی، برای نخستین بار امکان ارائهی روایتی جامع از روند شکلگیری این امتیاز را فراهم میکند؛ و افزون بر آن، دیدگاهی منحصربهفرد از منظر یک فرد غیراروپایی که ناگزیر بود میان مناسبات بازرگانی، سیاسی و فرهنگی گوناگون پل بزند، پیش روی ما میگذارد.
تصویر آنتوان کتابچی خان در 1894، با تقدیمنامهای به پسرش: به امیدم، وینسنت، همراه با دعای خیر پدرانه
شادی ناشی از امضای امتیازنامه دارسی، بهسرعت جای خود را به مراحل اجرایی واگذاری داد. کتابچی، که پیشتر شاهد شکست بسیاری از امتیازها بود، میخواست «ادارهی همهی امور ایرانی را در دست خود نگه دارد تا انگلیسیها فقط سرگرم بهرهبرداری باشند». در آغاز کار، او کوشید کارکنان انگلیسی را با شرایط کار در ایران آشنا کند و در عین حال «عنصر ایرانی را با تماس با اروپاییان خو دهد». چنانکه در اینجا برای نخستین بار روشن میشود، او تدابیری نیز برای حفاظت از امتیاز در برابر خرابکاریها و حفظ منافع دولت ایران اتخاذ کرده بود.
دو روز پیش از کریسمس ۱۹۰۲، دارسی با شتاب به وزارت خارجه بریتانیا نوشت که «اتفاقی افتاده که ممکن است بهشدت بر امتیاز نفتیاش از دولت ایران اثر بگذارد» و چون آنها «پیشتر به او لطف کرده بودند»، این بار نیز خواستار یاریشان شد. چند روز پیش از آن، کتابچی در جریان سفری در ایتالیا بهطور ناگهانی درگذشته بود. او ستون فقرات نظام پشتیبانی امتیاز در ایران و ضامن حفظ منافع آن در سطوح گوناگون بود. مرگش خلأیی جدی پدید آورد و دارسی، با درک اهمیت حیاتی موضوع، مستقیماً از دولت بریتانیا یاری خواست.
سرمایهگذاری شرکت برمه اویل این امکان را برای دارسی فراهم کرد تا در منطقهای دیگر به جستوجوی نفت بپردازد. نقطهی حفاری نخست بینتیجه مانده بود. بنابراین عملیات به خوزستان در جنوبغربی ایران منتقل شد. اما پیش از آغاز حفاری، شرکت ناگزیر بود با ایل بختیاری که بر منطقه مسلط بود، به توافق برسد. این مسأله، چالشهایی تازه برای شرکت ایجاد کرد؛ چالشهایی که بهتنهایی از پس آنها برنمیآمد.
در سوم ژانویه ۱۹۰۷، مظفرالدینشاه بهطور ناگهانی درگذشت و در حالیکه بهرهبرداران امتیاز خود را با اوضاع تازه تطبیق میدادند، در ۲۷ اوت ۱۹۰۷ با نامهای غافلگیر شدند. سفارت ایران در لندن به دارسی اطلاع داد که «تا دریافت دستور جدید، پرداخت اقساط حقوق کمیسر امپراتوری در امتیاز نفت، معلق خواهد ماند». دارسی از این «رویداد بسیار عجیب» شگفتزده شد، اما پیش از آنکه پاسخ مکتوبش برسد، خبر بزرگ رسید.
نامه ویلیام ناکس دارسی به دولت ایران درباره تخصیص 20000 سهم یک پوندی به کتابچی خان
بامداد ۲۶ مه ۱۹۰۸، صدایی مهیب سکوت کویر ایران را شکست. در پای معبدی باستانی زرتشتی، جایی که روزگاری آتش جاودانه میافروختند، سیلابی از نفت تیره، از ژرفای ۱۱۸۰ پایی زمین جوشید و تا ارتفاع ۶۰ پایی به هوا فوران کرد. بارانی سیاه و بوی گوگرد فضا را پر کرد و حفاران را که از قدرت رهاشدهی طبیعت شگفتزده بودند، واداشت تا به مهار آن بپردازند. این لحظه، زادروز استخراج مدرن نفت در خاورمیانه بود. سالها جستوجوی طاقتفرسا سرانجام به ثمر نشسته بود.
رینولدز گزارش داد که «در حدود ساعت ۴ صبح، در چاه شماره یک به نفت رسیدیم». محل کشف در نزدیکی شوشتر و در دشتی با نام گویای «میدان نفتون» قرار داشت؛ دو روز پیش از هفتمین سالگرد امتیاز دارسی و دقیقاً در لحظاتی که شرکت آمادهی برچیدن بساط و ترک ایران بود. گفتنی است که از همان ابتدا، بسیاری از مشاوران ایرانی همین منطقه را برای حفاری توصیه کرده بودند. در حالیکه حفاران با انرژی شگفتانگیزی که آزاد شده بود دستوپنجه نرم میکردند، سرمایهداران و حقوقدانان در بریتانیا نیز به سامان دادن درآمد کلانی که انتظار میرفت، مشغول شدند. منافع مالی شکلگرفته در طول سالها، اکنون پیرامون ساختار شرکت جدیدی که قرار بود صنعت نفت را وارد مرحلهای تازه کند، تمرکز یافت.
شرکت نفت انگلیس و ایران (Anglo-Persian Oil Company) در ۱۴ آوریل ۱۹۰۹ به ثبت رسید و پنج روز بعد سهام آن بهصورت عمومی عرضه شد. این عرضه «با موفقیت چشمگیر» روبهرو شد؛ بهطوریکه «چنین هجوم متقاضیانی پیشتر در گلاسگو سابقه نداشت و گاه حتی ورود به بانک ممکن نبود. مردم تمام روز، در صفهایی پنج تا دهنفره در برابر باجه ایستاده بودند». فعالیتی کوچک و جسورانه که بهدست دارسی، رینولدز و کتابچی آغاز شده بود، اکنون به سومین شرکت بزرگ نفتی بریتانیا پس از شل و شرکت اصلی سهامدارش یعنی برمه اویل بدل شده بود. آینده مالی آن، سرانجام امیدوارکننده مینمود.
با وجود چشماندازهای درخشان برای برخی از مدیران شرکت، شرکت نفت انگلیس و ایران بار دیگر در آستانهی ورشکستگی قرار گرفت. ساخت پالایشگاه به کابوسی عملیاتی بدل شده بود؛ با تأخیرهای فراوان در ارسال تجهیزات و نیرو و شکستهای فنی پیاپی. تولید پالایشگاه نیز، هرگاه که بهطور محدود آغاز میشد، بسیار کمتر از حد انتظار بود و شرکت را وادار میکرد به توافقهای زیانبار توزیعی تن دهد. همین مسأله، همراه با فشار شدید رقابت و ناتوانی شرکت در جذب سرمایهی بیشتر از بازارهای مالی، کل پروژه را به پرتگاه سقوط اقتصادی کشاند. شرکت در بنبستی تازه گرفتار شده بود و تنها رویدادی خارقالعاده میتوانست آن را نجات دهد.
شرایط شرکتی که تحت امتیازی از سوی یک دولت (ایران) فعالیت میکرد، اما برای ادامهی کار ناگزیر از جلب رضایت مقامات محلی (اعراب و بختیاریها)، پشتیبانی نظامی و سیاسی قدرتی ثالث (بریتانیا و هند) و تعامل با دفتر مرکزی در گلاسگو، وزارت خارجه بریتانیا در لندن و وزارت امور خارجه هند در سیملا از طریق مأموران محلی در ایران بود، بههیچوجه آسان نبود.
کتاب نفت ایران: نفت، امپراتوری و انقلاب در ایران اواخر قاجار توسط Bloomsbury Publishing در دسامبر 2020 در 240 صفحه منتشر شده است. عکسهای بالا از متن کتاب و از مجموعه خصوصی خاندان کتابچی خان است که در اختیار نویسنده کتاب قرار گرفته است.