به مناسبت صد و ده سالگی صنعت نفت

دوشنبه بیست و هشتم خرداد ماه 1397به مناسبت صد و ده سالگی صنعت نفت

نفت و مدرنیته ایرانی


تاريخ يك صد و ده ساله صنعت نفت ايران، مباحث بسياري را در حوزه هاي مختلف اجتماعي، اقتصادي و سياسي مطرح ساخته است كه از جمله آنها مي توان به نقش پارادوكسيكال نفت در توسعه مدرنيته در كشور اشاره كرد.

آنچه در پي مي آيد خلاصه اي است از متن سخنراني دكتر فرشيد خداداديان كه در دانشگاه "دلف" يكي از معتبرترين دانشگاه هاي هلند در حوزه پژوهش هاي اجتماعي و اقتصادي، ارائه شده و براي نخستين بار در پايگاه اطلاع رساني موزه ها و مركز اسناد صنعت نفت درج مي شود. با هم مي خوانيم:


یرواند آبراهامیان در مقدمه کتاب"تاریخ ایران مدرن" آورده است: "ایران با گاو و خیش قدم به قرن بیستم گذاشت و با کارخانه های فولاد، یکی از بالاترین نرخ های تصادف خودرو و در کمال ناباوری و حیرت بسیاری، یک برنامه ی هسته ای از آن خارج شد. (آبراهامیان/2008/ص15).

و البته صنعت نفت را نیز باید به این موارد افزود. بدیهی است که عوامل گوناگونی در این تغییر موثر بوده اند و یکی از مهم ترین این عوامل، اکتشاف نفت در سال 1287 خورشيدي (1908میلادی) در ایران و آغاز صنعتی شدن ممکلت قجری بوده است.

قرارداد نفت بین مظفرالدین شاه قاجار و ویلیام ناکس دارسی انگلیسی، فارغ از تمام انتقاداتی که تحلیل گران تاریخ اقتصاد بدان وارد می کنند و البته بخش عمده ای از این انتقادات به دلیل بی توجهی به ظرف زمانی مقطع انعقاد قرارداد و واقعیت موجود در ایران است، واجد یک نکته قابل توجه بود و آن هم ایجاد فرصت مدرنیزاسیون برای کشوری بود که هنوز در پوسته قرون وسطایی خود در رخوت بسر می برد.

امتیاز دارسی

* قرارداد نفت بین مظفرالدین شاه قاجار و ویلیام ناکس دارسی انگلیسی، فارغ از تمام انتقاداتی که تحلیل گران بدان وارد می کنند، واجد یک نکته قابل توجه بود و آن هم ایجاد فرصت مدرنیزاسیون برای کشوری بود که هنوز در پوسته قرون وسطایی خود در رخوت بسر می برد.


وقتی در 1908 قرارداد مذکور با فوران نفت از فراز دکل چاه اکتشافی در جنوب غرب ایران به نتیجه رسید، معجزه نفت در سرزمین قشلاقی "بختیاری"ها، یکی از اقوام مهم و پرجمعیت دامپرور و کوچ رو منطقه موسوم به"زاگرس" به وقوع پیوست و به فاصله چند دهه این منطقه فاقد شهرنشینی را به یکی از مدرن ترین مناطق مسکونی ایران و خاورمیانه تبدیل كرد.

شهری که با نفت به وجود آمد و "مسجدسلیمان" نامیده شد در روزگار آغاز عصر نفت در ایران، قشلاقی مشجر بود که در فصول پاییز و زمستان عشایر بختیاری در آن مستقر مي شدند. این منطقه نام خود را از محوطه ای باستانی می گرفت که بعدها باستان شناس شهیر فرانسوی، "رومن گیرشمن" قدمت آن را به حدود هفتصد پیش از میلاد تخمین زد (گیرشمن/1380/ص173) و بختیاری ها با توجه به ابعاد سنگ های به کار رفته در بنا، آن را مسجدی تصور می کردند که دیوان و اجنه برای "سلیمان" پیامبر ساخته بودند!

سنت گرایی شاخصه اصلی این قوم کهن بود و اعجاز نفت تبدیل دیار دیو و جن به مجموعه شرکت- شهری Company-City بود که با زیباترین شهرهای هم روزگار خود در بریتانیا مقایسه می شد.

پروفسور گارثویت، استاد تاریخ کالج دارتموث ((Dartmouth آمریکا در رساله دکتری خود با عنوان "خوانین بختیاری و تفرقه ایلی" (The Bakhtiari KHANs: Tribal DISUNITY In Iran;1880-19015) در خصوص این قوم سنت گرا مي نويسد: "بختیاری ها یک ایل کوچ نشین هستند که در جنوب اصفهان و یک قسمت از ارتفاعات زاگرس در دشت خوزستان سکونت داشته و به سنت ها و آداب و رسوم خود سخت پایبندند". (گارثویت/1969/ص35)

استاد عبدالهادی حائری در اثر ارزشمند خود با نام "نخستین رویارویی های اندیشه گران ایرانی با دو رویه تمدن بورژوازی غرب" بر این مهم تاکید دارد که حضور استعمارگران در مناطق مختلف همواره دارای دو وجهه و جنبه بوده است. نخست، بهره برداری از منابع، معادن و امتیازاتی که به دست آورده بودند و دوم، عمران و آبادانی در محل حضور خود برای کمک به بخش اول فعالیت شان (حائری/1372/ص20)

لوله گذاري توسط كارگران بختياري

* با اکتشاف نفت، دیگر تنها بختیاری ها نبودند که در قشلاق خود مردان نفتی را میزبانی و همراهی می کردند. بلكه از مناطق و شهرها و روستاهای مختلف، افراد زیادی به عنوان نیروی کار به مسجدسلیمان و مناطق نفت خیز سرازیر شدند و در طول کمتر از دو دهه اين اختلاط فرهنگی به بروز یک همزیستی مسالمت آمیز انجاميد.


با قبول این نظریه، مشخصاً در مسجدسلیمان، آنچه زایش یک شهر اروپایی در دل ایران قجری قرون وسطایی را تسهیل می نمود، پس از میل و اراده مدیران و کارشناسان غربی، یک نکته ظریف اما مهم دیگر نیز بود! تساهل و تسامح مالکان اراضی و ساکنان اصلی یعنی بختیاری ها در برخورد با این پدیده جدید!!

با اکتشاف نفت و ایجاد کمپ های کارگری کوچک، دیگر تنها بختیاری ها نبودند که در قشلاق خود مردان نفتی را میزبانی و همراهی می کردند. از مناطق و شهرها و روستاهای مختلف همچون اصفهان، یزد، شیراز، تهران و دیگر شهرهای دور و نزدیک، افراد زیادی به عنوان نیروی کار به مسجدسلیمان و مناطق نفت خیز سرازیر شدند و در طول کمتر از دو دهه اختلاط فرهنگی ایجاد شده بین این نیروی کار متکثر در بستری که صنعت نفت فراهم نموده بود، منجر به بروز یک همزیستی مسالمت آمیز مدنی گردید.

مسئله هنگامی جالب تر شد که به مرور زمان، حضور خانواده های کارکنان اروپایی و اکثراً انگلیسی و کارکنان و خانواده های هندی و همین طور مسیحیان، یهودیان، زرتشتیان، آسوری ها و بهائیان در شرکت- شهرهای نفتی، تکثر مذهبی و دینی را نیز به تکثر فرهنگی افزود و قفل های ذهنی مانع مدرنیزاسیون را یک به یک گشود.

چند دهه بعد، موضوع از این نیز فراتر رفت و شهرهایی که خود نوظهور بودند، به یک هویت و اصالت برای نسل دوم متولد شده در این شهرها تبديل شدند و این گونه بود که امروزه افراد زیادی اعم از بختیاری و غیر بختیاری و حتی ایرانی و غیر ایرانی از مسجدسلیمان، آبادان و دیگر شهرهای نفتی ایران به عنوان زادگاه، هویت و اصالت خود یاد می کنند و دیگر یک مسجدسلیمانی الزاما یک بختیاری نیست، همانگونه که یک آبادانی نیز الزاما عرب زبانی از شجره "حصین ابن عباد"، حکمران محلی منطقه "عبادان" (نام قدیم آبادان) در روزگار ایجاد پالایشگاه نیست!

شهرهای جدید به دلیل مظاهر قابل توجهی از مدرنیزاسیون، در عین حال تفاوتی افتخار آمیز و مایه مباهات نیز برای ساکنان و اهالی این شهرها ایجاد نمود که تا امروز نیز این مباهات پس از گذشت چندین نسل و حتی از رونق افتادن برخی از این مناطق از نظر فعالیت صنعت نفت و مظاهر مذکور وجود دارد.

ملي شدن نفت

* اگر در غرب پروتستانیسم در پیدایش جهان مدرن اهمیت داشته، در ایران اعتراض به مظالم قدرت حاکم در غیاب قانون، از جمله مواد غیرمنصفانه قرارداد دارسی به یک اقدام مهم و مدرن در راستای مطالبه حقوق بین المللی ایرانیان منجر شد.


اینجا بر واژه "مدرنیزاسیون" بجای "مدرنیته" تاکید دارم، زیرا وقتی با عقل و دانش امروز به آنچه در یکصد و چند سال پیش در مسجدسلیمان و دیگر شهرهای نفتی ایران اتفاق افتاد، دقت کنیم باید به تحقق مدرنیته آن هم با مولفه هایی که امروز برای آن متصوریم، حداقل در دو دهه نخست حضور صنعت نفت در جنوب غرب ایران، با وسواس بیشتری رضایت بدهیم!

بین مدرنیته (Modernity) ) و مدرنیزاسیون (Modernization) تفاوت های اساسی وجود دارد. مدرنیته فرایندی است که آغاز آن در اروپا به عصر روشنگری و از آن طریق به رنسانس و اصلاح دینی باز می گردد، در حالی که مدرنیزاسیون نام عمومی برای الگوها و نظریه های جامعه شناختی است که در کشورهای موسوم به "در حال توسعه" به کار بسته شده است.

برای بیان روشن تر تفاوت مدرنیزاسیون انجام شده در آغاز فعالیت صنعت نفت در مسجدسلیمان با مدرنیته مورد انتظار، کافی است به آنچه رخ داده با تامل و دقت بیشتری نگاه کنیم.

مظاهر مدرنیزاسیون در اولین شهر نفتی ایران بسیار زیاد بوده است. دکتر سیروس باور در اثر ارزشمند خود "نگاهی به پیدایی معماری نو در ایران" آورده است: "با توجه به دیر رسیدن امواج انقلاب صنعتی به ایران و رواج سنت های معماری گذشته، می توانیم نقطه عطف معماری ایران را با عنایت به تحولات بزرگی که به تدریج روی دادند، انقلاب مشروطه بدانیم" (باور/1388/ص39).

به موضوع دیر رسیدن امواج انقلاب صنعتی به ایران، چنانچه دکتر باور به درستی گفته اند این نکته را نیز بیافزاییم که این امواج حتی در زمان رسیدن به مناطق نفتخیز ایران نیز تنها به مدرنیزاسیون و ظواهر منجر شدند و از روح مدرنیته اگر نگوییم بی بهره، حداقل، کم بهره بودند!

فرشید 2خدادادیان

* بی نیازی از مالیات مردم، احساس بی نیازی حاکمان به پاسخگویی را نیز به وجود آورد و بدین ترتیب یکی از ارکان مهم مدرنیته، یعنی ساختار سیاسی پاسخگو و مردم سالار کمتر شکل و قوام گرفت و بدین ترتیب است که به نقش پارادوکسیکال نفت در موضوع مدرنیته می رسیم.


معماری اروپایی در دل کوهپایه های مسجدسلیمان در قالب منازل مسکونی، ویلاها، سینماها باشگاه های تفریحی، استادیوم های ورزشی، فرودگاه و بیمارستان مجهز و فضای سبز طراحی شده، انسان درگیر در سنت های قرون وسطایی ایران عصر قاجار را با جلوه هایی مواجه نمود که چون معرفتی بدان نداشت، بیشتر مبهوت آن بود و مدت ها گذشت تا ساکنان محلی از مظاهر مدرن به تفکر مدرن رسیدند!

تفکر مدرنی که منش و روش پروتست و اعتراض و انتقاد، نخستین جلوه آن بود که در ادبیات، شعر، نقاشی و موسیقی نسل دوم و فرزندان کارکنان ایرانی صنعت نفت خود را به نمایش گذاشت، به مرور و با دریافت معرفت بیشتر نسبت به مدرنیته، تحول فکری و اندیشه خود را نیز نمايان ساخت و به همین دلیل است که تجربه های تاریخی آبادان در دهه دوم فعالیت صنعت نفت به واسطه بهره مندی از پیشینه قبلی در مسجدسلیمان، مدرن تر است!

اکتشاف نفت در مسجدسلیمان و پالایش و صادرات آن در آبادان، فرصتی تاریخی برای ایران به وجود آورد که در صورت داشتن تفکر مدرن می توانست به توسعه بیشتر و بهتر این کشور کمک کند.

اگر در غرب پروتستانیسم آن گونه که "ارنست ترولچ" آورده در پیدایش جهان مدرن اهمیت داشته (ترولچ/1991/ص21) در ایران اعتراض به مظالم قدرت حاکم در غیاب قانون، از جمله مواد غیرمنصفانه قرارداد دارسی به یک اقدام مهم و مدرن در راستای مطالبه حقوق بین المللی ایرانیان منجر شد که گر چه از آغاز بهره برداری از امتیاز دارسی در 1287 تا ملی کردن آن صنعت در 1329 چهل و دو سال طول کشید، اما نقطه عطف و منزلگاهی رفیع در پیشبرد مدرنیته در ایران بود.

باید توجه داشت که مدرنیته به عنوان یک پروژه قابل تعریف نیست که انتظار داشته باشیم با پروژه صنعت نفت در ایران یا هر جای دیگر محقق و مستقر شود. مدرنیته پروسه ای بلند مدت و طولانی است که تحقق آن خصوصا در عرصه سیاسی صبر طولانی می طلبد.

"موریس باربیه" در این زمینه معتقد است: "مدرنیته سیاسی راه پر پیچ و خم و دشواری است که از دامنه کوهی آغاز شده است و به سوی قله ای در دور دست ادامه دارد. برخی که زودتر به راه افتاده بودند اکنون به قله رسیده اند، دسته ای این راه را تا مرحله های مختلف پیموده اند و گروهی تازه به این راه پای نهاده اند. آنان که در آغاز یا در میانه راه اند با بهره جویی از تجربه های پیش رفتگان و پرهیز از خطاها و کژ راهه ها، طبعاً می توانند تندتر از پیشینیان راه را بپیمایند، اما به هیچ روی نباید دچار وسوسه پرش های بلند پروازانه باشند که سرانجامی جز سقوط های دردناک نخواهد داشت. باید راه را گام به گام و با پاهای استوار و بهره گیری از انبان تجربه پیش رفتگان پیمود. (باربیه/2000/ ص12-11)

بدین ترتیب صنعت نفت با ارائه مظاهر مدرن و مدرنیزاسیون بعضاً جبری، پایه های تحقق تفکر مدرن را پی ریزی کرد. اما این مظاهر مدرن که معماری نوین و مدرن بخشی از آن بود تنها هنگاهی به شکل گیری تفکر مدرن منجر شد که علاوه بر دخالت مولفه های دیگر در آن،از نظر حقوقی و اقتصادی نیز محل نقد و پرسش قرار گرفت.

صنعت نفت

* صنعت نفت با ارائه مظاهر مدرن و مدرنیزاسیون بعضاً جبری، پایه های تحقق تفکر مدرن را پی ریزی کرد. اما این مظاهر مدرن تنها هنگاهی به شکل گیری تفکر مدرن منجر شد که علاوه بر دخالت مولفه های دیگر در آن، از نظر حقوقی و اقتصادی نیز محل نقد و پرسش قرار گرفت.


همین پرسش های حقوقی و گاه فلسفی بود که باعث شد وجهه دوم و اتفاقاً متضاد نفت در قبال مدرنیته خود را به نمایش بگذارد! اگر باور و اعتقاد "فره ایزدی" به معنای انتقال قدرت حکمرانی و سلطنت از جانب خدا به فرد یا افراد خاص، یکی از موانع فرهنگی و تاریخی تحقق نظامی مردم سالار و مدرن در تاریخ بلند ایران از روزگار باستان تا تحقق جمهوری بود، در یکصد و چند سال گذشته درآمدهای نفتی حاکمان و سلاطین را از مردم بی نیاز نمود. ضعف شدید نظام مالیاتی در ایران و دیگر کشورهای نفت خیز خلیج فارس گویای این مدعاست.

این بی نیازی از مالیات مردم، از سوی مقابل احساس بی نیازی حاکمان به پاسخگویی در برابر مردم را نیز به وجود آورد و بدین ترتیب یکی از ارکان مهم مدرنیته، یعنی ساختار سیاسی پاسخگو و مردم سالار کمتر شکل و قوام گرفت و بدین ترتیب است که به نقش پارادوکسیکال نفت در موضوع مدرنیته می رسیم. درآمدهای نفتی علاوه بر خشکاندن ریشه مدرنیته و مردم سالاری، به اقتصاد ملی نیز ضربات مهلک و جبران ناپذیری زده است!

جالب است که امروز ما اینجا و در کشوری موضوع نفت و مدرنیته را به بحث گذاشته ایم که تجربیات تاریخی ارزشمندی در این زمینه وجود دارد. تجربیاتی که برای حل تضاد نفت در قبال مدرنیته می توان مد نظر قرار داد. اینکه هلندی ها چگونه توانستند در اقتصادشان بر "بیماری هلندی" پیروز شوند، کلید حل معمای ماست! مدل های برخورد دو کشور هلند و نروژ با موضوع درآمدهای نفتی قابل توجه هستند.

بگذارید به رسم امانت داری علمی، موضوع را از کتابی بازخوانی کنیم که در ایران نخستین بار به بررسی این مدل ها پرداخت: "مهلک بودن درآمدهای نفتی را هلندی های صاحب نفت و گاز چند سالی نفهمیدند و بیماری هلندی در اقتصاد جهانی ضرب المثل شد و نروژی ها خوب تر فهمیدند و صندوق سرمایه گذاری ارزی شان شد یک مثال در اقتصاد. هلندی نفهمید که پول مفت نفت چه به روز دولت می آورد و خرج کردن ارز عایداتی از صادرات نفت چگونه تورم زا خواهد شد و نروژی فهمید که حق استفاده از یک منبع زیرزمینی که چندان هم لایزال نیست، فقط در اختیار دولت نیست و حتی فقط در اختیار ملت نیست. از نفت دولتی فراتر رفت تا رسید به نفت ملی و حتی از نفت ملی جلوتر رفت و منابع مالی را متعلق دانست به همه نسل های آینده" (امیرخانی/1392/ ص106)

کوتاه سخن اینکه، مدرنیزاسیون نفتی در ایران شکل گرفت، اما به تحقق مدرنیته تمام عیار و کامل منجر نشد زیرا درآمدهای نفتی خود به پاشنه آشیل مدرنیته مبدل شد و به نفت وجهه ای پارادوکسیکال در قبال مدرنیته ایرانی داد. پارادوکسی که شاید تنها با ایجاد مدل پیروزی بر "بیماری ایرانی" در اقتصاد نفتی قابل حل باشد.

تحقق کامل و بی کم و کاست مدرنیته در ایران، آرزوی البته فعالانه همه ماست و امیدوارم همان گونه که نفت بر معماری، هنر، ادبیات، ارتباطات و هویت بخشی اجتماعی موثر بود با رویکرد توسعه پایدار به این موضوع مهم و آینده ساز برای نخستین کشور نفت خیز خاورمیانه نیز کمک کند.