سیاه پوستان در پالایشگاه آبادان

دوشنبه بیست و دوم مهر ماه 1398سیاه پوستان در پالایشگاه آبادان

 

احمد کعبی فلاحیه
 

همان گونه که تاریخ گواهی می دهد اقوام زیادی در آبادان می زیستند. آنها با پیدایش نفت، پا به آبادان گذاشتند و با افول آن تدریجا پراکنده شدند. می توان گفت که همه قِسم آدم در این بافت جمعیتی شرکت داشتند. این ماجرا به نوبه خود می تواند منجر به ترسیم یک جدول آماری جالب به عنوان یک رفرنس معتبر منجر شود که برای پژوهشگران تاریخ معاصر نفت، حُکم یک سند ارجاعی داشته باشد. يعني آنكه مجموعه اسنادی که یک پژوهشگر بتواند از آنها به عنوان یک مرجع استفاده کند. مساله مهم در این پژوهش این است که تعداد نفوس در هردوره ای با دوره پیش، تفاوت قابل توجهی داشت. گاهی این تفاوت به قدری چشمگیر بود که منحنی آماری را تا مرز حداقلی یا حداکثری،  دچار تغییر و نوسان می ساخت.  ما در اینجا ابتدا از سیاه پوستان آفریقایی آغاز می کنیم و در مقالات بعدی به تدريج به اقوام دیگر خواهیم پرداخت .

سياهپوستان متواري

شايد برای همگان جالب باشد که بدانند کارگران سیاه پوست در  مقطع تاریخی ابتدایی شكل گيري  پالایشگاه آبادان ، در توسعه آن دخالت داشتند. ما در واقع قصد بررسی سهم و نقش سیاه پوستان در آغاز ساخت این مجموعه صنعتی هستیم. متاسفانه حکایت این كارگران به قدری تاسف برانگیز است که نگارش شرح آن خود کتابی جدا گانه مي شود. مطالعه این مقطع از تاریخ نفت بسیار ضروری است به خصوص زندگی سراسر رنج و درد مردمی که برای فرار از مشکلات و یافتن یک پناهگاه مختصر، حاضر به همکاری وپذیرش هر دستمزدی بودند.  ما در اینجا اطلاعات چندانی دراختیار نداریم که بتوانیم تعداد و مدت حضور سیاه پوستان را برآورد کنیم یا لااقل از سرنوشت نهایی آنان چیزی بگوییم.  یعنی اگر بگوییم که آفریقایی ­ها در ابتدای ساخت و آماده سازی پالایشگاه، در توسعه آن مشارکت فعال داشتند، چندان  به بیراهه نرفته ایم! در کتاب طلای سیاه، نوشته ابوالفضل لسانی اشاره بسیار بسیار کوتاهی در حد چند سطر به این مورد شده است.  و این تنها استناد تاریخی معتبر نسبت به این ماجرای پنهان است. این کتاب  بيش ازهفتاد سال پیش منتشر شد. می توان گفت تقریبا این تنها مرجعی است که در مورد حضور سیاه پوستان در پالایشگاه آبادان مطالبی، هر چند بسیار اندک آورده شده است . در آن زمان تعداد قابل توجهی سیاه پوست که در واقع از کشورهای بسیار  فقیر آفریقایی گریخته بودند به آبادان مراجعت كردند . اینها همگی طعمه بسیار خوبی برای كارفرمايان به شمار می آمدند که بتوانند آنها را با حداقل دستمزد ممکن، به انجام کارهای محوله وا دارند.  به این كارگران در آن زمان «سیاه پوستان متواری» می گفتند. زیرا به دلیل قحطی های طولانی یا جنگ های داخلی در کشور خود، غالبا از زادگاه اجدادی خود متواری می شدند و همواره به دنبال پناهگاه یا جایگاه مناسب، برای اسکان خود در مناطق یا کشورهای دیگر بودند.  این قسمت از تاریخ پالایشگاه همچنان در هاله ای از ابهام  باقی مانده است. در آن ایام، جنگ جهانی دوم در اوج التهاب خود بود. متفقین در انتظار معجزه ای برای نجات خود بودند . آلمان با تمام اقتدار پیش می رفت . نازی ها پیروزی نهایی را برای خود چندان دور از دسترس نمی دیدند.   همه چیز برای جبهه مقابل مهیا بود . متفقین به تازگی نفت زیادی را در ایران کشف کرده بودندکه ظاهرا مرغوبترین نوع نفت در آن زمان بود. آنها مطمئن بودند که با پالایش آن در آبادان و ارسال آن به جبهه های جنگ، آلمان را به تسلیم وا خواهند داشت. طبعا درچنین شرایط حاد یا به قول خودشان « اِمرجنسی» باید این ماجرا هر چه زودتر به مرحله اقدام و برداشت می رسید. ولی نکته مهم اینجا بود که عملا پالایشگاهی وجود نداشت! فقط آبادان بود و نمکزارهای وسیع و سفید آن که از هر سو تا افق گسترده شده بودند!

مُراد از طرح این مقدمات، نشان دادن شرایط سیاسی دنیا و وضعیت داخلی ایران در آن زمان است. پالایشگاه به هر قیمتی باید در اسرع وقت ساخته می شد و مورد بهره برداری جدی قرار می گرفت . بر همین اساس بود که استخدام نیروی شاغل باید به هر شکلی ادامه می یافت. به این نکته، از آن جهت اشاره شد که مخاطبان حاضر، شرایط آن روزگار را به طور عینی دریابند . بی شک در این صورت می توانند بهتر از پیش ماجرای استخدام سیاه پوستان را متوجه شوند.

البته همان طورکه می دانید تا یک قرن پیش، برده داری در عربستان و شیخ نشین های همجوار همچنان ادامه داشت . یعنی هر حاجی که به عربستان می رفت به جای کالاهایی با برند هاي مختلف ،  هفت الي هشت فرد سیاه زنگی با خود می آورد. البته  اصطلاح زنگی را نیاید نژادگرایانه  تلقی کرد . واژه زنگی در اصل به معنای اهل زنگبار است که در حال حاضر تانزانیا خوانده  می شود. این وضعیت  در ایران نیز جاری و ساری بود. نیاید چنین پنداشت که این تراژدی، صرفا متعلق به عربستان و شیخ نشین های مجاور است. اگر عکسها و تصاویر دربار قاجار را مرور کنیم حضور سیاه پوستان در میان آنها، اولین چیزی است که به طورجدی جلب توجه می کند!

وضعیت پیشگفته، کاملا معمولي بود . ولی همان طورکه بیش از این اشاره شد جنگ های داخلی در آفریقا ، قحطی های گسترده و پهناور شدن دایره جنگ جهانی دوم، از جمله عواملی بودند که این وضعیت را به شدت بحرانی تر كردند. به طوری که باعث سرازیر شدن فراریان، و به گفته خودمان متواریان آفریقایی به آبادان شد. گاهی یک زندان بر اثر قیام زندانیان، فرو می ریخت و زندانیان از ترس دستگیری مجدد، شهر و کشور خود را کاملا ترک می کردند و با کشتی یا قایق های بزرگ، به آبادان پناه  می آوردند.

 با این تفاصیل توانستیم تصویر روشنتری از شرایط آن زمان را برای خوانندگان ترسیم کنیم ولی مهم  ترین عامل، شتاب گرفتن تصمیم انگلیسی ها برای ساخت و بهره برداری  هرچه سریعتر از این پالایشگاه بود.

شرایط شغلی و زیستی سیاهپوستان

با یک حساب سرانگشتی، می توان حدس زد که این كارگران در چه شرایطی می زیستند فقط از باب مقایسه می توان گفت که هندیان دارای وضعیت بهتری نسبت به آنان بودند . چون هر چه باشد، هندی ها را خود انگلیسی ها آورده بودند و طبعا تعهداتی هرچند محدود در قبال آنها داشتند . منتها مسوولان پالایشگاه عملا هیچ تعهدی نسبت به سیاه پوستان نداشتند . آنها  غالبا با پیمانکاران نفتی طرف بودند و شرکت نفت در برابر هیچ یک از نیازهای آنان پاسخگو نبود . آنان از صبح تا غروب کار می کردند و شب ها در کوچه ها و خیابان های اطراف محوطه پالایشگاه سر به بالین می گذاشتند . بالش آنها یک آجر ، و زیرانداز آنها یک مقوا بود که معمولا روی آسفالت داغ پهن می شد. روانداز آنها هم ، آسمان آبیِ زیبایِ پُر ستاره !


 


پي نوشت: مسئولیت مطالب بیان شده در مقاله بر عهده نگارنده‌آن است.