علی الله جانی
كارشناس اسناد مديريت موزه ها و مركز اسناد صنعت نفت
در سالهاي 1308 و 1310 شمسي دو اعتصاب بزرگ كارگري در ايران روي داد. نخست، اعتصاب عظيم كارگران پالايشگاه نفت «آبادان» در سال 1308 شمسي و ديگري، اعتصاب كارگران كارخانه نساجي «وطن» در اصفهان به سال 1310 شمسي این دو اعتصاب و عواقب ناشی از آن در تاریخ جنبش کارگری ایران بسیار حائز اهمیت است.
اعتصاب در پالايشگاه نفت آبادان سابقه قديمي داشت و مربوط به سال 1301 شمسي ميشد. در آن سال، تعدادي كثير از كارگران ايراني دست از كار كشيدند و خواهان افزايش 100درصدي دستمزد خود شدند. اين حركت كارگران ايراني، مورد حمايت كارگران هندي پالايشگاه قرار گرفت و آنها هم به اعتصاب پيوستند. اما سربازان انگليسی به اعتصاب كنندگان حمله كردند و 2هزار هندي را اخراج كردند. همزمان مقامات شركت نيز براي خواباندن اعتصاب، 75 درصد به سطح دستمزدها كه تنها روزي 5 پنس بود افزودند.
شكل گيري اعتصاب دوم
اما اعتصاب دوم دراين پالايشگاه كه در سال 1308 شمسي روي داد، از نظر عظمت و تأثيراتش به هيچ روي قابل قياس با آنچه كه در سال 1301 شمسي اتفاق افتاده بود، نبود. رهبري اين اعتصاب را شخصي بهنام «يوسف افتخاري اصل» بر عهده داشت. افتخاري متولد 1281شمسي( 1903ميلادي) در اردبيل بود. در يك سالگي پدرش را از دست داد و بههمراه مادر و شش برادر ديگرش كه همگي از وي بزرگتر بودند، روزگار سپري ميكرد. در سال 1917ميلادي اندكي پس از پيروزي انقلاب بلشويكي در روسيه برای تحصیل و کار به قفقاز مهاجرت كرد. در سال 1923 به توصيه «آواتیس سلطانزاده» كه در آن هنگام دبيركل حزب كمونيست ايران بود، و از قدیم با يكي از برادرهاي يوسف آشنايي داشت، وارد دانشگاه «كوتو» در مسكو شد. در دانشگاه تحت تعليمات سنديكايي قرار گرفت و با نحوه سازماندهي سنديكاهاي كارگري آشنا شد. پس از پايان تحصيلات براي مدتي به تاجيكستان رفت و به فعاليتهاي حزبي و سنديكايي پرداخت. پس از چندي براي ادامه تحصيل در رشته حقوق به مسكو بازگشت ولي، در هنگام بررسي پروندهاش متوجه ميشوند كه وي در كوتو درس خوانده و تخصصش سازماندهي تشكلهاي كارگري است. در نتيجه«پروفينترن» يا همان «سنديكاي جهاني كارگري» از وي تقاضا ميكند كه براي ساماندهي و كار حزبي در ميان كارگران ايراني به ايران سفر كند، وي هم ميپذيرد و به ايران ميآيد(1306شمسي 1928ميلادي). او براي فعاليت در ميان كارگران پالايشگاه نفت آبادان راهي خوزستان ميشود و در كارگاه سوهانكاري پالايشگاه شغلي براي خود دست و پا ميكند.
تأسيس مخفيانه يك اتحاديه كارگري
بدين ترتيب يوسف در پالايشگاه مشغول ميشود و شروع به تأسيس مخفيانه يك اتحاديه كارگري ميكند. در اين بين «رحيم همداد» كه گویا پسرخاله يوسف بوده و «مير ايوب شكيبا»، از فعالين حزب كمونيست ايران، شعبه آستارا و معلم بوده است به وي ميپيوندند و او را در امر تأسيس اتحاديه ياري ميدهند. افتخاری و همکارانش به سرعت و باتوجه به جو نارضايتي كه در بين كارگران شركت نفت وجود داشت، موفق ميشوند در مدت كوتاهي اتحاديه كارگران را راهاندازي كنند. آنها براي پيشبرد مقاصدشان حتي يك مدرسه و يك كلوپ هم داير ميكنند كه محل تجمع و آموزش كارگران بوده است. در اوايل سال 1308 شمسي «سرجان كدمن» منشي كل شركت نفت انگليس و ايران ، براي مذاكره در باب تمديد قرارداد نفت به ايران سفر ميكند. اتحاديه كارگران چون تصور ميكرد كه تجديد قرارداد يك عمل ظالمانه و امپرياليستي است، تصميم ميگيرد در ماه مه همان سال (ارديبهشت 1308) در اعتراض به سفر كدمن اعتصابی را به راه بياندازد. در نتيجه در تاريخ 11 اردیبهشت ماه سال 1308 شمسي تعداد چهارده هزار و به روایتی يازده هزار نفر از كارگران، دست از كار ميكشند. از طرفي زنان كارگران نيز به اعتصاب كنندگان ميپيوندند. در اين بين رهبران اعتصاب، خواستههاي كارگران را بدين شرح اعلام ميدارند:
1- داشتن نمايندگي در ادارهي كار و در معاينههاي پزشكي با اشارهي ويژه به كار و بيكاري كاركنان.
2- افزايش دستمزد كارگران برابر 45 ريال در هر ماه كه پيشتر در 1923 دستمزد داده ميشد.
3- مرخصي با حقوق.
4- شش ساعت كار در روز.
5- دريافت خانههاي شركتي يا اجاره بها.
6- جلوگيري از فسخهاي[اخراج] بيشتر در آبادان يا جاهاي ديگر.
7- استخدام كردن صنعتگران ايران با قرارداد همانند كارگران قراردادي هندي.
8- رسيدگي به همه شكايتها توسط مقامهاي پليس ايران.
9- قرار گرفتن كاركنان ايراني در وضع كارگران هندي.
10- حل منازعههاي موجود ميان اروپائيان و ايرانيان يا ميان شركت و ايرانيان به داوري دادگاههاي ايراني.
11- برقراري وظيفه در ازاي خدمت طولاني يا بيكار شدن به سبب بيش از حد نياز بودن بهجاي انعام دادن، وظيفه و مستمري بايد پس از مرگ كاركنان به فرزندان آنها داده شود».
اما روساي شركت از قبول خواستههاي كارگران سرباز زدند و نیروهای گارد پالایشگاه با آنها درگير شدند. اعتراض كارگران شدت يافت و به بيرون از پالايشگاه سرايت كرد و به سرعت، آغاجري و مسجد سليمان را تحت تأثير قرار داد.
مداخلهنيروي دريايي بريتانيا
مسئولين شركت كه از كنترل اوضاع ناتوان بودند خواهان مداخله نيروي دريايي بريتانيا مستقر در بصره شدند. بدين ترتيب ناو جنگي «سيكلامن» به همراه چند قايق توپدار از بصره به سمت آبادان حركت كرد. همزمان با این تحولات، نيروهايي از ارتش ايران به همراه پليس خوزستان به اعتصاب كنندگان يورش برده و بيش از 500 نفر و از جمله سران اعتصابگران را بازداشت كردند. بدين شكل اعتصاب پايان پذيرفت و مسئولين شركت براي آن كه در آينده از وقوع حوادث مشابه جلوگيري كنند با بعضي از خواستههاي كارگران موافقت كردند. از جمله آن كه حقوق كارگران را از پانزده تا پنجاه درصد افزايش دادند، كليه كارگران بيكار آبادان را استخدام كردند، براي كارگران با سابقه، مسكن تهيه كردند. يوسف افتخاري و رحیم همداد كه از سران اعتصاب بودند به تهران منتقل شده و پس از بازجويي، بدون آنكه در دادگاهي محاكمه شوند، به زندان انفرادي در زندان تازه تأسيس قصر منتقل شدند.
بلاتكليف در زندان
يوسف افتخاري با اين كه يك كمونيست تمام عيار بود ولي هيچگاه به عضویت حزب كمونيست ايران درنیامد. حتي سالها بعد كه در جريان خروج رضاشاه از ايران، حزب توده تاسيس شد، وي به عضويت آن درنيامد و همچنان مستقل فعاليت ميكرد و از اين رهگذر مورد تنفر اولياي حزب توده قرار داشت. خلاصه آن كه وي پس از سالها زنداني بودن و بلاتكليفي در سال 1319 شمسي تقاضاي رسيدگي مجدد به پروندهاش را كرد. دادگستري طي استعلامي از شهرباني تقاضا کرد چنانچه يوسف افتخاري و رحيم همداد جرم ديگري را مرتكب نشدهاند و با توجه به اين كه بيش از ده سال است كه بلاتكليف در زندان هستند، آنها را آزاد كنند. شهرباني هم در تاريخ 27 فروردين 1319 شمسي از دربار پهلوي استعلام كرد و در نهايت، دربار، در تاريخ 28 ارديبهشت 1319 شمسي پاسخ داد كه «اعليحضرت رضاشاه پهلوي»، امر به ادامه بازداشت آن دو تن فرمودهاند. سرانجام یوسف افتخاری به همراه اعضاء معروف «گروه 53 نفر» در مهرماه سال 1320 شمسي چند روز پس از خروج رضاشاه از کشور، آزاد شدند.